بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ
سلام دوستان؛
با فرا رسیدن ایام فاطمیه، سالروز شهادت سیدة النساء العالمین، حضرت فاطمه زهراء علیهاالسلام را تعزیت عرض مینمایم. خداوند متعال ما را در این مصیبت، مأجور بدارد.
خداوند متعال، انسان را با دو ویژگی «ترس و امید»، که در ادبیات دینی به آن «خوف و رجا» میگویند، خلق نموده است.
"ترس"، عامل اصلی پرهیزها، خودداریها و یا بازدارندگیها از خطر میشود و "امید"، عامل اصلی حرکت به سوی هدف و مقصود است. اگر محبت و شوق رسیدن (وصال) نباشد، هیچ حرکتی از سوی انسان صورت نمیگیرد.
بشارت دادن به "امید"ها را میتوان «وعده» نامید و انذار دادن و ترساندن از تهدیدها را میتوان «وعید» نامید.
نوع بشر نیز در تشویق و یا بازدارندگی، بر همین دو عامل تکیه میکند، خواه "تشویق و تهدید" یک کودک باشد و خواه "تشویق و تهدید" یا "وعده و وعید"، در سطوح کلان سیاسی باشد. اما بین "وعدهها و وعیدهای" الهی با بشر شیطانی، یک تفاوت عمده وجود دارد.
وعدههای الهی:
آن چه خدا وعده میدهد، رنگ عشق دارد. خبر از قرب، وصال و لقای محبوب میدهد؛ و وعده به رشد، کمال و رسیدن به مقامات و سلطنتهای حقیقی میباشد. بهشت و حور و قصورش، فقط یک جایگاه و سفرهی پذیرایی هستند نه بیشتر؛ بلکه اصل و مهم در این وعدهها، صاحبخانه است.
« وَعَدَ اللّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللّهِ أَكْبَرُ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ » (التوبة، 72)
ترجمه: خداوند به مردان و زنان با ايمان باغهايى وعده داده است كه از زير [درختان و ...] آن نهرها جارى است. در آن جاودانه خواهند بود، و [نيز] سراهايى پاكيزه در بهشتهاى جاودان [به آنان وعده داده است] و خشنودى خدا بزرگتر است. اين است همان كاميابى بزرگ.
وعیدها:
و آن چه خدا انذار میدهد و از آن ترسانده و پرهیز میدهد، رنگ جدایی دارد، بوی فراق و دوری از معشوق میدهد، سخن از قطع نظر لطف و حتی تکلّم محبوب و معشوق حیقیق با عاشق خائناش دارد که خیلی دیر به خود آمده و این قهر و دوری و بالتبع پشیمانی و حسرت، دل و جان و جسمش را میسوزاند (میشود جهمنش). در روز دیدار، معشوق فقط میگوید: «تو مرا خیلی ارزان فروختی» و رویش را بر میگرداند، و همین برای بندهی غافلی که حالا متوجه شده، عذاب الیم میشود.
« إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلاً أُوْلَـئِكَ لاَ خَلاَقَ لَهُمْ فِي الآخِرَةِ وَلاَ يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ وَلاَ يَنظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلاَ يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ » (آلعمران، 77)
ترجمه: كسانى كه پيمان خدا و سوگندهاى خود را به بهاى ناچيزى مىفروشند، آنان را در آخرت بهرهاى نيست و خدا روز قيامت با آنان سخن نمىگويد، و به ايشان نمىنگرد، و پاكشان نمىگرداند، و عذابى دردناك خواهند داشت.
وعدهها و وعیدهای شیطانی بشر:
در روابط شیطانی نوع بشر، دو تفاوت عمده وجود دارد که سبب سایر تفاوتها میگردد. اول آن
که خبری از عشق و محبت و مودت نیست و هر چه هست، حرص، طمع، بغض و خصومت است و دوم آن که چون هیچ اعتقادی به خدا و معاد ندارند، و هیچ علم و مالکیتی، بر حیات اخروی ندارند، هر چه بگویند از [وعده یا وعید]، همه مربوط به "بدن مادی و حیوانی، مشتهیات، نیازها و صدمات" آن میباشد.
آن چه بشر شیطانی به آن وعده میدهد، بیاعتبار است، چون مالکیتی ندارد، میلی هم ندارد و سراسر دروغ میگیود، و آن چه از آن میترساند نیز بیاعتبار است، چون به امور فانی تهدید میکند؛ مضافاً بر این که تمامی تهدیدهای بشر شیطانی، مواردی است که خداوند متعال آنها را ابزار امتحان و رشد قرار داده است.
بدن چه میخواند و چه نمیخواهد؟
بدن (حیات مادی) انسان، مثل حیوان است. ترس از صدمه رسیدن به سلامت دارد که اوجش مرگ است، و سپس ترس از گرسنگی و تشنگی، ضرر و زیان مالی، نقص عضو، مرگ خود یا نزدیکان، و کاهش یا نرسیدن به نتایج مطلوب دنیوی.
کفار به جز اینها، چیزی نمیبینند و نمیخواهند، چرا که حتی یک گام از مرحله حیوانیِ وجود فرا نگذاشتهاند و [کَالأنعام بَلهُم اضلّ سَبیلاً] میباشند؛ و به جز همین موارد، خوف و ترس و دغدغهای ندارند، امید و آروز و بهجتی نیز ندارند. رسیدنی در کار نیست.
اما این موارد، در منظر الهی و بالتبع بندگان مؤمنش، افت و خیزهای عالم ماده و عالم فانی است و البته ابزار آزمایش؛ که با صبر و استقامت، میتوان همه را پشت سر گذاشت. جنان که فرمود:
« وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ » (البقره، 155)
ترجمه: و قطعاً شما را به چيزى از [قبيلِ] ترس و گرسنگى، و كاهشى در اموال و جانها و محصولات (نتایج مطلوب) مىآزماييم و شكيبايان را مژده ده.
مثال تاریخی:
کفار وقتی دیدند پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله، محبوب واقع شده و در حال قدرت گرفتن است، نمایندهای جهت مذاکرات فرستادند، در این مذاکره، سه وعده و یک تهدید عرضه شد. گفتند: تو چه میخواهی؟ مگر یک مرد چه میخواهد که قیام میکند، مخالفت میکند، دیگران را به سمت دیگری جز آن چه ما میگوییم دعوت میکند، خدایی ما و خدایان ساختگی ما را تکذیب میکند و به سوی خدای واحد و اَحد میخواند ...؟
خواست اول یک دنیا گرا، حکومت (قدرت) است؛ پس تو را حاکم عرب میکنیم – خواست دوم پول (ثروت) است، پس آنقدر به تو میدهیم که ثروتمندترین مرد عرب شوی – خواست سوم زن (شهوت) است، که زیباترین دخترانمان را به تو میدهیم، اما اگر قبول نکنی، تو را میکشیم (تهدید)!
حضرت فرمودند: به چیزهایی مرا وعده (بشارت) دادید که علاقهای (تعلق و وابستگی) به آنها ندارم و به چیزی انذار و وعید (تهدید) نمودید (مرگ) که ترسی از آن ندارم ... .
سیدة النساء، فاطمة الزّهراء علیهاالسلام:
اگر روش دشمنان در مقابله با "ولایت حقه" را، به ویژه در رویارویی به دختر پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله، که خود اهل عصمت، کوثر بهشت و حجت الله اکبر بود را مطالعه کنید، میبینید که خارج از این چارچوب نبوده است.
یک – تحمیل خفقان: یا به تعبیر دیگری "سانسور کلام و پیام"؛ ابتدا از راه دلسوزی وارد شدند و گفتند: یا علی! چرا ایشان اینقدر گریه میکند؟! این طوری که از بین میرود، در ضمن مردم (چماق دموکراسی) نیز ناراحت و محزون میشوند؛ پس به او بگو که یا صبح گریه کند و یا شب! البته این به اصطلاح خیرخواهی، همراه با تهدید از نوع جنگ نرم (تحریک مردم) بود، لذا ایشان با دو فرزندش به خارج از شهر رفته و گریه میکردند که به ساخت سایبانی توسط امیرالمؤمنین علیه السلام انجامید که به «بیت الأحزان» مشهور شد.
دو – محاصره اقتصادی: نه فدک صرفاً چند هکتار زمین بود، و نه حاکمان وقت حرص این زمین را داشتند، چیزی که زیاد بود، زمین. بلکه فدک یک منبع درآمد اقتصادی کلان بود که هر ساله درآمدش در تاریخ معینی بین مستضعفین توزیع میشد. از این رو برای حکومت معنا نداشت که به رغم غصب خلافت، چشم و دست و خانه امید مردم، در خانهی علی و فاطمه و حسنین علیهم السلام باشد؛ باید که با غصب فدک، این خانه و خانواده را در محاصره و تحریم اقتصادی قرار میدادند [مثل شعب ابیطالب، یا محاصره اقتصادی امروز].
سه – ضرب و شتم و اهانت: چنین نیست که گمان شود یک عرب عادی، عصبانی شده و جسارت کرده است و در کوچه به یک بانویی که نزد همگان محترم و محبوب است، سیلی زده است! چنین نیست که گمان شود، یک نادانی دیده زنی فریاد حق خواهی بلند کرده، و به قنفذی گفته که با غلاف شمشیر او را بزن؛ و چنین نیست که گمان شود، همینطوری و برای ظاهرسازی، هیزمی دور خانهی محقری ریخته شده و برای ترساندن، شعلهورش نموده باشند؛ خیر؛ بلکه همه از روی محاسبات و استراتژی در جنگ سخت و نرم بوده است.
سیلی زدن و اهانت، برای "قداست شکنی" بود. مردم ببینند که به رغم تعریفها، تأکیدها و توصیههای پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، کسی در کوچه به این مقام عظما سیلی زد، اما نه آسمان فرو ریخت و نه زمین دهن باز کرد. پس القا کنند که خبری نیست (مثل ترور، کشتار، بازداشت، ربایش و شکنجهی بزرگان دین اسلام در امروز و توسط امریکا و نوکرانش در منطقه و یا مراسم قرآن سوزی در امریکا و ... که تحت حمایت پلیس انجام میشود] – ضرب و شتم به خاطر ایجاد رعب و ترس در دل مردم بود، که ببینند حتی اگر فاطمة الزّهراء علیه السلام از امیرالمؤمنین و ولایت دفاع کنند، او را نیز میزنند، چه رسد به بقیه – و به آتش کشیدن اطراف خانه که به خانه سرایت کرد، لگد زدن به درب خانه، پس از اطلاع از کسی که پشت در حرف میزند،که موجب جراحت سینه و سقط محسن علیه السلام و ... شد و به شهادت آن مظلومه انجامید نیز همان "تهدید جان" بود.
هنوز هم همین طور است، اگر ضد تبلیغها، تحریمها، تهدیدها، وعدههای دروغین و وعیدهای توخالی اثر نکرد، قصد جان و حذف فیزیکی در اولویت استراتژی قرار میگیرد. مانند ترور ائمه اطهار علیهم السلام، ترور بزرگان دینی و نیز کشتار مسلمین در سرتاسر عالم.
السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ
صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكِ وَ عَلَى رُوحِكِ وَ بَدَنِكِ
- تعداد بازدید : 1371
- 20 اسفند 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: یادداشت فاطمیه