نامه سرگشادهی یک مسلمان ایرانی به پاپ بندیکت شانزدهم «Pope Benedict XVI»، رهبر کاتولیکهای جهان
«ایکس - شبهه»: این نامه از سوی یک مسلمان ایرانی (امضاء محفوظ)، پس از درج اخبار مربوط به پیامهای پاپ به مناسبت کریسمس و سال نو به این پایگاه ارسال شده است که با توجه به مفاد قابل توجه آن درج میگردد. و از کاربران گرامی نیز تقاضا میگردد اگر نسبت به ترجمهی آن به زبانها متفاوت اقدام نمودند، نمونهای از ترجمه را برای این سایت نیز ارسال نمایند.
متن نامه:
به نام خداوندی که خالق زمین و آسمانهاست،
نه زاییده شده و نه میزاید و نیز واحد و بیهمتاست
حضور محترم جناب آقای پاپ بندیکت شانزدهم، رهبر کاتولیکهای جهان
با سلام و احترام
قبل از هر سخن، فرا رسیدن سال نو میلادی را به شما و همهی مسیحیان جهان تبریک و تهنیت میگویم و سالی سرشار از آزادی، سلامتی و برکت را برای همگان آرزو مینمایم.
من مسیحی نیستم، بلکه یک مسلمان ایرانی هستم. از همان ملتی که امروزه نامش برای همهی آزادیخواهان و مسضعفین جهان سرورآور و امید بخش است و آحادش الگوی جهاد بر علیه ظلم و استکبار میباشند. اما پیامهای جنابعالی را به عنوان رهبر دینی کاتولیکهای جهان و شخصیت محترم بیش از یک و نیم میلیارد مسیحی، با دقت تمام مطالعه کردم. هم پیامی که برای شبکه 4 رادیو بیبیسی ارسال نموده بودید و هم پیامی که در میدان سنت پیتر برای جهان مسیحیت که اکثر آنها در کشورهای گرفتار و گرفتاریساز آمریکا و اروپا زندگی میکنند بیان نمودید. و قصدم از مطالعه و دقت این بود که ببینم چه شناختی به مردم ارائه داده و چه راهکارها و توصیههایی برای برون رفت از معضلات کنونی جهان بشریت ارائه میدهید؟ اما متأسفانه نه تنها پیام و نکتهی خاصی دریافت ننمودم، بلکه سؤالات جدی بسیاری در ذهنم ایجاد شد که فقط چند نمونه از آنها را با خودتان مطرح مینمایم.
با بخشی از بیانات جنابعالی در هر دو پیام که به دعا برای مریضها، گرفتارها، زلزلهزدهها ... به ویژه در انگلیس و انگلیسیزبانهای جهان اختصاص داشت کاری ندارم. ما هم شب و روز دعاگوی همهی مستضعفین، گرفتارها و مظلومهای جهان هستیم. منتهی در پی استجابت و تحقق دعایمان، تلاش هم میکنیم و حتی از جانمان نیز میگذریم.
با مباحث اعتقادی مطروحه از جانب آن مقام محترم نیز کاری ندارم. اگر چه اذعان جنابعالی مبنی بر این که حضرت مسیح علیهالسلام در بیتاللحم به دنیا آمد و سپس با ترجیح دادن مرگ بر زندگی نکبتبار، مرگ را شکست داد و به صلیب کشیده و کشته شد، تحسین برانگیز بود. چرا که تصریح به این «تولد و مرگ» ثابت میکند که او «خدا» نبوده و نیست، بلکه پیامبر والامقام و فرستادهی او بود. و اگر خدا بود، نه از رحم بندهی خود به دنیا میآمد و نه به دست بندگان نافرمان خود به صلیب کشیده و کشته میشد.
نگرانی شما برای مسیحیان تحت آزار و اذیت در عراق نیز به دور از توقع نبود. چرا که در هر حال جنابعالی رهبر دینی آنها هستید و باید نگرانشان باشید و نیز باید این نگرانی را برای تسلی خاطرشان هم که شده بیان نمایید. اما ای کاش ذرهای تأسف، نگرانی و دغده نیز برای کل مردم عراق که کشورشان مانند قرون وسطا تحت اشغال نظامی است و تا کنون بیش از یک میلیون نفر کشته و چندین برابر این تعداد نیز زخمی بر آنها تحمیل شده و هر روز نیز شاهد انفجارهای سازماندهی شدهی جدیدی هستند، ابراز مینمودید. درست است که آنها مسیحی نیستند، اما انسان که هستند و کثرتشان و آزار و اذیب در کشور خودشان نیز به مراتب بیش از انسانهای مسیحی آن کشور است. این به دور از توقع بود که یک رهبر دینی، در میان یک ملت تحت ظلم، هم کیشان خود را جدا کند و فقط نگران آنها باشد!
بلکه، آن چه نظرم را جلب نمود و دغدغهی خاطرم گردید این است که به عنوان معرفی حضرت مسیح علیهالسلام فرمودید: «مسیح آزادی را نه فقط برای قوم بنیاسرائیل زمان خودش، بلکه برای جهانیان به ارمغان آورد و در این راه کشته شد»، اما سریعاً اعلام نمودید که او آزادی را با سلاح و حرکت نظامی به دست نیاورده است!
اینک دو سؤال برایم مطرح است: اول این که اگر حضرت مسیح (ع) هیچ مخالفت جدی، برخورد و مقابلهای با صهیونیسمهای دوران خودش، یعنی همان ظالمانی که به اسم «یهود» بر مردم ظلم روا میداشتند نداشت و احیاناً فقط نصیحت میکرد و به زعم شما دعوت و نصحیتش نیز به چند توصیهی اخلاقی خلاصه میشد و نهایت آن که به ملتهای مظلوم میفرمود: اگر این طرف صورتتان را سیلی زدند، طرف دیگر را بیاورید تا بزنند! پس چرا او را به صلیب کشیده و کشتند؟! نکند، اگر احیاناً بنا به مصلحتی و به تناسب شرایط زمانی و مکانی دست به سلاح نبرده و جنگ نظامی نکردند، دست کم مردم را دعوت مینمودند تا به هیچ وجه زیر بار زور نروند، متحد شوند، بر علیه حکام زمان خود قیام کنند و آزادی از دست رفته را به دست بیاورند؟ نکند تاریخ حیات ایشان فرازها و کلام ایشان رهنمودهای دیگری نیز داشت که من و شما نمیدانیم و یا به مردم نمیگوییم؟!
سؤال بعدی من این است که اگر حضرت مسیح علیهالسلام امروز در قید حیات بودند و رهبری مردم را بر عهده میگرفتند، در مقابل این همه ظلم چه میکردند و به مردم چه توصیهای داشتند و آنها را به چه راهکاری برای برون رفت از این اسارت بدتر از قرون وسطایی دعوت میکردند؟ نفرمایید: یقیناً ایشان با لبخندی در گوشهی لب، شمع یا فانوسی به دست میگرفتند و با آرامش تمام مردم را دعوت میکردند که تحمل بیاورند و چیزی نگویند! اگر مالشان را بردند، جانشان را پیشکش کنند و اگر جانشان به خطر افتاد همه چیز را تقدیم کنند و بعد در گوشهی انزوایی نشسته و یک دیگر را به حسن اخلاق نصحیت کنند! یقیناً ساحت مقدس آن رسول خدا مبرا از این اتهامها و افتراها است.
جناب آقای پاپ بندیک شانزدهم! به عنوان رهبر کاتولیکهای جهان و شخصیت محترم دینی همه مسیحیان عالم، به جهان مسیحیت و ما مسلمانان که برای حضرت مسیح (ع) احترام و جایگاه یک نبی اولیالعزم و صاحب کتاب و شریعت را قائلیم، بفرمایید: اگر ایشان امروز در قید حیات بودند، چه موضعی مقابل آمریکا، انگلیس و اسرائیل داشتند و مردم را در مقابله با این استکبار، کفر و ظلم جهانی به چه دعوت مینمودند؟ چگونه به آن آزادی به ارمغان آورده، جامهی عمل میپوشاندند؟
شما در هر پیام خود، به عنوان یکی از رهبران جهانی، به مسائل خاورمیانه اشاره میفرمایید و بدون هیچ اشارهای به جنایات، ابراز امیدواری میکنید که «اسرائیل و فلسطین» با هم آشتی کنند و در کنار یک دیگر در صلح و صفا زندگی کنند! چرا نمیفرمایید: «یهودیان و مسلمانان فلسطین؟!» اسرائیل کجاست که در کنار فلسطین باشد؟ مگر به غیر از سرزمینهای اشغالی فلسطین که به بهانه و تاوان جنگ جهانی دوم و جنایات مسیحیان اروپایی و دروغی به نام «هلوکاست» به آنان هدیه شده است، جای دیگری هم اسرائیل نام دارد؟!
انتظار داشتیم به عنوان جانشین حضرت مسیح علیهالسلام و دعوت کننده به راه او، به جای رسمیت بخشیدن به رژیم اشغالگری به نام «اسرائیل»، به محکومیت غصب سرزمینهای دیگران، کشتار بیرحمانهی مردم یک کشور، آدمربایی و ترور، حمله به صبرا و شتیلا و نوار غزه و به خاک و خون کشیدن زنان و کودکان بیپناه، بستن راه آب و غذا و دارو به روی آنان، ویران کردن خانههای مردم و اخراج آنها و سپس شهرکسازی و جایگزین نمودن به اصطلاح یهودیان آواره از سرتاسر دنیا و ...، اشارهای هر چند کوتاه و گذرا مینمودید.
به راستی نظر مبارک چیست اگر یک عدهای چپاولگر و تا به دندان مسلح، واتیکان را به اشغال خود درآورند، عدهی بسیاری از زنان و مردان و کودکان را بکشند، اموالش را تصاحب کنند ...، بعد یک ناصحی بگوید: امیدواریم و دعا میکنیم که به زودی دزدان جنایتکار و اهالی واتیکان در کنار هم با مسالمت و صلح و دوستی زندگی کنند؟! و به آنان که از خانههایشان اخراج شدهاند نیز بگوییم مبادا برای به دست آوردن سرزمین، خانه و آزادی از دست رفتهی خود، دست به اسلحه و تحرک نظامی بزنید. آرام آرام پیش روید و یک دیگر را نصحیت کنید و لبخند بزنید- اینطوری حضرت مسیح (ع) راضیتر است؟
جناب آقای پاپ! از اعتراض شدید اللحن جنابعالی به چین، مبنی بر این که اجازه ندادهاند شما اسقفی از واتیکان برای کلیسای چین اعزام نمایید(؟!) و از میان هم وطنان مسیحی خود اسقفی انتخاب نمودهاند، معلوم شد که نیم نگاهی نیز به «حقوق بشر» دارید. چرا که این رفتار چین را «ناقض حقوق بشر» قلمداد نمودید!
حال این مسئله چه ربطی به حقوق بشر دارد، نمیدانم. به روابط شما با چین و ضرورت اعزام اسقف واتیکانی برای کلیسای یک کشور ثالث نیز کاری ندارم، اما مگر حقوق بشر فقط متعلق و منحصر به واتیکان و اسقفهای اعزامیاش به کشورهای دیگر میباشد؟!
برای ما (مسلمانان عالم و به ویژه ایرانیان) جایگاه سیاسی و عملکرد ابزاری سازمان حقوق بشر در جهت منافع آمریکا، انگلیس و اسرائیل بسیار روشن و ملموس است، اما جنابعالی که نگران «نقض حقوق بشر» در یک کلیسا و آن هم در آن گوشهی دنیا (چین) هستید، آیا اشغال نظامی عراق و افغانستان، حمایت کامل از جنایات اسرائیل، وتوی هر مصوبهای بر علیه اشغالگری و جنایات آن رژیم غاصب، نسل کشی مسلمانان و سایر ملل جهان و حتی مسیحیهای معترض در سرتاسر جهان، گسترش تروریسم دولتی و اعلام علنی مبادرت به ترور مخالفان در هر کجای عالم و قانونی خواندن آن، زندانهایی چون گواتامالا و ابو غریب، حملهی وحشیانه با پیاده نظام، اسبسوار، باطوم الکتریکی، زرهپوش، آبپاش و حتی سلاحهای سبک به هر کس که حتی در اروپا به هر مسئلهای انتقاد و اعتراض داشته باشد (مثل برخورد با تظاهراتهای سال 2010 در انگلیس، آلمان، ایتالیا، فرانسه، سوئیس و ...)، هیچ کدام «نقض حقوق بشر» نبود و ارزش نداشت که اشارهی کوچکی به آن نموده و دست کم تلویحاً معترض شده و محکوم نمایید؟! آیا سیرهی انبیای الهی و به ویژه حضرت مسیح علیهالسلام اینگونه بود؟!
جناب آقای پاپ، شما و ما معتقد هستیم که حضرت مسیح علیهالسلام، روزی مجدداً ظهور نموده و برای برپایی قسط و عدل در سرتاسر عالم قیام مینماید و دوباره آزادی را به ارمغان میآورد. حال سؤال آخر من این است که این رسالت و هدف مهم را چگونه محقق مینماید؟ آیا فقط با «نصیحت»؟! حتی اگر مستکبران خونخوار بر علیه ایشان لشکرکشی کنند، باز به نصیحتهای اخلاقی بسنده میکنند و از مردم میخواهند که مبادا در دفاع از خود دست به سلاح ببرید؟!
جناب آقای پاپ، به احتمال قریب به یقین، این سؤالات که در ذهن همهی مردم، اعم از مسیحی و مسلمان مطرح است، طبق سنت قرون متوالی بیپاسخ خواهد ماند، اما امید است که لااقل این نامه به دست شما برسد و بخوانید.
در خاتمه توجه جنابعالی را به آيهای از قرآن کریم در سوره «آل عمران» جلب مینمایم:
«قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ» (64)
بگو ای اهل کتاب، بیایید به سوی کلمهای که تمسک به آن به ما و شما واجب است، و آن این است که به جز «الله» را بندگی نکنیم و (در این بندگی) هیچ چیزی را با او شریک نگردانیم و یک دیگر را به جای خدا، به ربوبیت نگیریم. اگر نپذیرفتند، بگو: (پس) شاهد باشید که ما مسلمانیم.
امید است خداوند یکتا، همیشه ما را تسلیم اوامر خودش بدارد، تا هیچگاه تسلیم اوامر دیگران و بندهی طاغوتهای زمان نگردیم.
یک مسلمان ایرانی
- تعداد بازدید : 90
- 11 دی 1389
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: یادداشت