بسمه تعالی
کاربران گرامی دقت نمایند؛ چنان چه مکرر بیان گردیده است، «شبهه» با «سؤال» تفاوتهای اساسی بسیاری دارد که یکی از مهمترین آنها هدف از «ایجاد» یا «طرح» آنها میباشد.
سؤال از عقل و ذهن نشأت میگیرد. انسان روی دانستههایی تفکر میکند و به مجهولاتی نیز بر میخورد، لذا در ذهنش سؤال ایجاد میشود، پس طرح سؤال کرده یا میپرسد تا بداند. اما شبهه جهت ایجاد تشکیک و انحراف در ذهن و در نتیجه باورهای ایجاد و مطرح میگردد و چه بسا طرح کننده شبهه خودش پاسخ صحیح را میداند و یا اصلاً برایش فرقی نمی کند که پاسخ چه باشد؟ بلکه فقط میخواهد در اذهان مخاطبین ایجاد شک، ریب و در نتیجه انحراف نماید. لذا سؤال به طور معمول با یک خلوص از طرف سؤال کننده مطرح میگردد، اما شبهه با قصد و غرض طرح میشود.
از این رو چگونگی طرح سؤال معمولاً پیچیدگی ویژهای ندارد. فقط کافیست که سؤال کننده خودش خوب بداند که چه چیزی را میخواهد بداند و بتواند سؤال خود را خوب مطرح کند. اما شبهه این طور نیست و اثر گذاری شبهه به «روشها»، «شیوهها»، «ترفندها» و حتی تناسب زمان و مکان نیز بستگی دارد.
از شیوههایی که جدیداً در طرح شبهه جهت القای بیشتر باب شده «پر گویی و پراکندهگویی» است. به عنوان مثال در گذشته اگر کسی میخواست شبههای را ایجاد، طرح و رایج کند، شاید در یک تا نهایت سه جمله کوتاه طرح موضوع میکرد و راجع به خدا، پیامبر، اسلام، قرآن، معاد، ولایت و ... شبههای را مطرح میکرد، اما شیوهی جدید مبتنی بر «پرگویی و پراکندهگویی» راجع به سؤالی است که میشد آن را در یک جملهی کوتاه بسیار واضح بیان نمود. از این رو شاهدیم که جدیداً یک شبههی یک سطری دست کم در ده یا بیست سطر مطرح میگردد. دهها آیه یا سند یا اشاره به موضوعی خاص مطرح میگردد و اصل شبهه در آنها گم و القا میشود.
جالب آن که اگر شبههی مطروحه در چندین سطر طولانی را با دقت مطالعه کنیم، مشخص میگردد که غالباً 8 یا 9 آیهی مطرح شده اصلاً ربطی به موضوع ندارد و یکی دو آیهی دیگر نیز به رغم نزدیکی به موضوع، مورد تفسیر به رأی یا حتی ترجمهی غلط عمدی قرار گرفته است و مثالها نیز هیچ کدام تطابقی به موضوع ندارند و اصل شبهه نیز مسئلهی بسیار سادهای بوده که شاید اگر سادهتر مطرح میشد، اغلب مخاطبین پاسخ آن را میدانستند. اما به کارگیری این شیوه چند اثر قابل توجه دارد:
الف – مخاطب گمان میکند که (به اصطلاح) لابد دست مطرح کنندهی شبهه کاملاً پر است که این همه آیه، حدیث یا مثال آورده است، لذا میترسد و ناخودآگاه مغلوب میگردد.
ب – مخاطب گیج میشود که بالاخره در کدام موضوع مطروحه تمرکز کرده و به دنبال پاسخ بگردد؟
ج – پاسخ دهنده نیز اگر بخواهد مردود بودن همهی موارد مطروحه را به اثبات برساند، ناچار است دچار پرگویی و پراکندهگویی (متناسب با مطالب مطروحه) گردد. لذا حجم پاسخ یک شبههی طرح شده در 20 سطر، دست کم 100 یا 150 سطر میشود که سبب میگردد خواننده با دیدن حجم زیاد پاسخ بیحوصلگی نشان داده و از مطالعهی آن به طور کلی منصرف گردد. لذا شبههی مطروحه هم چنان در ذهن او بدون پاسخ میماند و اثر خود را میگذارد.
راه کار:
بهترین راه کار این است که وقتی شبههای طویل را مطالعه مینمایید، دقت نمایید که در نهایت طراح شبهه با این بیان طویل، ذکر آیات غیر مربوط و یا بیان مثالهای ناوارد، چه میخواهد بگوید و به قول معروف «جان کلامش چیست»؟ مثلاً میخواهد در وجود خدا ایجاد شبهه نماید و یا در حقانیت ولایت امیرالمؤمنین (ع) یا در وحی بودن قرآن کریم و یا ...، و دیگر به حواشی کاری نداشته باشد. در این صورت هم فهم موضوع راحت میشود و هم جستجو برای کشف حقیقت و هم بیان پاسخ.
کلمات کلیدی:
یادداشت