بسم الله الرّحمن الرّحیم
آیت الله حائری شیرازی رحمة الله علیه:
در جلسهی قبل گفتم که ریشهی حرکت انسان آرزوی اوست و گفتیم که کثرت آرزوها به یک وحدت منتهی میشود.
این مسئلهای قابل لمس است؛ یعنی متعدد بودن آرزوها با برگشت همهی آنها به یک آرزو، منافاتی ندارد.
آرزوها در طول یکدیگرند و تعدد ندارند؛ بلکه در حقیقت واحدند. جنبهی طولی بودن مشکل، منافات و تعدد را حل میکند. هر جایی که آرزویی در طول آرزوهای دیگر نبود، با آن تعارض پیدا میکند.
مسئلهی حبّ دنیا و مذمتهایی که در قرآن و روایات از آن شده، دقیقاً دربارهی آن محبتهایی است که در طول حبّ خدا نیست، بلکه در عرض آن است؛ اما ایگر این حُبّ دنیا در طول حُبّ خدا شد، این دیگر حُبّ دنیا نیست، که حبّ خداست.
اسلحه، یک چیز دنیای است و فرد گاهی دوست دارد داشته باشد یا بیشتر داشته باشد؛ اما اگر برای دفاع از دینِ خدا میخواهد، این حُبّ خداست. حبّ این امکانات، حبّ دنیا نیست؛ بلکه فرد چون حُبّ خدا داشته و مقدمهی دفاع از دین خدا را در این امکان میدیده، از این جهت حُبّ خدا، به حُبّ اسلحه سرایت کرده است. گاهی حُبّ خدا به مال سرایت میکند. وقتی میبیند با مال میتواند کاری را انجام بدهد که خدا دوست دارد؛ چنان که اگر فرد مالی داشت، میتوانست سلاح تهیه کند، پس دوست دارد مالی داشته باشد تا سلاحی تهیه کند تا بتواند آن چه مورد رضایت خداست انجام دهد. سرچمشهاش "حُبُّ الله" است.
در روایت هست که شخصی میگوید: من به این آیه رسیدم: «زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ - محبّت امور مادى، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز و چهارپايان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است / آل عمران، 14»، احساس میکردم بعضی از این چیزها که در این آیه گفته شده، پیش من مطلوب است و میترسم "حُبُّ الدُّنیا" باشد. امام از او پرسید: اینها میخواهی چه کنی؟ [یعنی موضع غایی را که انسان از داشتن چیزی تعقیب میکند، مشخص میکند.] گفت: برای این که حج بروم و در راه خدا کمک کنم. حضرت گفت: در این قصد، "حُبّ الدّنیا" نیست. این حبّ آخرت است؛ یعنی حُبُّ الله محرک این حُبّها شده و این ایرادی ندارد؛ بلکه در خور تشویق است.
پس آرزو، موضع انسان را معین میکند. اگر آرزوی انسان به دنیا بازگردد، یعنی در دنیا حاصل شود، این خطر است؛ مثلاً کسی دوست دارد عالِم و با سواد باشد، قرآن را خوب بفهمد و تفسیر کند، تا مردم از او استفاده کنند و او پیش مردم، محترمتر باشد. این کار او به دنیا بر میگردد و این کار اخروی نیست. دل این فرد در دنیا قرار میگیرد. قرارگاهش دنیا میشود، چرا؟ چون چیزی را که او تعقیب میکرد، به دنیا برگشت کرده است و عمل این فرد قساوت قلب میآورد. دلش سنگ میشود.
دل چنان است که برای دنیا آفریده نشده؛ نه این [که] بیکار باشد و از دنیا بیزار، بلکه دنیا را نمیتواند برای دنیا بخواهد. فطرت انسان طوری است که دنیا او را اشباع نمیکند؛ به دلیل این که انسان بزرگتر از دنیاست.
فطرت با دنیا قانع نمیشود!
تمام دنیا، معبر انسان است؛ از این جهت فطرت انسان با دنیا انس نمیگیرد. وقتی دنیا را به او عرضه میکنند، قانع نمیشود. قرآن این طور بیان میکند:
«الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (الرّعد، 28)
ترجمه: آنها كسانى هستند كه ايمان آوردهاند، و دلهايشان به ياد خدا مطمئن (و آرام) است؛ آگاه باشيد، تنها با ياد خدا دلها آرامش مىيابد!
قلب انسان و جهت و منزلش "ذکر الله" است؛ از این جهت است که این آیه میگوید قلبشان با یاد خدا آرامش و طمأنینه پیدا میکند و البته قسمت دوم آیه مهمتر است که میگوید: تنها به یاد خدا قلب آرام میگیرد؛ یعنی قلب، قرارگاهی جز یاد خدا ندارد. قلب انسان والامتربه و عالی همّت است؛ لذا چیزهای دیگر به او طمأنینه و آرامش نمیدهد.
منبع:
کتاب «تعلق، محور تحول در انسان / آیت الله حائری شیرازی (ره) / ص 82 تا 84)
کلمات کلیدی:
در محضر استاد