نهج البلاغه، خطبه 114 (برخی نسخ، 113)
فَسُبْحانَ اللّهِ ما اَقْرَبَ الْحَىَّ مِنَ الْمَيِّتِ لِلَحاقِهِ بِهِ،
سبحان اللّه، چه نزدیک است آدم زنده به مرده براى ملحق شدن به مرده،
وَ اَبْعَدَ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَىِّ لاِنْقِطاعِهِ عَنْهُ.
و چه دور است مرده از زنده به خاطر جداییش از زنده!
اِنَّهُ لَيْسَ شَىْءٌ بِشَرٍّ مِنَ الشَّرِّ اِلاّ عِقابُهُ،
از شرّ چیزى بدتر نیست مگر عقوبتش (جریمهاى که براى آن است)،
وَلَيْسَ شَىْءٌ بِخَيْر مِنَ الْخَيْرِ اِلاّ ثَوابُهُ.
و از خیر چیزى بهتر نیست مگر ثوابى که براى آن مقرّر است.
وَ كُلُّ شَىْء مِنَ الدُّنْيا سَماعُهُ اَعْظَمُ مِنْ عِيانِهِ، وَ كُلُّ شَىْء مِنَ الاْخِرَةِ عِيانُهُ اَعْظَمُ مِنْ سَماعِهِ.
شنیدن هر چیزى از دنیا بزرگتر است از دیدنش، و دیدن هر چیزى از آخرت عظیمتر است از شنیدنش.
فَلْيَكْفِكُمْ مِنَ الْعِيانِ السَّماعُ، وَ مِنَ الْغَيْبِ الْخَبَرُ.
پس باید شنیدن و خبرگرفتن از غیب (به وسیله انبیاء) شما را از دیدن کفایت کند.
وَاعْلَمُوا اَنَّ ما نَقَصَ مِنَ الدُّنْيا وَ زادَ فِى الاْخِرَةِ خَيْرٌ مِمّا نَقَصَ مِنَ الاْخِرَةِ وَ زادَ فِى الدُّنْيا.
و بدانید آنچه از دنیاى شما کم شود و به آخرتتان اضافه گردد، بهتر است از اینکه از آخرت شما کم شود و به دنیاتان اضافه گردد.
فَكَمْ مِنْ مَنْقُوص رابِح، وَ مَزيد خاسِر.
پس، چه بسا [از او] کم شدهای که سودبَر است، و اضافه شدهاى که زیانکار است.
اِنَّ الَّذى اُمِرْتُمْ بِهِ اَوْسَعُ مِنَ الَّذى نُهيتُمْ عَنْهُ،
آنچه به آن امر شده وسیعتر (و آسانتر) است از آنچه از آن نهى شدهاید،
وَ ما اُحِلَّ لَكُمْ اَكْثَرُ مِمّا حُرِّمَ عَلَيْكُمْ.
و آنچه براى شما حلال شده بیشتر است از آنچه بر شما حرام گشته
فَذَرُوا ما قَلَّ لِما كَثُرَ، وَ ما ضاقَ لِمَا اتَّسَعَ.
بنابراین کم را براى بسیار رها کنید، و دشوار را براى آسان وانهید.
قَدْ تُكُفِّلَ لَكُمْ بِالرِّزْقِ، وَ اُمِرْتُمْ بِالْعَمَلِ،
روزى شما را متکفّل شدهاند، و به عمل امر شدهاید،
فَلايَكُونَنَّ الْمَضْمُونُ لَكُمْ طَلَبُهُ اَوْلى بِكُمْ مِنَ الْمَفْرُوضِ عَلَيْكُمْ عَمَلُهُ،
پس مبادا کوشش شما براى طلب روزى که تضمین شده بیش از به جا آوردن عملى که بر شما واجب گشته باشد،
مَعَ اَنَّهُ وَاللّهِ لَقَدِ اعْتَرَضَ الشَّكُّ وَ دَخِلَ الْيَقينُ،
با اینکه سوگند به خدا شک بر شما عارض شده و یقین شما عیبدار گشته،
حَتّى كَاَنَّ الَّذى ضُمِنَ لَكُمْ قَدْ فُرِضَ عَلَيْكُمْ، وَ كَأَنَّ الَّذى فُرِضَ عَلَيْكُمْ قَدْ وُضِعَ عَنْكُمْ!
چنانکه گویى به دست آوردن روزىِ ضمانت شده بر شما واجب گشته، و به جاى آوردن اعمال واجبه از شما ساقط شده است!
فَبادِرُوا الْعَمَلَ، وَ خافُوا بَغْتَةَ الأجَلِ، فَاِنَّهُ لايُرْجى مِنْ رَجْعَةِ الْعُمُرِ ما يُرْجى مِنْ رَجْعَةِ الرِّزْقِ.
پس به سوى عمل بشتابید، و از مرگ ناگهانى بترسید، زیرا امیدى به بازگشت عمر نیست به نحوى که به بازگشت روزى هست.
ما فاتَ الْيَوْمَ مِنَ الرِّزْقِ رُجِىَ غَداً زِيادَتُهُ،
آنچه از رزقِ امروز شما از دست رفته، امید افزون شدن آن در فردا هست،
الرِّزْقِ رُجِىَ غَداً زِيادَتُهُ، وَ ما فاتَ اَمْسِ مِنَ الْعُمُرِ لَمْ يُرْجَ الْيَوْمَ رَجْعَتُهُ.
و آنچه از عمر شما در دیروز گذشته امروز امید به بازگشت آن نیست.
الرَّجاءُ مَعَ الْجائى، وَالْيَأْسُ مَعَ الْماضى.
به آینده روزى امید هست، و به گذشته عمر غیر از نومیدى نیست.
«فَاتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لاتَمُوتُنَّ اِلاّ وَ اَنْتُمْ مُسْلِمُونَ / آل عمران، 102»
«پس خدا را آنچنان که سزاوار اوست بپرهیزید، و نمیرید مگر آنکه مسلمان باشید».
کلمات کلیدی:
نهج البلاغه