نهج البلاغه، نامه 31
امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام:
(با استفاده از برگردان (ترجمۀ) حجت الاسلام و المسلمین انصاریان
وَ اِيّاكَ اَنْ تَغْتَرَّ بِما تَرى مِنْ اِخْلادِ اَهْلِ الدُّنْيا اِلَيْها، وَ تَكالُبِهِمْ عَلَيْها،
از اینکه رغبت دنیاپرستان به دنیا، و حرصشان بر متاع اندک آن تو را فریفته کند برحذر باش،
فَقَدْ نَبَّاَكَ اللّهُ عَنْها،
همانا خداوند از اوضاع دنیا با خبرت کرده،
وَ نَعَتْ هِىَ لَكَ نَفْسَها، وَ تَكَشَّفَتْ لَكَ عَنْ مَساويها،
و دنیا هم با احوالاتش تو را از زوال خود آگاه نموده، و زشتیهایش را به تو نشان داده است؛
فَاِنَّما اَهْلُها كِلابٌ عاوِيَةٌ، وَ سِباغٌ ضارِيَةٌ، يَهِرُّ بَعْضُها بَعْضاً،
زیرا دنیاپرستان، سگانی فریاد زننده، و درندگانی شکارکننده هستند، (که) یکدیگر را میگزند،
وَ يَأْكُلُ عَزيزُها ذَليلَها، وَ يَقْهَرُ كَبيرُها صَغيرَها.
زورمندش ضعیفش را میخورد، و بزرگش به کوچکش به قهر و غلبه حمله میکند.
نَعَمٌ مُعَقَّلَةٌ، وَ اُخْرى مُهْمَلَةٌ، قَدْ اَضَلَّتْ عُقُولَها، وَ رَكِبَتْ مَجْهُولَها،
گروهی از دنیاداران، چهارپایانی مهار شده، و دستهای حیوان رها شدهاند، عقول خود را از دست داده، و به راه نامعلوم قدم نهادهاند!
سُرُوحُ عاهَة بِواد وَعْث، لَيْسَ لَها راع يُقيمُها، وَ لا مُسيمٌ يُسيمُها.
حیوانی چند که در چراگاه آفت که قدم درآنجا قراری ندارد سُر داده شدهاند، نه چوپانی که از آنان نگهداری نماید، و نه چرانندهای که آنها را بچراند.
سَلَكَتْ بِهِمُ الدُّنْيا طَريقَ الْعَمى، وَ اَخَذَتْ بِاَبْصارِهِمْ عَنْ مَنارِ الْهُدى،
دنیا آنان را به راه کوری و ضلالت برده، و دیدگانشان را از دیدن علائم هدایت فرو بسته،
فَتاهُوا فى حَيْرَتِها، وَ غَرِقُوا فى نِعْمَتِها؛
در وادی حیرت دنیا سرگردان، و در نعمتهایش غرق میباشند؛
وَ اتَّخَذُوها رَبّاً.
و آن را به عنوان ربّ (پروردگار، صاحب اختیار و تربیت کنندۀ امود) انتخاب کردهاند.
فَلَعِبَتْ بِهِمْ وَ لَعِبُوا بِها،
از این رو دنیا با آنان و آنان با دنیا به بازی پرداختهاند،
وَ نَسُـوا مـا وَراءَها.
و آنچه را به دنبال آن است فراموش کردهاند!
کلمات کلیدی:
نهج البلاغه