شهید آیت الله مطهری: عشق و عفت – شهوت و عاطفه؛ در روابط زن و مرد
بسم الله الرحمن الرحیم
«نوشتار زیر، برگزیدهای از کتاب «نهاد خانواده، در آثار استاد شهید مرتضی مطهری میباشد» که به همت آقای علیرضا مرتضایی گردآوری شده است.
شهید آیت الله مطهری، رحمة الله علیه:
عشق و عفت
الهی سینهای ده آتش افروز
در آن سینه دلی وان دل همه سوز
هر آن دل را که سوزی نیست، دل نیست
دل افسرده غیر از آب و گل نیست (وحشی کرمانی)
شعرای فارسی زبان، عشق را اکسیر نامیدهاند و گفتهاند آن اکسیر واقعی که نیروی تبدیل دارد، عشق و محبت است. عشق میتواند قلبِ ماهیت کند.
از جمله آثار عشق، نیرو و قدرت است. محبت، نیروآفرین است. جبان (ترسو) را شجاع میکند؛ سنگین و تنبل را چالاک و زرنگ میکند؛ حتی از کودن، تیزهوش میسازد. الهام بخش است و قهرمانساز.
"عشق"، نفس را تکمیل و استعدادهای حیرتانگیز باطنی را ظاهر میسازد. قوای احساس، اراده و همت را تقویت میکند و آنگاه که در جهت علوی (والایی)، متصاعد شود، کرامت و خارق عادت به وجود میآورد. روح را از رنجها و خلطها پاک میکند. به عبارتی "تصفیهگر" است. صفات رذیلهی ناشی از حقدها و کینهها را زائل میکند، گو این که محرومیت و ناکامی در عشق ممکن است به نوبهی خود، تولید عقدهها و کینهها کند.
"عشق" از لحاظ روحی، در جهت عمران و آبادی روح است و از لحاظ بدن، در جهت گداختن و خرابی. «از محبت تلخها شیرین شود – از محبت، مسها زرین شود».
علاقه به شخص یا شیای، وقتی به اوج شدت برسد، به طوری که وجود نسان را مسخر کند و حاکم مطلق وجود او گردد، "عشق" نامیده میشود.
"عشق"، اوج علاقه و احساسات است، ولی نباید پنداشت که آن چه به این نام خوانده میشود، یک نوع است. دو نوع کاملاً مختلف است. آثاری که گفته شد، مربوط به یک نوع آن است و اما نوع دیگر آن کاملاً آثار مخرب و مخالف دارد.
مقولهی شهوت و مخصوصاً شهوت جنسی، از وجود مشترک انسان و سایر حیوانات است؛ با این تفاوت که در انسان به علت خاصی که مجال توضیحش نیست، به غلیان زائد الوصفی میرسد که بدین جهت نام عشق به آن میدهند. ولی به هر حال از لحاظ ماهیت، جز طغیان و فوران شهوت، چیزی نیست. از مبادی جنسی سرچشمه میگیرد. افزایش و کاهشش بستگی زیادی به فعالیتهای فیزیولوژیکی دستگاه تناسلی و قهراً به سنین جوانی دارد. با پا گذاشتن به سن از یک طرف و اشباع از طرف دیگر، کاهش مییابد و منتفی میگردد.
انسان، آنگاه که تحت شهوات خویش است، از خود بیرون نرفته است. شخصی یا شیای مورد علاقه را برای خود میخواهد و به شدت میخواهد. این گونه عشقها [که] به سرعت میآیند و به سرعت میروند. قابل توصیه نیست. خطرناک و فضیلت کُش است. تنها با کمک عفاف و تقوا و تسلیم ناشدن در مقابل آن است که آدمی سود میبرد.
انسان، نوعی دیگر احساسات دارد که از لحاظ حقیقت و ماهیت، با شهوت مغایر است. بهتر است نام آن را "عاطفه" و یا به تعبیر قرآن «مودت» و «رحمت» بگذاریم.
پسر و دختری که هیچکدام آنها در زمان تجردشان درهیچ چیزی نمیاندیشند، مگر در آن چه مستقیماً به شخص خودشان ارتباط داشت، همین که به هم دل بستند و کانون خانوادگی تشکیل دادند، برای اولین بار خود را به سرنوشت موجودی دیگر، علاقمند میبینند! شعاع خواستههاشان وسیعتر میشود. چون صاحب فرزند شدند، به کلی روحشان عوض میشود. آن پسرک تنبل، اکنون چالاک و پر تحرک شده است؛ و آن دخترکی که دیروز از رختخواب هم بر نمیخاست، اکنون تا صدای کودک گهواره نشین را میشنود، همچون برق میجهد.
انسان گاهی تحت تأثیر عواطف عالی انسانیِ خویش قرار میگیرد. محبوب و معشوق در نظرش احترام و عظمت پیدا میکند. سعادت او را میخواهد؛ آماده است خود را فدای خواستههای او بکند. اینگونه صفا و صمیمت و لطف ورقّت و از خودگذشتگی به وجود میآورد. (صمیمیت زن و شوهر)، مهر و علاقه مادر به فرزند و ...، از این مقوله است.
(اوج یگانگی زن و شوهر، در داستان انتخای زندگی مشترک علی و فاطمه علیهماالسلام، مشهود میباشد)؛ مصیبت زهرا بر علی، فوق العاده سخت و دشوار است. حضرت زهرا، حالشان نامساعد بود و در بستر بودند. علی علیه السلام بالای سر زهرا نشسته بود. زهرا شروع کرد به سخن گفتن، جملههایی فرمود که علی رقّت کرد و گریست.
مضمون تعبیر حضرت این است: «علی جان! دوران زندگی ما دارد به پایان میرسد، من دارم از این دنیا میروم؛ من در خانهی تو، همیشه کوشش کردهام چنین و چنان باشم. مر تو را همیشه اطاعت بکنم. هرگز امر تو را مخالفت نکردم ...؛ و تعبیراتی از این قبیل.
آنچنان علی را متأثر کرد که فوراً زهرا را در آغوش کشید، زهرا را به سینه چسباند و گریست: «دختر پیغمبر! تو والاتر از این سخنان هستی، تو والاتر از این هستی که اساساً این سخنان از سوی تو صحیح باشد که گفته شود. یعنی چرا اینقدر تواضع میکنی؟! من از این تواضع زیاد تو ناراحت میشوم. محبت فوق العادهای میان علی و زهرا حکمفرماست... .
مطلب عمده در اینجا، رباطه عشق و عفت است، باید ببینیم این استعداد عالی و طبیعی، در چه زمینه و شرایطی بهتر شکوفا میگردد.
● تفاوت منطقها و طرز تفکرها، در این است که چه نوع اصول و مبادیی نقطه اتکا و پایه استدلال و استنتاج (نتیجهگیری) قرار گرفته باشد.
در مسائل علمی، تقریباً طرز تفکرها در هر زمانی، میان آشنایان با روح علمی، یکسان است. ولی در مسائل اجتماعی، حتی مردم همزمان، همشکل نیست.
مثلاً عفاف (برای زن و مرد)، خصوصاً برای زن، یک مسئله اجتماعی و اخلاقی است. برخی از مردم، ارزش این موضوع را به حد صفر رساندهاند! و در تفکرات آنها، هیچ نقش مؤثری ندارد؛ و بعضی، بینهایت اررش قائلند و با نفی این ارزش، برای حیات و زندگی، ارزشی قائل نیستند.
اسلام که طرز تفکرها را عوض کرد، به این معنی است که ارزشها را بالا و پایین آورد. ارزشهایی که در حد صفر بود، مانند تقوا [را] در درجه اعلی قرار داد و بهای سنگینی را برای آن تعیین کرد و ارزشهای خیلی بالا را، از قبیل خون، نژاد و غیر آن راپایین آورده، تا مرحله صفر رساند.
ویلیام جمس میگوید: حیا، امری غریزی نیست، اکتسابی است. زنان دریافتند که دست و دلبازی، مایهی طعن و تحقیر است و این امر را به دختران خود یاد دادند. زنان بیشرم، جز در موارد زودگذر، برای مردان جذاب نیستند. مرد جوان، دنبال چشمان پُر حیا است. حس میکند که این خودداری ظریفانه، از یک لطف و رقّت عالی خبر میدهد. در نتیجه، معشوق واقع شدنِ زن، نیرو و شجاعت مرد را بالا میبرد، و توانی که در زیر سطح آرام حیات ذخیره شده است، بیرون میریزد.
... از انواع عشق (که در اسلام بیشتر سفارش شده)، مهر و رقّت و صفا و صمیمیتی است که میان زوجین در طول زمان، در اثر معاشرت دائم و اشتراک در سختیها و سستیها و خوشیها و ناخوشیهای زندگی و انطباق روحیهی آنها با یکدیگر پدید میآید.
اگر اجتماع، پاک و ناآلوده باشد و تعمتعات (بهرهمندی) زوجین همانطوری که اصول عفاف و تقوا ایجاب میکند، به یکدیگر اختصاص یابد، حتی در دوران پیری که شهوت خاموش میشود و قادر نیست زوجین را به یک دیگر پیوند دهد، آن عاطفهی صمیمانه، سخت آنها را به یکدگیر میپیوندد.
(در این نوع)، وحدت و یگانگی دو روح معاشر (با نیت تقرب بیشتر به خدا)، هدف است. (مثل داستان علی و فاطمه (ع) که گذشت). با همه اختلافاتی که میان دو نوع عشق وجود دارد، که یکی مشروط به هجران و دیگری به وصال، یکی از نوع ناآرامی و کشمکش و شور است، و دیگری از نوع آرامش و سکون، در یک جهت مشترکند: هر دو گلها با طراوتی میباشند، که فقط در اجتماعی که عفاف حکومت میکند، میرویند.
محیطهای جنسی و شبه اشتراک جنسی، نه قادرند عشق به اصطلاح شاعرانه و رمانتیک به وجود آورند، و نه میتوانند در میان زوجین، آنچنان صفا و رقّت و صمیمیت و وحدتی که به آن اشاره شد، به وجود آورند.
در محضر استاد – موضوع:
شهید آیت الله مطهری: عشق و عفت – شهوت و عاطفه؛ در روابط زن و مرد
نشانی لینک متن:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9507.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 3435
- 2 آذر 1397
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: در محضر استاد فاطمیه