در زمان امام حسین علیه السلام، حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام و سلیمان در حمایت و دفاع از هانی ابن عروه اختلاف داشتند، مردم کوفه باید از کدامیک تبعیت میکردند؟دلیلتان چیست؟ چنین مشکلی امروزه هم هست و بین علما اختلافهایی هست! چرا باید از آیت الله خامنهای تبعیت نمود؟
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): آیا وقتی دشمن، با تعداد اندکش، رییس قومی را دعوت کرده و سپس او را گروگان گرفته و مردم را فریب میدهد، تکلیف مردم، نجات اوست، یا تسلیم؟! دلیلش نیز همین فاجعهی عاشوراست که اگر خواص میفهمیدند و به موقع عمل مینمودند، و مردم نیز بصیر بودند، چنین نمیشد.
امام خامنهای: « اگر شریح به مردم میگفت که هانی زنده است، اما مجروح در زندان افتاده و عبیدالله قصد دارد او را بکشد، با توجّه به اینکه عبیدالله هنوز قدرت نگرفته بود، آنها میریختند و هانی را نجات میدادند. با نجات هانی هم قدرت پیدا میکردند، روحیه مییافتند، دارالاماره را محاصره میکردند، عبیدالله را میگرفتند؛ یا میکشتند و یا میفرستادند میرفت. آن گاه کوفه از آنِ امام حسین علیهالسّلام میشد و دیگر واقعهی کربلا اتّفاق نمیافتاد! اگر واقعهی کربلا اتّفاق نمیافتاد؛ یعنی امام حسین علیهالسّلام به حکومت میرسید. حکومت حسینی، اگر شش ماه هم طول میکشید برای تاریخ، برکات زیادی داشت. گرچه، بیشتر هم ممکن بود طول بکشد. » (20/3/1375)
●- قطع یقین بدانید که مشکل اساسی مردمان آن روز [در مکه، مدینه، کوفه و شام] و هم چنین مردمان امروز در ایران، فلسطین، لبنان، سرتاسر جهان اسلام و نیز سرتاسر جهان، اختلاف نظرات، سلیقهها و ذوقها، و یا اختلاف بر سر اشخاصی چون: علی علیه السلام و اصحاب سقیفه، علی علیه السلام و صفینیها و خوارجیها، یا امام حسن علیه السلام با معاویه لعنة الله علیه – یا امام حسین علیه السلام با یزید، شمر، عمر سعد، خولی ... لعنة الله علیهم – یا حضرات مسلم با شیوخ کوفی و ... نبوده و نیست، بلکه اشکال و نقص اساسی در شناخت و ایمان به توحید، معاد، نبوت، رسالت، قرآن کریم، ولایت، امامت و "تولا و تبرا" (دوست شناسی و دشمن شناسی)، بصیرت و حب الله و حبّ الدنیا میباشد.
اگر خواص و عوام (عموم مردم آن روزگار)، به این درک، فهم و شناخت از توحید و نبوت رسیده بودند که در غدیر خم با شخص پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله و نیز امیرالمؤمنین علیه السلام، بیعتی نمودند که تا آخر عمر ناگسستنی باشد، چرا بلافاصله نقض بیعت کردند؟!
اگر خواص و عوام آن روز در کوفه، به این رشد عقلی و ایمانی رسیده بودند که از یکو مخالف یزید، حکومتش و اسلام یزیدی باشند و از سویی دیگر خواهان ولایت، امامت و حکومت امام حسین علیه السلام باشند و برای او نامه نوشتند و دعوت نمودند، خب چرا این چنین نقض پیمان کردند؟!
« وَالَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ » (الرّعد، 25)
ترجمه: و كسانى كه پيمان خدا را پس از بستن آن مىشكنند و آنچه را خدا به پيوستن (وصل شدن به) آن فرمان داده مىگسلند و در زمين فساد مىكنند، بر ايشان لعنت است و بد فرجامى آن سراى، برای آنهاست.
●- خداشناسی، نبوت شناسی، ولایت شناسی، امام شناسی، دوست شناسی و دشمن شناسی و سپس ایمان و عمل به آن، بسیار متفاوت است با محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین شناسی یا مهدی شناسی [سلام الله علیهم اجمعین]، چرا که این بزرگواران، مصادیق حقیقی، واقعی و عینی آن حقایق عالم هستی و عالم هدایت میباشند.
از این رو، بسیاری از مردمان آن روز، این اشخاص را میشناختند، خوب هم میشناختند، و حتی آنها را بسیار محترم شمارده و دوست میداشتند، اما چون ولایت شناس، امام شناس و دشمن شناس نبودند، چون ایمان نداشتند، چون بصیرت نداشتند، چون حب الدنیای آنها قویتر از حب الله بود، جمل، صفین، خدعه معاویه، فاجعه کربلا و عاشورا پیش آمد.
●- اگر مردم (و به ویژه خواص)، اول امام شناس میشدند و به امامت ایمان میآوردند و بعد حسن و حسین (ع) شناس میشدند و به آنها ایمان میآوردند، به روشنی در مییافتند که باید از فرستادهی امام زمانشان تبعیت کنند، نه از نظرات شخصی و اختلاف نظرها و سلایق.
امام زمانشان (سیدالشهداء علیه السلام)، یک نفر را برای تأیید دعوتها و اخذ بیعت فرستادند، همگان (بیش از شصت هزار نفر) نیز در یک نیم روز بیعت کردند؛ چه شد که ناگهان ترسیدند و بیعت شکستند! آنها که اختلاف نظر داشتند، و در اذهان عمومی ایجاد تزلزل و اعوجاج نمودند، چرا؟! آیا تکلیفی جز پاسخ مثبت و بعیتی محکم و تبعیت از نمایندهی امام داشتند؟!
●- پس مشکل در شناخت و ایمان بود - مشکل در دینداری و استقامت در آن بود – مشکل در بیبصیرتی و ارجح دانستن نظرات و سلایق شخصی نسبت به تکالیفشانر مقابل ولایت و امامت بود، مشکل در خواستن دین برای دنیا بود، امروز هم همینطور است.
●- بهترین دلیل، همین فاجعه کربلاست که عامل اصلیاش، بیش از کفار و یزیدیان (دشمنان بیرونی)، همان جهالت، بیبصیرتی، سست ایمانی، خودنگری و دنیاگرایی خواص و بالتبع عوام بود و البته دشمن از همین خلاءها رخنه و نفوذ نمود و با دَم شیطانی خود، بر این گرهها دمید تا محکمتر شده و باز نگردد: «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ * ... * وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ ».
اکنون:
اکنون نیز همان است، خدا همان خداست و اسلام، قرآن، ولایت و امامت نیز همان است و در نوع خلقت، مسیر و مقصد (معاد) نیز هیچ تغییری ایجاد نشده است.بنابراین، مسئله اساسی، زیربنایی و اول، امام خمینی رحمة الله علیه و یا امام خامنهای حفظه الله نیستند، این بزرگواران نیز بشری مانند سایر نوع بشر میباشند، به دنیا آمده و از دنیا میروند، چنان که پیامبر اکرم و اهل بیت علیهم السلام نیز رحلت نمودند، اما رحلت آنان، سبب ارتجاع و عقبگرد کسانی که عقل سلیم و قلب آزاد دارند، نگردید و البته آنان که شناخت و ایمان درستی نداشتند و فاقد بصیرت و صبر (استقامت) بودند، به سرعت به همان باورها، کششها، علایق و سلایق جاهلی خود در گذشته برگشتند! با موجی آمدند و با موج دیگری رفتند:
«وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ» (آلعمران، 144)
ترجمه: و محمد جز فرستاده اى كه پيش از او [هم] پيامبرانى [آمده و] گذشتند نيست آيا اگر او بميرد يا كشته شود از عقيده خود برمىگرديد؟! و هر كس از عقيده خود بازگردد، هرگز هيچ زيانى به خدا نمىرساند و به زودى خداوند سپاسگزاران را پاداش مىدهد.
امروز هم همین طور است، چه بسیار بودند اشخاصی [حتی از فقها، علما و روحانیون] که با موج انقلاب اسلامی، به همراه امام (ره) آمدند و حتی جزو صحابه محسوب شدند، اما اندکی از آنان در همان زمان حیات ایشان برگشتند و بسیاری پس از رحلت ایشان، به عقب برگشتند و حتی به صورت آشکار یا پنهان، به مخاصمه برخاستند!
لزوم و وجوب تبعیت:
اگر چه الحمدلله اکثریت مردم ما مؤمن، هوشیار و بصیر هستند، اما در هر حال همگان در یک سطح نمیباشند، حتی همگان مسلمان یا شیعهی باوری، ایمانی و عملی نمیباشند. لذا باید تقسیم نمود.
یک – حتی کافری که از عقل سلیم مادی و اندکی بصیرت برخوردار باشد، تفاوت امیرالمؤمنین علیه السلام با معاویه لعنة الله علیه، یا امام حسن و امام حسین علیهماالسلام، با فاسدان و جلادانی چون یزید، عمر سعد و ... لعنة الله علیهم اجمعین و مثل آنان در هر زمانی را تشخیص میدهد و میداند که حکومت برازنده و حق کدام یک میباشد.
امروزه نیز تفاوت دشمنان داخلی و مخالفان با ولیّ فقیه، در معرفت، علم، ایمان، تقوا، بصیرت، مدیریت، دشمنشناسی، خیرخواهی و دلسوزی برای مردم، اندیشه و تدبیر و ... کاملاً مشخص است.
دو – اما برای یک مسلمان، شخص و جامعهی توحیدی، مسئله بالاتر و والاتر از ضرورتهای ملی میباشد. چرا که بندگی خداوند متعال، اطاعت و تبعیت از رسول اکرم صلوات الله علیه و آله، علم و ایمان و عمل به قرآن کریم، شناخت و باور امام زمان خویش و ضرورت تبعیت از ایشان در حضور یا غیبت و روش و چگونگی آن را به خوبی شناخته و باور کردهاند.
بنابراین، ابتدا با ولایت، امامت، ولایت فقه اسلامی و اصل ولایت فقیه آشنا شدهاند و باور نمودهاند و سپس با اشخاصی که مصداق حقیقی و واقعی آن میباشند بیعت نمودند. و دلیلش نیز همین انقلاب و جمهوری اسلامی ایران، بقا، دوام و استحکام روزافزونش، به رغم تمامی دشمنیها و فتنهها و اعوجاجهای داخلی و خارجی میباشد. چنان که برای دشمنان خارجی، ، شیطان بزرگ و استکبار جهانی (به سردمداری امریکا)، هیچ یک از مسئولین و یا روحانیون این کشور و جمع این ملت،مهم نیستند، بلکه ابتدا و کلاً "اسلام ولایی"، "ولایت فقیه" و سپس "ولیّ فقیه" را نشانه رفتهاند.
آنها نه با اسلام وهابی و سعودی مشکلی دارند، و نه با نماز، روزه و حج صوری؛ بلکه با توحید و ولایت الهی به هر شکلی که ظهور و بروز و تجلی یابد، مشکل دارند.
پس، دلایل ضرورت و وجوب اطاعت و تبعیت از "ولیّ فقیه"، از هر حیث روشن و مبرهن میباشد.
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
پرسش:
در اختلاف بین بزرگان برای نجات هانی، مردم باید کدامیک را تبعیت میکردند؟ با اختلاف بین علما، دلیل بر ضرورت تبعیت از ولی فقیه چیست؟!
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9402.html
- تعداد بازدید : 2680
- 31 شهریور 1397
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: سیاسی امام حسین(محرم)