ایرانپیان – یادداشت / مجید ر.: انتخابات، آهنگ سیاسی دارد. مردم رأی میدهند و یک جناحی برای مدتی به قدرت میرسد؛ اما مدیریت اجرایی کشور و تحقق اهداف و برنامهها نمیتوانند و نباید صبغهی سیاسی پیدا کنند، چرا که در این صورت رشد و توسعه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی ... و اعتلای کشور است که قربانی اهداف سیاسی و امیال حزبی و مقطعی میگردد.
روش منطقی رشد:
روش منطقی رشد و توسعه همه جانبه در کشورهای پیشرفته یا در حال توسعه این است که دولتها [هر چند گرایش و تعلق حزبی و سیاسی دارند]، اما دو محور را اصل قرار میدهند:
الف – پیگیری و تکمیل طرحها، برنامهها و پروژههای نیمه کارهی دولت قبلی؛
ب – پایهگزاری طرح، برنامه و پروژهی جدید جهت رشد و توسعه؛ که دولت بعدی باید به اتمام و اکمال برساند.
دوباره دولت بعدی این طرحها را به اتمام میرساند و با بناگزاری طرحهای جدید، مسیر را برای تحقق آنها در دولت آینده مساعد مینماید.
روش غیر منطقی:
اما روش ما، غیر منطقی و تخریبی است. روش غیر منطقی این است که هر دولتی بر سر کار میآید، به خاطر «بغض سیاسیاش» نسبت به دولت یا جریان سیاسی به قدرت رسیدهی قبلی، کلیه طرحها، برنامههای قبلی را ملغی میکند یا اگر پیشرفتی داشته، معطل میگذارد که با ضرر و زیانی که از جیب ملت میرود، به ورشکستگی یا ناکارآمدی کشانده شود!
دونگی:
در این روش، دولت جدید نگاهش «خاله زنکی» است و گمان دارد که دولت قبل تمامی طرحهایش را از «زن بابا» گرفته و یا از خانه مادر شوهر آورده است. دولت قبل «هوو»یی است که ممکن است به خانه بازگردد. و یا اگر نگاهشان خیلی سیاسی باشد، به تعبیر «فرهنگ دونگی» که هر شب به اذهان عمومی القا میشود، گمان دارند که دولت قبلی «ملکهی معزولی» است که ممکن است به قصر بازگردد، لذا باید کاملاً منهدم و نیست گردد.
نگاهی به دولتهای پس از جنگ:
دولت آقای هاشمی - کلاً ساختار سیاسی کشور را تغییر داد. گفت: اصلاً «رییس جمهور و نخستوزیر» لزومی ندارد. همان رییس جمهور خودش میشود رییس دولت. خب طرح خوبی بود و پذیرفته شد. سپس گفت: دولتهای قبلی ضمن آن که درگیر نوپایی انقلاب، نظام و جنگ بودند، درگیر جریانات سیاسی نیز بودند، اما در این دولت من سیاسی هستم کافیست، لزومی ندارد که دولت من نیز سیاسی باشد. ما باید سازندگی کنیم. این هم پذیرفته شد و شد آن چه که شد.
هر چه راستی بود را (به رغم آن که پیش از لیبرال بودند و خودشان تندرو و چپی)، خشونتطلب خواندند و دم از «دموکراسی، آزادی، قانونمندی، مردم سالاری و ...» زد و سپس با فرماندهانی چون: حجاریان، عطریانفر، عبدالله نوری، مهاجرانی، کدیور، سروش و ...، یک جنگ کامل فرهنگی و داخلی را به راه انداخت.
دولت آقای خاتمی – با یک جنگ تمام عیار داخلی وارد میدان شد. اولین هدفش آقای هاشمی و آقازادهها تیمش بود که در دورهی سازندگی کاملاً خود را ساخته بودند. لذا دولت خاتمی، پرچم مبارزه با «عالیجنابان سرخپوش» و «آقازادهها» را بلند کرد و سپس هر چه راستی بود را (به رغم آن که پیش از لیبرال بودند و خودشان تندرو و چپی)، خشونتطلب خواندند و دم از «دموکراسی، آزادی، قانونمندی، مردم سالاری و ...» زد و سپس با فرماندهانی چون: حجاریان، عطریانفر، عبدالله نوری، مهاجرانی، کدیور، سروش و ...، یک جنگ کامل فرهنگی و داخلی را به راه انداخت.
در این دوره نه تنها تداوم سازندگی کاملاً متوقف شد و هیچ طرح و پروژهی خاصی نیز مطرح نشد، صنعت هستهای کشور نیز «داوطلبانه» تعطیل شد – تولید رکود یافت – واردات زیاد شد – سیاست خارجی نیز بدتر از سیاست داخلی تضعیف گردید؛ تا جایی که امریکا ناوهایش را به مرزهای ایران وارد کرد و تهدید به حمله نظامی ظرف دو ماه، یک ماه و پانزده روز آینده کرد و برای رییس جمهور اسبق ایران (آقای هاشمی) نیز دو بار حکم بازدداشت صادر کرد و البته ماجرای حدود ایران در دریای خزر بماند! ترور دوباره راه افتاد؛ شهید لاجوردی و سپس شهید صیاد شیرازی و پس از آن قتلهای زنجیرهای و متهم کردن یک دیگر در جنگ تبلیغاتی و رسانهای و بالاخره ترور نافرجام حجاریان!
بیتردید ضعفهای بسیاری نیز داشت، که از جمله فروکش نمودن گردش پول در بازار داخلی، اهمال در رشد فرهنگی و نیز فدا کردن بسیاری از امور به پای «آقای مشایی» بود.
دولت احمدی نژاد – دولت احمدی نژاد، کلاً دولتهای قبلی را علفهای هرزی فرض نمود که باید از باغچه چیده شوند. لذا تصمیم به ایجاد یک تغییر کلی در تمامی ساختارهای اجرایی کشور گرفت. البته کارهای خوبی نیز انجام داد. در هر حال رشد و صعود رتبهی علمی کشور در این دوره زبانزد دوست و دشمن گردیده بود و دستیابی به تکنولوژی هستهای، اتمی شدن ایران، پیشرفت چشمگیر در نانو تکنولوژی – تولید بنزین برای اولین بار در داخل کشور – تولید داروهای خاص و استراتژیک – رشد علمی و صنعتی در تولید سلولهای بنیادین – شبیه سازی - پرتاب ماهواره – ساخت سکوی پرتاب – فرستادن موجود زنده به فضا – برچیدن تجارت کوپن و یا حتی سیم کارت پنج هزار تومانی که تا دو میلیون تومان نیز به فروش میرسید – پرداخت یارانه – مسکن مهر – وام ازدواج به زوجهای جوان – آباد کردن روستاهای واقعاً عقب افتاده، به ویژه با سفرهای استانی و ...، همه در این دوره اتفاق افتاد. اما بیتردید ضعفهای بسیاری نیز داشت، که از جمله فروکش نمودن گردش پول در بازار داخلی، اهمال در رشد فرهنگی و نیز فدا کردن بسیاری از امور به پای «آقای مشایی» بود.
دولت روحانی – دولت روحانی که از همان ابتدا، شمشیرش را علیه دولتهای نهم و دهم از رو بست و گفت فرقی نمیکند که چه کرده است، هر چه کرده بد بوده و ما باید به دوران خاتمی باز گردیم. یعنی کشور به جای آن که دست کم چهار سال جلو رود، پانزده سال به عقب رانده شد!
همان چهرههای 20 و 25 سال پیش، با همان سیاستها، روشها و مدیریتهایی که حتی اگر خوب باشد، متناسب ربع قرن پیش و شرایط کشور در آن زمان بود بر سرکار آمدند.
همان چهرههای 20 و 25 سال پیش، با همان سیاستها، روشها و مدیریتهایی که حتی اگر خوب باشد، متناسب ربع قرن پیش و شرایط کشور در آن زمان بود بر سرکار آمدند.
اغلب طرحها، برنامهها و پروژهها و یا در یک جمله «دستآوردها» تعطیل شد. وزرا در این دولت چنان میگویند: «پروژههای بسیاری نیمه کاره مانده است» که گویی این ضعف بزرگی است و حتماً باید تمامی میشد، و اتفاقاً این دیدگاه بسیار غلطی است.
ابتدا که نمیدانستند «مسکن مهر» را چگونه تعطیل کنند، میگفتند: «آشپزخانهاش مطلوب بانوان ایرانی نیست!»
در حیات یک سالهی این دولت، دوباره جنگ داخلی شروع شد. دوباره هر دو هفته یک بار رییس جمهور و هر دو هفته یک بار وزیر فرهنگ ارشاد، یک لفظی میپرانند و همه به جان هم میافتند. و عامل هر گونه دشمنی خارجی نیز «بداخلاقی» داخلی معرفی میشود(؟!)
دولت دائماً حاشیهسازی میکند و سپس مدعی میشود که «اسیر حواشی نخواهد شد». چند نکته انحرافی در دین اسلام و اعتقادات مردم مطرح میکنند و پس از آن که جنجالی حسابی بر پا شد، میگویند: «جنگ کفر و ایمان راه نیاندازید
دولت دائماً حاشیهسازی میکند و سپس مدعی میشود که «اسیر حواشی نخواهد شد». چند نکته انحرافی در دین اسلام و اعتقادات مردم مطرح میکنند و پس از آن که جنجالی حسابی بر پا شد، میگویند: «جنگ کفر و ایمان راه نیاندازید – قال رییسی معاون رییس جمهور» و ... .
آیا انتظار رشد، پیشرفت و توسعه میرود؟
بدیهی است که تا نگاه مسئولین کشور (از هر حزب یا جریانی)، به مصالح نظام اصلاح نگردد و تا قوهی تفکیک «گرایشات حزبی» و «مسئولیت اجرایی» در آنان ایجاد و تقویت نگردد، با این بینشها، روشها و سیاستهای ابتدایی، نه تنها رشد، پیشرفت و توسعهای انتظار نمیرود، بلکه عقبگرد، حتمی است. چرا که هر دولتی میخواهد هر چه ساخته شده را ویران کند و خودش از اول بسازد. گویی بازی لوگوی کودکان است!
امید است که دولت آقای روحانی که مدعی «تدبیر و امید» میباشد، در سطح رییس جمهور کشور بزرگی چون ایران اسلامی «تدبیر» کند. طرحهای نیمه کاره را به اتمام برساند، پروژههای جدیدی را کلید بزند، به گونهای که «امید» در دل مردم، بازار و جوانان موج بزند و البته به گونهای که دشمنان خارجی و اذناب داخلیشان «ناامید» شده و نتوانند مرتب علیه ما «تدبیر» کنند.