آیت الله جوادی آملی: منطق جامعه الهی و الحادی - اصالت عقل و اصالت حس – تفاوت روش
بسمه تعالی
... جوامع انسانی در یک دستهبندی کلی، به جامعهی الهی و جامعه الحادی تقسیم میشوند.
اصالت عقل و اصالت حس
آیت الله جوادی آملی: در جامعه الهی و الحادی، بر مبنای دو نوع معرفت دربارهی نظام هستی (هستیشناسی)، دو گونه تفکر و منطق وجود دارد: شالودهی جامعهی الهی، ضمن اعتماد بر جس و تجربهی حسّی، بر مبنای عقلگرایی است و جامعهی الحادی، ضمن خرافه پنداشتن علوم تجریدی، بر اساس حسگرایی است.
بر این پایه، محور فعالیت و انگیزه و هدف مردم در جامعه متفاوت است:
کسانی که هیچ چیزی را فراتر از ماده نمیدانند و به ماده و حس اصالت میدهند، با آنان که فراتر از ماده، به امور مجرد و به اصالت آنها باور دارند، حیات اجتماعیشان از حیث روششناسی و غایتمندی، نمیتواند یکسان باشد؛ بلکه محور تمام فعالیت افراد جامعهی الحادی، سودجویی و جلب توجه دیگران و دنیاگرایی است؛ اما قلمرو همه فعالیتها در جامعهی خدا محور که کمک به همنوعان، رفع مشکلات دیگران و در نهایت جلب رضایت خداوند سبحان و گرایش به آخرت است.
بر این اساس، آثار و نتایج فعالیت افراد در این دو جامعه، متفاوت خواهد بود:
«مَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَمَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ» (الشوری، 20)
- کسی که کشت آخرت بخواهد، برای او در کِشتهاش میافزاییم و هر که کِشت این دنیا را بخواهد، به او از آن میدهیم؛ و[لی] در آخرت او را نصیبی نیست.
[اکنون] به برخی از تمایزهای دو جامعه اشاره میشود.
تفاوت در روش
در جامعهی الحادی، مسیر زندگی بر لذت و سودجویی استار است؛ از این رو تلاش افراد برای دستیابی به این هدف است و حق و باطل و حلال و حرام، برای آنان تفاوت ندارد!
شعار افراد در چنین جامعهای، نفع همه جانبه است. این اندیشه، هم در جاهلیت کهن بود و هم در جاهلیت جدید و مدرن حاکمیت دارد: در جامعیت کهن، شعار این بود که «انْصُرْ أَخَاكَ ظَالِمًا أَوْ مَظْلُومًا»؛ به برادر قبیلهات کمن کن؛ چه ظالم باشد و چه ستمدیده. دقیقاً در جاهلیت مدرن امروز هم این شعار حاکم است.
وقتی عقیده بر اصالت حسّ و نفع باشد، شیوهی خاصی برای رسیدن به سود ارائه کردنی نیست، بلکه هر روشی به آنهدف برسد مطلوب است؛ اما جامعهی الهی که به عقل اصالت میدهد، برای وصول به هدف روش خاص ارائه میدهد که حقانیّت، حلیّت و عدالت، از شرایط اساسی آن است، از همینرو، اسلام در میان اعراب جاهلی، ابتدا تلاش کرد تا شیوهی اصالت حسّ و شعار اصالت نفع را به روش اصالت عقل و عدل برگرداند و از این جهت به جای شعارِ پیش گفته، فرمود که به یاری ستمدیده بشتابید، برادرتان باشد یا بیگانه، و نیز دشمن ظالم باشد، هر چند دوست و برادرتان باشد یا بیگانه؛ و این شعار را احیا کرد و فرمود دشمن ستمکار و یاور مظلوم باشید:«کونا لِلظّالِمِ خَصماً وَ لِلمَظلومِ عَونا» (نهج البلاغه، نامه 17) و نیز «وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا» (النساء، 75).
- و چرا شما در راه خدا [و در راه نجات] مردان و زنان و کودکان مستضعف نمیجنگد؟ آنان که میگویند: پروردگارا! ما را از این شهری که مردمش ظالماند بیرون ببر و از جانب خود برای ما سرپرستی قرار ده و از نزد خویش یاوری برای ما تعیین فرما.
اسلام، ضمن باطل شمردن روش جاهلیت کهن و انتقاد شدید از آن، دو پیشنهاد و راه حلّ مطلوب داد:
1- تحول در روش جاهلی: برخی از شعارهایشان را متحول ساخت، بی آن که شعارشان را از آنان بگیرد و چیز دیگری را جایگزین نماید. برای نمونه «انْصُرْ أَخَاكَ ظَالِمًا أَوْ مَظْلُومًا» را بدین معنا دانست که به یاری بردارت بشتاب؛ اگر مظلوم است، به دادخواهی او بشتاب و چنانچه ظالم است، با نهی کردن از ستم، وی را از این کار بازدار که در واقع این کار تو، یاری کردن اوست.
2- تغییر: برخی از شعارهایشان را از آنان گرفت و شعارهای دیگری به آنان آموخت، چنان که شعار «عنتره»، - از شعرای اعراب جاهلی بود – این بود که:
و قولی کلما جشأت و جاشت مکانک تحمدی أو تستریحی
یعنی در هر حادثهی ناگواری که عدهای مضطرب میشوند، من به خود خطاب میکنم و میگویم: تو پایدار و استوار باش، زیرا یا کشته میشوی و مردم ثنای گوی تواند، یا میکُشی و از شرّ دشمن رها میشوی!
اما اسلام با تغییر این شعار، روش «پایداری تنها در راه حق و اجرای عدل ممدوح است» را ارائه کرد:
«فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ وَمَنْ يُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا» (النّساء، 74)
- پس باید کسانی که زندگی دنیا را به آخرت سودا میکنند، در راه خدا بجنگند و هر کس در راه خدا بجنگد پس کشته شود یا پیروز گردد، به زودی پاداش بزرگ به او خواهیم داد.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَكُمْ فَانْفِرُوا ثُبَاتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِيعًا» (النّساء، 71)
- ای کسانی که ایمان آوردهاید! (در برابر دشمن آماده باشید)، اسلحهی خود را برگیرید و گروه گروه یا دسته جمعی جهاد کنید.
در مقابل نظام الحادی، نظام توحیدی است که بر اصالت عقل و وحی استوار است. اصول جامع این نظام، به اعضا و پیروانش تعلیم میدهد که بر محور حق رفتار و از آن دفاع و در برابر ظالم مقاومت کنند؛ یا پیروز میشوند یا کشته و هر دو سعادت است و این همان «اِحدَی الحَسَنین ( یکی از دو حسنه)» یعنی شهادت یا ظفرمندی است.
«قُلْ لَنْ يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ * قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ أَنْ يُصِيبَكُمُ اللَّهُ بِعَذَابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَيْدِينَا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَكُمْ مُتَرَبِّصُونَ» (التّوبه، 51 و 52)
- بگو: هیچ حادثهای برای ما رخ نمیدهد، مگر آن چه خداوند برای ما نوشته مقرر داشته است. او سرپرست و مولای ماست و مؤمنان باید بر خدا توکل کنند * بگو: آیا دربارهی ما جز یکی از دو نیکی را انتظار داردی؟ یا پیروزی یا شهادت؛ ولی ما انتظار داریم که خداوند عذابی از سوی خودش یا به دست ما به شما برساند. اکنو که چنین است، شما انتظار بکشید، ما هم با شما انتظار میکشیم.
حکمت جاودانهی اسلام این است که به دنیا پرستی روی نیاورید، هر چند دنیا به سراغ شما آید و بر آن چه از دنیا از دست میدهید، اندوهناک مباشید. حق را بگویید و برای پاداش الهی عمل کنید و در راه خدا با اموال و جانها و زبانهایتان جهاد کنید. حقوق یتیمان، همسایگان را ضایع نکنید. به یکدیگر بخشش کنید و پیوند دوستی را میان خود محکم سازید. (نهج البلاغه، نامه 47)
حقوق حیوانات را رعایت کنید. میان شتر و نوزادش جدایی نیفتد. در سوار شدن بر شتران، حال آنها را رعایت کنید و در سر راه به درون آب ببرید و از جادههایی که دو طرف آن علفزار است، به جادهی بیعلف نکشانید. هر گاه به آب و علفزار رسدند، فرصت دهید تا حیوانها علف خورند و آب بنوشند. (نهج البلاغه، نامه 25).
بنابراین، سیرهی مؤمنان و موحدان در جامعهی الهی که بر اصالت عقل و وحی استوار است، بر محور حق و عدل است نه سد؛ از این رو حق بر همهی ابعاد زندگی آنان حاکم است و به عدل رفتار میکنند و به تولید درآمد حلال میپردازند و با ستمگران مبارزه و از ستمدیدگان حمایت میکنند؛ اما در جامعهی الحادی، تمام همّت ملحدان، در جهت لذت و سودجویی است؛ حق یا باطل، بنابراین سیرهی خاصی ندارد.
منبع:
«تفسیر موضوعی قرآن کریم – جامعه در قرآن، صفحات 97 تا 102»
- تعداد بازدید : 980
- 22 اسفند 1398
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: در محضر استاد