به قلم: ع. چینیچیان
فرق یک بچهی نخبه، خوب یا حتی معمولی با یک بچهی لوس و ننر در یک خانواده این است که بچهی خوب یا متعادل، وقتی خطایی میکند و شخصاً یا بر اثر تذکر و تنبه بزرگترها و دیگران متوجه خطایش میگردد، پشیمان میشود و این حالت پشیمانی را در شرمزدگی چهره و نیز تغییر رفتارهایش نشان میدهد. اما «بچهی لوس و ننر» متوقع است که در هر حالتش باید نقطهی ثقل توجه والدین و بزرگترها قرار گیرد. اگر در حال خطا، عربدهکشی، اهانت به بزرگترها و بیحرمتی نسبت به دیگران و هنجار شکنی و ... بود، همه باید بگویند: بهبه! ماشاءالله چه بزرگ شده! چه قد و قامتی، چه صدای کلفتی، چه شجاعتی و ...؟! و اگر به علت تذکر و تنبه والدین و دیگران و یا به علت روی برگردانی همگان نیز به اصطلاح توبه (یعنی بازگشت) نمود و یا بهتر بگوییم «وانمود» کرد، باز هم همه باید بگویند: بهبه! چه ارادهای، چه عظمتی، چه شجاعتی، چه نگاهی و ...؟! و بالاخره در هر دو صورت باید نه تنها مورد توجه خاص همگان قرار گیرد، بلکه روی سر همه جا داشته باشد!
متأسفانه دأب و انتظار «لوس و ننرهای سیاسی» نیز همینطور است. وقتی عرصه را مناسب دیده، به میدان آمده و عربده کشی میکنند و جولان میدهند، علیه اصل اسلام قد علم کرده و سخن از «شکست دین در مقابله با آزادی» - «تجربهی شخصی بودن وحی» - «تسامح و تساهل» - «قرائت جدید» و ... میزنند - سپس مقابل حضرت امام خمینی (ره) ایستاده و به قول معروف با حمله کردن به یک بزرگ، خود را بزرگ نشان میدهند و داعیه خطا بودن و قبول نداشتن بسیاری از نظرات ایشان را مطرح میکنند – علیه «ولایت فقیه» و مقام معظم ولیفقیه ایستاده و کنار کشیدن ایشان از رهبری سیاسی جامعه – شورایی شدن رهبری – خانه نشین شدن به بهانهی دروغین «خواست مردم» و ... را مطالبه میکنند – علیه مردم و همهی ارزشها و آرمانهایشان میایستند و تحت مدیریت غربیها و سران کفر توطئه و فتنه میکنند - مثل مأمون، به بهانهی «گفتگوی تمدنها»، نه تنها درها را برای ورود و نشر رذایل اندیشههای غرب میگشایند، بلکه اساتید سکولار را در دانشگاهها نفوذ میدهند - دهها و بلکه صدها روزنامه، سایت و رسانهی تهاجمی بر علیه آرمانهای انقلاب اسلامی مصوب و دائر میکنند ـ با بنیاد سوروس مرتبط میگردند – مقابل مواضع خصمانه و ملوکانهی غرب در سنگر «1+5» تواضع نشان داده و امتیاز میدهند و حق مردم در انرژی اتمی را ضایع میکنند – همه شعارهای بنیصدر را دوباره از اول و سازماندهی شده بیان داشته و در تحقق آنها میکوشند، رانتخواری میکنند ... و خلاصه با فتنهگران برای براندازی هم سو میشوند، همه باید بگویند: بهبه! چه شجاعتی! چه نخبگانی! چه اصلاحاتی!
و وقتی احساس میکنند که دیگر به پایان خط رسیدهاند، دیگر نه ترفندی در ذهن و نه حربهای در آستین و نه شخصیتی برای طرح و جلوداری دارند و به اصطلاح «توبه» میکنند نیز همه باید بگویند: بهبه! دیگر ملت چه میخواهد؟! پس نه تنها میتوان برای ریاست جمهوری بعدی، روی این سید تائب (خاتمی) و یا امثال وی حساب کرد، بلکه باید کم کم اذهان عمومی به این سو جلب شده و سوق یابد!
خلاصه گلهای بر آنها نیست، چرا که این پر رویی و توقع، نه از ره کینه است، بلکه اقتضای طبیعتشان این است.
اکنون در اغلب رسانهها (البته بیشتر در سنگرهای سایبری دشمنان) سخن از بازگشت خاتمی به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی است. حالا هر کس به نوعی تحلیل میکند. یکی میگوید: اظهاراتش بازگشت محترمانه است، دیگری میگوید: اصلاً بازگشتی نیست و فقط برخی از مسائل را قبول کرده است، سومی میگوید: او از اول هم مستقل بود و هیچگاه با آنها [فتنهگران و براندازان] نبود و .. .
و وقتی میپرسیم: که حالا به ما چه که او بر میگردد یا بر نمیگردد، توبه میکند یا هم چنان ادامه میدهد و ...؟ میگویند: ای بابا، او خاتمی است. میتواند برای دور آینده نامزد ریاست جمهوری شود!
اگر چه این همان قصد، غرض و مرض از توبه سازماندهی شده و بازگشت هدفمند است و خود نشان از بیکسی اتحادیهی منتقدین، دگرخواهان، منزوی شدگان، منفوران، براندازان، منافقین ... و سرکردگان غربیشان است و طبق تئوریهای سیاسی فوکویاما و امثالهم صورت میپذیرد، اما ما فقط یک جمله داریم که بگوییم: «به فرض که توبه کرده و بازگشت نماید، چرا باید روی سرمان بنشیند؟!»
رسم توبه این است که فرد میفهمد غلط بزرگی کرده است، معذرت میخواهد و دیگر پا را از گلیم خود درازتر نمیکند. اگر مسئولیتی نداشت، به گوشهای میرود، خلوت میکند و با گریهای صادقانه «ظلمت نفسی و تجرأت بجهلی» و «العفو» میگوید و اگر مسئولیتی داشت، از همهی مردم عذرخواهی میکند و کنار میکشد و دیگر در کاری که بزرگتر از قد و قواره و ظرفیتهای اوست، داخل نمیشود و برای «اصلاح» گذشته نیز سعی میکند بی سر و صدا خدمت و جبران مافات کند. نه این که باز خود را برای نامزدی ریاست جمهوری آماده کند!
و اگر هم توبه نکرده و باز بازیگوشی میکند، و این هم ترفند دیگری است، نظر مردم همان است که بیان کرده و نشان میدهند
کلمات کلیدی:
یادداشت