ایرانپیان – یادداشت/ فرهاد د.: نزدیک هر انتخاباتی مردم سر حال میآیند، چرا که اغلب نامزدها به فراخور نگاهها و حال و احوال خودشان به مردم وعدههایی میدهند.
هر چند که «وعده» هیچ گاه «برنامه» نمیشود، اما بالاخره وعده است و در عرصه تبلیغات شوری در اذهان ایجاد مینماید.
در این شعارها و وعدهها، یکی همهی مشکلات را یک جا حل میکند – دیگری کلید مشکلات را در جیبش به همراه میآورد و نشان میدهد – آن یکی کلیه مشکلات داخلی و خارجی را از حکومت یکپارچه اصولگراها میخواند و میگوید اگر دو یا چند پارچه شود دیگر مشکلی باقی نمیماند – یکی تورم را در سه سوت مهار میکند و آن یکی با سه چارتا نماینده رابطه با امریکا را برقرار میکند.
در دیالوگهای تبلیغاتی، واژهی «من» که گاهی (البته إن شاء الله) الهی است و اغلب نفسانی و شیطانی میباشد نیز زیاد به گوش میرسد.
در دیالوگهای تبلیغاتی، واژهی «من» که گاهی (البته إن شاء الله) الهی است و اغلب نفسانی و شیطانی میباشد نیز زیاد به گوش میرسد. فرض بگیریم که همه اینها خوب یا دست کم روشهای تبلیغاتی است که برخی نسبت به برخی دیگر افضل یا سخیفتر است، اما این حرفها و وعدهها باید یک چارچوبی هم داشته باشد.
هر چند جناب آقای محسن رضایی، فرماندهی اسبق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در انتهای سخنان خود، رؤیا را که فقط خواب و خیال است جایگزین «آرمان» که لازمه حرکت رو به جلو است مینماید و سپس با تعریفی از عقل و خرد خویش، که در کمتر دانشمند و فیلسوفی دیده شده، میافزاید:
«رؤیایی فکر نمیکنیم. رؤیا داریم، اما رؤیایی من فکر نمیکنم، چون من همش با برنامه و تعقل و خرد حرکت میکنم»، اما باید توجه داشته باشد که مبادا خودش اسیر همان رؤیا شود. او باید بداند که کشور و جهان، سپاه پاسداران نیست که با فرمان «من» به خط شوند و اطاعت کنند و بازی مجازی نیز نیست که انسان بتواند پشت یک مانیتور هر کاری که دلش خواست در سطح جهان انجام بدهد.
فرماندهیِ «من»:
وی در رؤیای فرماندهی، آن هم فرماندهی در دورهی جنگ که همگان به خاطر حفظ اسلام، انقلاب و دفاع میهن اسلامیشان جان و مال را به میدان آورده و گوش به فرمان بودند، در خصوص سیاستهای خارجی میگوید:
«من جلوی تحریمهای جدید را خواهم گرفت»!
حال اگر میگفت که تحریم را کم اثر یا بیخاصیت میکنم، حرفی بود، اما «من جلوی تحریمهای جدید را خواهم گرفت» کمی شائبه برانگیز است که مگر شما چه کارهاید>! یا اگر مردم به شما رأی دهند، چه کاره میشوید؟ یا مگر تحریمها در ایران طراحی و مصوب میگردد که شما جلویش را بگیرید؟! حالا اگر مجلس سنای امریکا لایحهی جدید اوباما را تصویب کرد، شما چه خواهید کرد؟!
وی هم چنین میافزاید:
«من مذاکرات هستهای را از این فراز و فرودها بیرون میآوریم»
البته وی توضیح نمیدهد که اگر انجام این مهم یک کار جمعی است که فقط یک سویش ایران است و در ایران نیز یک نفر نمیتواند تصمیم بگیرد و کاری بکند، پس «من» اینجا چه صیغهای است؟ و اگر کار یک نفر و آن هم «منِ آقای رضایی» است، پس چرا در خاتمه فعل جمع «بیرون میآوریم» به کار رفته ا ست؟ «من ... بیرون میآوریم» یعنی چه؟!
وانگهی مگر دست شما یا هر رییس جمهور دیگری است؟! بالاخره یک طرف این مذاکرات دولتهای خارجی هستند که تابع تصمیمات و فرامین شما نیستند، زیاد هم منعفل نیستند. پس فراز و فرود هم چنان ادامه خواهد داشت، مگر آن که ... .
«من امریکاییها و پنج به علاوه یک را وارد جدیت میکنم»
وی با اشاره به سیاستهای امریکا و متحدانش در 1+5 میگوید:
«برداشت ما این است که آمریکاییها یا پنج به علاوه یک نمیخواهند وارد یک مذاکره جدی با ما بشوند، من آنها را وارد این جدیت میکنم»!
فقط میتوانم بگویم، آفرین به این «من»! عین عملیات جبهه است. فقط نمیدانم که آقای محسن رضایی از چنین قدرت جهانی برخوردار بوده و ما غافل بودیم و یا آنها اینقدر ضعیف و تحت فرمان من ایشان هستند؟!
وی هم چنین میافزاید:
«طرحی من دارم تحت عنوان اتحادیه آسیای جنوب غربی که شامل بیست و پنج کشور میشوند که بین هند و چین و روسیه و اروپا و آفریقا قرار گرفتند این یک منطقه جدیدی را ما تعریف کردیم، در چشم انداز هم هست در اولین فرصت من یک جلسهای با سران کشورهای منطقه خواهم گذاشت و این ایده را به آنها طرح میکنم و شروع میکنیم به یک همکاری دسته جمعی که انشاءالله بتوانیم از این مشکلات بیرون بیاییم»
چه بگویم؟ شاید واقعاً 25 کشور اتحادیه آسیای جنوب غربی که بین هند، چین، روسیه و افریقا قرار گرفتهاند، از سویی همه مستقل هستند و از سویی دیگر همه بیهدف و بیبرنامه هستند و از سوی دیگری نگران رفع مشکلات ما هستند و منتظرند یکی طرحی در اندازد؟! ظاهراً در طرح ایشان دولتهایی چون امریکا و متحدان اروپایی و مقاصدی چون تجزیه کشورهای منطقه، حضور در هندوچین، حضور نظامی و سلطه اقتصادی در حوزه کاراییت در نظر گرفته نشده است. یا شاید اصلاً آنها در مقابل «مَن» عددی نیستند.
البته «مَن» (نویسنده) نیز از این طرح زیاد دارم. طرح صلح و امنیت جهانی، بیرون کشیدن پنجههای صهیونیسم بیناللمل و ... از جان و مال ملتها، کنار گذاشتن همه توطئهها و تحیملهای سیاسی، اقتصادی، نظامی و حتی تروریستی؛ اما چه کنم که دولتهای دیگر زیر بار نمیروند.
«هر کس بخواهد ... با من طرف است»
وی سپس با اشاره به تمایلش در بازگشت ایرانیان خارج از کشور و نیز جذب سرمایه یا نیروی کار آنان، به جای ارائهی طرح و برنامهای اصولی، «من» و فرمان ملوکانه خود را به رُخ میکشد و میافزاید:
«اجازه نمیدهم که یک ایرانی بخواهد یا دانشش را یا سرمایه اش را وارد ایران بکند و کسی مزاحم این بشود هر کسی مزاحم او بشود با من طرف شده است. چه پاسبان کف خیابان باشد چه گروههای تندرو باشد چه جاهای دیگر باشد.» (البته این فرمانده اسبق نظامی باید بداند که چندین دهه است دیگر پاسبان کف خیابان نداریم).
ایرانیان خارج نشین، به ویژه آنان که مسئله یا مشکلی دارند، خیلی خوشحال باشند؛ چون من که از این تهدید خیلی ترسیدم! به گمانم مجلس قانونگذار و شورای عالی امنیت ملی، سایر نهادهای ذیربط مانند قوه قضاییه یا وزارت اطلاعات که دست اندر کار این امورند نیز ترسیده باشند و با این «من» طرف نشوند.
بازیهای مجازی:
این دنیای مجازی خیلی دنیای قشنگی است، انسان میتواند تمامی طرحهای خود را بدون صرف تفکر، تعقل، وقت زیاد و هزینهی کلان در آن پیاده کند. بازی شهرسازی دارد، بازی جنگ و خونریزی هم دارد و ...، حتی میشود حکومت مجازی، دولت مجازی، وزارتخانه مجازی، ارتش مجازی، شهر مجازی و ... درست کرد، اما حیف که واقعیتی ندارند.
آقای محسن رضایی هم ضمن توجه به اهمیت و کارآمدی برنامههای مجازی و البته با تأثیر روحیهی نظامی، اطلاعاتی و مدد گرفتن از این اندیشه و ادبیات میگوید:
«بعد در کنار هر وزارت خانه یک وزارت خانه در سایه درست میکنیم»!
اولین نکتهی برای بنده این است که چرا هر چه آقای احمدینژاد کرد و شما هر چه توانستید مخالفت کردید را دوباره با ادبیات دیگری میگویید که «من این کار را میکنم»؟ مگر وی نمیخواست که با تعیین نماینده رییس جمهور در کنار هر وزارتخانهای، وزارتخانهی سایه درست کند و همه مخالفت کردید و کار را به ملجس و ... کشاندید؟!
نکتهی دوم این است که کار این وزارتخانه سایه چیست؟ آیا موازی کاری است یا تقابل؟
گردشگری پرنده – کشف جدید و نبوع طراحی اقتصادی؟!
البته صنعت توریسم که در کشورهای غیر نفتی، بیش از نفت ما درآمد دارد، از نگاه این اقتصاددان بزرگ و محترم مغول نمانده است. وی به بیان نقش گردشگری در اقتصاد و درآمدهای ملی، به سرمایههای گردشگری این کشور از کوروش تا تخت جمشید و تا پرندگان مهاجر و ... که تا کنون هیچ کس درک نکرده بود اشاره کرد؛ [چنان چه در فرازی دیگر، پس از تأکیدهای فراوان بر «منِ اقتصاددانش» تصریح کرده بود که دیگران دو سه سال است به اهمیت اقتصاد پیبردند و من سه دهه پیش پیبردم]. از طرحهای خردمندانه ایشان، «گردشگری پرنده» بود. وی در این زمینه گفت:
«گردشگری پرنده! حتی ما گردشگری پرنده داریم. شاید مردم ما تعجب کنند ما غریب به بیست میلیون آمریکایی داریم که اینها گردشگر پرنده هستند، هفده میلیون گردشگر ژاپنی هستند که همش دنبال پرندهها میگردند؛ ما هم چهار فصل اینجا در ایران پرنده فراوان داریم شما همین سی و چهل میلیون جمعیت را تصور بکنید این خودش یک جمعیت خیلی عظیمی میشود؛ این میشود پنجاه میلیون! ما اگر از همه کشورها جمعیت وارد بکنیم فقط پرندهها را ببینند خیلی فضا مناسب میشود»!
از ایشان میپرسم: آیا سازمانهای مربوطه و مردم ایران تا کنون نمیدانستند که در ایران چهارفصل چند گونه پرنده وجود دارد و شما کشف کردید؟! یا آن پنجاه میلیون امریکایی و ژاپنی نمیدانستند که ایران نیز از مراکز مهاجرت انواع پرندگان است؟! یا آن که هر دو آگاه بودند و اتفاقاً عین 50 میلیون تقاضای سفر به جمهوری اسلامی ایران را داشتند، اما آقای احمدینژاد نمیگذاشت؟!
آیا مشکلات خارجی نداریم؟ آیا گردشگران مشکل ویزا و ارز و سایر ارتباط بانکی ندارند؟ آیا در کشور متبوعشان درگیر مسائل امنیتی نمیگردند؟ آیا در کشور ما تمامی زیرساختهای گردشگری، از راه، جاده، هواپیما، کشتی، قطار، هتل و ...، برای پذیرش حتی یک هزارم این جمعیت برخوردار است؟ ... و ما اگر از همه کشورها جمعیت وارد بکنیم فقط پرندهها را ببینند خیلی فضا مناسب میشود؟! این که رؤیا نیست، اما نمیدانم چیست؟
این یکی خیلی جامع است – بدون شرح:
«از یک طرف من یک شبکه خویشاوندی درست میکنم برای همه ایرانیان، همه فارس زبانها این شبکه انسانی در سراسر دنیا همه به هم مرتبط میشوند فارغ از بحثهای سیاسی هم خواهد بود یعنی میرویم در بحث اقتصاد و فرهنگ یک شبکه انسانی حتی مخالفین هم میتوانند بیایند آنجا کار بکنند؛ در بُعد فرهنگ و اقتصاد مسایل سیاسی را ما میآوریم بیرون. یک شبکه انسانی، برادران تاجیک ما میتوانند بیایند، افغانی میتوانند بیایند، ازبکستان میتوانند بیایند، قفقاز میتوانند بیایند همه میتوانند، نخجوان میتوانند بیایند، خود ایرانیها میتوانند بیایند، در حقیقت یک شبکه خویشاوندی بزرگ ما درست میکنیم که آن حوزه تمدن ایرانیمان را حل کنیم.»
البته سایت ویکی رضایی که راهنمای گردشگران است و باید سازمان گردشگری از آن استفاده نماید، پایگاه خوبی است و عیبی هم ندارد که به عنوان یک کار تبلیغاتی برای ریاست جمهوری مطرح شد، اما فقط یک کار خوب در فضای مجازی است.
در هر حال امید است که نامزدها بیش از پیش سنجیده تر سخن گفته و وعده بدهند و کمی بیشتر باور کنند که مردم مخاطب آنها، ایرانیهای فهیم، بصیر و البته خیلی «کیّاس» هستند.