ایرانپیان – یادداشت/ علیرضا ر.: در خصوص نامزدهای ریاست جمهوری حرف و حدیث زیاد است و احتمالات زیادتر و شائبهها و شایعات به مراتب بیشتر.
تا قبل از ثبت نام آقای هاشمی، بیشترین حرف و حدیثها و شایعات و دغدغههای اذهان عمومی این بود که آیا آقای مشایی رد صلاحیت میشود یا خیر؟ و اگر نشود، آیا رأی میآورد یا نه؟! اما امروز دغدغهها این است که آیا آقای هاشمی رد صلاحیت میشود یا خیر؟ و اگر نشود آیا مردم به او رأی میدهند یا خیر؟
این دو سؤال کاملاً مجزا است که باید به صورت جداگانه مورد مطالعه قرار گیرد.
الف - آیا آقای هاشمی رد صلاحیت میشود یا خیر؟
ظهور و بروز این سؤال در اذهان عمومی حاکی از آن است که این احتمال و امکان وجود دارد و همین احتمال یعنی با توجه به شخصیت، مواضع، سوابق و عملکردهایش، احتمال رد صلاحیت میرود و البته همین احتمال برای انسان بصیر کافیست.
ابتدا باید سؤال کرد که آقای هاشمی کدامیک از شاخصههای اصلی رد صلاحیت را در خود نمیبیند؟
ابتدا باید سؤال کرد که آقای هاشمی کدامیک از شاخصههای اصلی رد صلاحیت را در خود نمیبیند؟
رجل سیاسی: تردیدی نیست که ایشان یک رجل سیاسی هستند. اما معنای «رجل» مشهور بودن به هر تعریفی نیست، اگر چنین باشد که هم امیرالمؤمنین علیهالسلام رجل سیاسی بود و هم زبیر که به رویش شمشیر کشید؛ هم امام حسن علیهالسلام که خلیفهی وقت بود رجل سیاسی بود و هم معاویه لعنةالله علیه و هم امام حسین (ع) رجل سیاسی بوده است و هم یزید لعنةالله علیه (البته بلا نسبت ایشان و سایر رجل سیاسی).
پس، مقصود از «رجل سیاسی» یعنی یک شخصیت سیاسی قابل اعتماد در نظام جمهوری اسلامی ایران. حال آیا ایشان با توجه به سوابق و مواضعش، به ویژه در آغاز و پایان فتنه 88 واقعاً رجل سیاسی است؟!
حسن سابقه: آیا ایشان حُسن سابقه دارد و یا سوء سابقه؟ قطعاً همه مواضع و عملکردهای یک شخصیت سیاسی و مسئول اجرایی نمیتواند تماماً حُسن یا قبح باشد. بلکه باید به معدل نگاه کرد.
اول به سراغ موافقین ایشان میرویم، چرا که نظر مخالفین معلوم است.
همانهایی که با القابی چون «عالیجنابان سرخپوش» - «آقازادهها» و ... علیه ایشان به میدان آمدند و با شعارهایی چون: قانونگرایی – آزادی – انحصار شکنی و ...، علیه دولت هاشمی و عملکردش به پیروزی رسیدند و امروز با ایشان همسو و همسنگر شدهاند(؟!) به راستی چرا؟!
خُب امروزه بیشترین طرفداران آقای هاشمی را به اصطلاح «اصلاحطلب»ها تشکیل میدهند، همانهایی که با القابی چون «عالیجنابان سرخپوش» - «آقازادهها» و ... علیه ایشان به میدان آمدند و با شعارهایی چون: قانونگرایی – آزادی – انحصار شکنی و ...، علیه دولت هاشمی و عملکردش به پیروزی رسیدند و امروز با ایشان همسو و همسنگر شدهاند(؟!) به راستی چرا؟!
امروز سرمایهداران کلان و باندی، انحصار طلبها، حتی بلندگوهای دشمن، چون بیبیسی و حتی اعراب سعودی و حتی اصحاب فتنه، از به میدان آمدن وی اظهار خوشحالی میکنند! در دورهی نامزدی قبلی وی نیز چنین بود و صدای فریاد طرفدارانش مبنی بر «هاشمی، هاشمی، حرف نزنی خائنی» را در پشت صحنه نماز جمعه، ایشان فراموش کرده است و نه مردم.
امروزه نیز بیبیسی گریه ذوق و خوشحالی دخترکان تهرانی را نشان میدهد! خُب چرا؟ مگر ایشان یک آیتالله، یک انقلابی، یکی از سران اسبق نظام جمهوری اسلامی ایران و یار امام خمینی (ره) نبوده و امروز دم از ولایت فقیه نمیزند؟ پس چه خیری میتواند برای دشمنان ما داشته باشد که ورودش به عرصه انتخابات موجب خوشحالی آنان و دغدغهی ملت مسلمان و انقلابی و همیشه در صحنه گردیده است؟
در هر حال آیا این حمایتها به خاطر «حسن سابقه» است؟!
امانت: امانتداری شاخصه اصلی هر مؤمنی است، تا آنجا که امام معصوم (ع) میفرمایند به زیادی نماز کسی توجه نکنید، ممکن است از روی عادت یا ترس باشد، بلکه به امانتداری او نگاه کنید.
بدیهی است که «امانت» برای یک رئیس جمهور، کل نظام و همه کشور و سرمایههای مادی و معنوی و سرنوشت مردم آن است. حال آیا وی امانتدار بوده است؟
بدیهی است که «امانت» برای یک رئیس جمهور، کل نظام و همه کشور و سرمایههای مادی و معنوی و سرنوشت مردم آن است. حال آیا وی امانتدار بوده است؟
ایشان قبل از انقلاب یک باغ پستهای داشت که به قول ظریفی از اتفاق بعد از انقلاب کل کشور داخل این باغ افتاد! هر چند وی همیشه اظهار داشته که فرزندانش هیچ حقوقی از دولت نگرفتهاند [و البته که نباید بگیرند و حقوق دولت حتی کفاف کارمند را هم نمیدهد]، اما نمیتوانیم قبول کنیم که ثروت افسانهای ایشان، مهدی، محسن، یاسر، فایزه، فاطمه، عفت خانم (همسر)، برادران، برادرزادهها، اقوام و اقمار، همه از هوش سرشار آنان در تعاملات اقتصادی بوده است. هوشی که همه مردم، همه شرکتها، همه سرمایهگذران و کارآفرینانی که در ابتدا سرمایهی بیشتری از این خاندان داشتند، فاقد آن بودند.
تقوا: تقوای سیاسی نیز بسیار مهمتر، نقشآفرینتر و البته حساستر و سختتر از تقوای شخصی است، به ویژه برای کسی که میخواهد رییس جمهور، رییس مجلس، نماینده ... و بالاخره یک رجل سیاسی شود.
حال این تقوا را در کجا باید ببینیم؟ در دوران جنگ؟ در قضیه مک فارلین؟ در بازدارندگی در خورانده شدن جام زهر به امام خمینی (ره)؟ در «منم – منم» گفتنهای مستمر؟ در خود امیرکبیر بینی؟ در فتنه 88؟ در نامهی بی سلام به ولیفقیه و رنجاندن دل ایشان و مردم؟ در اشک ریختن برای بازداشتیهای فتنه و ندیدن جسدهای سربریده و سوختهی بسیجیها و نیروی انتظامی؟ در حب جاه و مقامی زبانزد که در کنار کشیدن از مجلس به خاطر رأی پایین و اطمینان به رییس نشدن بروز بیشتری داشت؟ در انتقام کشی از مردمی که به او رأی ندادند و کارشکنی یا دست کم عدم همکاری از دولتی که رهبری و مردم امر به حمایت از آن را کرده بودند، در نقشآفرینی مستقیم و غیر مستقیم در نوسات نرخ ارز و مسکن در سنوات مختلف و امروز، در نقشآفرینی مستقیم و غیر مستقیم در تحمیل گرانیها به گونهای که همگان گمان کنند یا مجبور شوند به امید به دست آوردن حداقلهایی به ایشان رأی دهند؟ و یا ...؟ بالاخره این تقوا کجاست؟!
در نهایت اگر ایشان رییس و یا عضو شورای نگهبان بود، چه شاخصهای برای رد صلاحیت در نظر میگرفت که در خودش نیست؟! این بهترین نمود تقواست.
در نهایت اگر ایشان رییس و یا عضو شورای نگهبان بود، چه شاخصهای برای رد صلاحیت در نظر میگرفت که در خودش نیست؟! این بهترین نمود تقواست.
البته اکنون بیانیه صادر نموده و سخن از اهل بیت (ع) و منافع و مصالح کشور و ... میزند. اما تقوا عملی است و نه نظری.
ب – آیا شورای نگهبان ایشان را رد صلاحیت میکند؟
در این جا باید گفت: «دلمان برای شورای نگهبان میسوزد»، چرا که آن چه ما میدانیم، حتماً شورای نگهبان بیشتر میداند، اما نمیتواند همینطور به راحتی مردم تصمیم بگیرد و ناچار است ملاحظات بسیاری را نیز در نظر داشته باشد.
رعایت اولویتها، حفظ امنیت کشور، در نظر داشتن مصالح اولیتر از تأیید یا رد صلاحیت یک نامزد، بازتاب داخلی و خارجی برای کشور، تحمیل جریانهای فشار و ...، همه میتوانند در تصمیم شورای نگهبان نقشآفرین باشند و باید هم چنین باشد. لذا ممکن است که شورای نگهبان نتواند ایشان را رد صلاحیت کند و به مردم امید بندد.
ج – آیا هاشمی رأی میآورد:
جوّ شدیدی به راه افتاده که «همه به هاشمی رأی میدهند»، اما همین جوّ راجع به مشایی و قالیباف هم بود و الان کمرنگتر شده است، ذیگران نیز یکی پس از دیگری خود را بیرقیب خوانده بودند. این دیگر یک شیوه و تاکتیک تبلیغاتی و جنگ روانی است، اما در عین حال ممکن است که اگر رد صلاحیت نشود، رأی هم بیاورد.
البته خود او و دیگران نیز میدانند که اگر احیاناً وی رد صلاحیت نشد و رأی هم آورد، به خاطر صلاحیت، مشروعیت و محبوبیت نیست، بلکه شرایط به گونهای تحمیل و القا شده است که اذهان عمومی گمان کنند: آمدن هاشمی دست کم میتواند شرایط بازار را کمی تغییر دهد.
اما تصمیم با مردم است. مردم باید بدانند که هر چند اقتصاد یک اصل است، اما هدف نیست. حتی نماز هم هدف نیست و «قربة الی الله» اقامه میشود، چه رسد به دلار
اما تصمیم با مردم است. مردم باید بدانند که هر چند اقتصاد یک اصل است، اما هدف نیست. حتی نماز هم هدف نیست و «قربة الی الله» اقامه میشود، چه رسد به دلار
اما تصمیم با مردم است. مردم باید بدانند که هر چند اقتصاد یک اصل است، اما هدف نیست. حتی نماز هم هدف نیست و «قربة الی الله» اقامه میشود، چه رسد به دلار و البته کسی تضمین نداده که با آمدن ایشان، اوضاع خرابتر نشده و بهبودی مییابد.
از این رو امیدها و نگاهها به مردم است.