علامه جعفری رحمة الله علیه: تعریف و اصول چهارگانه فرهنگ – اصول فرهنگهای پیرو – اصول فرهنگهای پیشرو.
علامه جعفری رحمة الله علیه:
در دائره المعارفهای مختلف جهان، تعاریف مختلفی از فرهنگ صورت گرفته كه جامع مشترك همه آن تعریفهای مختلف، "عنصر بایستگی و شایستگی، كمال، ترقی مادی و معنوی، كرامت و حیثیت و شرف ذاتی انسان، حیات شایسته و آزادی مسوولانه و عدالت در اجرای حقوق و قوانین است." برخی از محققان نیز حدود 164 تعریف را جمع آوری كرده اند. پس از بررسی و نقد مهمترین تعریفهای فرهنگ، این تعریف را میتوان ارائه داد:
"فرهنگ عبارت است از: كیفیت یا شیوه بایسته و یا شایسته برای آن دسته از فعالیتهای حیات مادی و معنوی انسان ها كه مستند به طرز تعقل سلیم و احساسات تصعیدشده آنان در حیات تكاملی باشد."
به طور كلی، فرهنگ پدیدهای دو قطبی است. یعنی هم جنبه درون ذاتی دارد و هم جنبه برون ذاتی. از سویی، پدیده فرهنگ مربوط به ساختمان مغزی و نظام روانی انسان است و سایر موجودات از دریافت آن ناتوانند و از سوی دیگر، فرهنگ دارای نمودهای عینی است. یعنی "رفتارها و نمودهای آنهاست كه در عرصه جسم و جسمانیات بروز میكند و قابل مشاهده است".
اصول چهارگانه فرهنگ
در تعریفی كه ما از فرهنگ ارائه می كنیم، لزومآ باید این اصول چهارگانه مورد لحاظ قرار بگیرد:
1- بایستگی و شایستگی مستند به تعقل سلیم و احساسات تصعید شده مردم. یعنی هر یك از عناصر فرهنگی اولا باید مبتنی برعقل سلیم و احساسات عالی انسانی باشد و ثانیآ موجبات رشد و كمال افراد را فراهم آورد. اگر اموری كه در جامعه به نام فرهنگ نامیده میشوند، در مسیر رشد و تعالی انسان ها نباشد و احساسات عالی آنها را تحریك نكند، عنصر ضد فرهنگی خواهد بود. فرهنگ واژهای است كه حامل ارزشها میباشد. نمودها و پدیدههایی نظیر شهرت پرستی، قدرت طلبی، خودخواهی و لذت گرایی را نباید از امور فرهنگی تلقی كرد.
2- حیات انسانی بدون فرهنگ به معنای فوق، شایسته بقا نیست، زیرا زندگی بدون فرهنگ، زندگی بیمعنا و بیمفهوم و عاری از عقل و احساسات عالی انسانی است.
3- هر اندازه كه فرهنگ جامعهای بیشتر بر اصول ثابته معقول و دریافتهای عالی انسانی مبتنی باشد، فرهنگ آن جامعه از بقای بیشتری برخوردار خواهد بود.
4- فرهنگ دارای دو بُعد است: بُعد نسبی و بُعد مطلق.
مراد از بعد مطلق، بعد فراگیر و كلی فرهنگ است، مانند فرهنگ توجه به زیباییها، احترام به انسانها، حق شناسی، علم جویی كه همه جوامع بشری را در برمی گیرد.
بعد نسبی فرهنگ نیز ناشی از طرز تفكر و احساسات و رفتارهای خاص هر جامعهای است، مانند احترام ژاپنیها نسبت به یكدیگر.
دو نوع فرهنگ
فرهنگ بر دو قسم پیرو و پیشرو تقسیم می شود:
فرهنگ پیرو: آن نوع كیفیت و شیوه زندگی است كه تابع هیچ اصل و قانون اثبات شدهای نیست، بلكه ملاك درستی و نادرستی آن، تمایلات و خواستههای مردم است. این قسم فرهنگ، ناشی از هوی و هوسها و تمایلات طبیعی انسانهاست. این نوع فرهنگ، شامل زیباییها و پدیدههای خوشایند و تجملات غیرحیاتی میشود، نه خواستههای جدی مردم. در واقع، نمودهای مبتذل و ضد اخلاقی، فرهنگ نام میگیرد. فرهنگ عصر و زمان ما، فرهنگ پیروست نه فرهنگ پیشرو. از همین جاست كه یك سلسله اصول عالیه فرهنگی پایمال شده است.
برخی اصول پایمال شده فرهنگ عبارت است از:
1- فرهنگ محبت اصیل برای هم نوعان؛
2- اصالت پیدا كردن وجدان اخلاقی؛
3- فرهنگ هدف اعلای زندگی؛
4- فرهنگ صداقت و وفا به تعهدات ؛
5- فرهنگ آزادی مسوولانه و اندیشه و كردار عادلانه؛
6- فرهنگ قداست علم و معرفت؛
7- فرهنگ تعاون و همكاری؛
8- فرهنگ رواج هنرهای سازنده و پیشرو؛
9- فرهنگ حاكمیت حقیقت بر رسانهها و پرهیز از حذف واقعیات و تفسیر و توجیههای نادرست آن؛
10- فرهنگ اقتصاد عالی و برخوردار ساختن همه مردم از حق معیشت عادلانه.
فرهنگ پیرو را میتوان به سه قسم تقسیم كرد:
الف- فرهنگ رسوبی : اگر عناصر فرهنگ یك جامعه را، سنت های نژادی و روانی و شرایط جغرافیایی و خصلت های باقی مانده از گذشته تشكیل دهد، فرهنگ آن جامعه رسوبی خواهد بود. در این نوع فرهنگ، یك سلسله رگه های ثابت تاریخی و محیطی در جامعه رسوخ پیدا كرده، كه در مقابل تحولات اجتماعی مقاومت می ورزند.
ب- فرهنگ مایع و بی رنگ: این نوع فرهنگ، بر هیچ مبنای روانی و اصل ثابتی پایدار نیست و همواره در حال دگرگونی است.
ج- فرهنگ خودمحوری: در این نوع فرهنگ، خود - نمودها و فعالیت های فرهنگی هدف تلقی می شوند، نه آن كه در حكم وسایلی جهت نیل به اهداف والاتر مطرح شوند.
این خود هدفی، مختص فرهنگ علمی و تكنولوژی و اقتصادی اكثر جوامع در دو قرن نوزدهم و بیستم بوده است.
این خود هدفی، طبیعت اصلی فرهنگ را كه خلاقیت و گسترش آرمانهای زندگی در ابعاد من انسانی است، راكد نموده است. كار دیگری كه خود هدفی فرهنگ انجام داده و خطرش از مختل ساختن طبیعت اساسی فرهنگ كم تر نیست، این است كه به جای آن كه بشر به عنوان به وجود آورنده دانش و تكنولوژی، اداره كننده و توجیه كننده آن دو باشد، خود جزیی غیر مسوول از جریانات جبری آن دو پدیده شده است.
فرهنگ پیشرو یا هدفدار و پویا:
این نوع فرهنگ از اصول ثابته حیات تكاملی انسان ریشه می گیرد. عامل محرك این فرهنگ، ابعاد اصیل انسانی است و هدف آن عبارت است از آرمان هایی كه آدمی را در جاذبه هدف اعلای حیات به تكاپو در میآورد. این نوع فرهنگ می تواند تمدن انسانی اصیل را برای بشریت به ارمغان آورد و بشریت را از چنگال خودخواهان رها سازد. فعالیتهای فرهنگی نیز در مسیر ارزشهای متعالی انسانی قرار دارد. اگر فرهنگی خلاق و هدفدار و پیشرو باشد، دچار سقوط و زوال نخواهد شد.
فرهنگ پیشرو از دو عامل اولی و ثانوی ریشه می گیرد. عامل اولی این فرهنگ، آن عنصر فعال روانی است كه می خواهد جهان هستی را به كمك ابعاد سازنده انسانی به صورت آشیانه ای آرمانی در آورد.
ریشهی ثانوی فرهنگ پویا نیز عوامل درونی و بیرونی خاص بر قوم و ملتی است كه شوون مختلف زندگی را رنگ آمیزی و توجیه میكند.
برای آن كه فرهنگ پیشرو در جوامع انسانی حاكم شود، باید انسانها هدف اعلای زندگی را به عنوان یكی از عناصر اساسی فرهنگ خود تلقی كنند.
فرهنگ پیشرو دارای اصول كلی و ثابت زیر است:
1- اصل كمال جویی و اشتیاق به آن. حقیقت فرهنگ، ظرفی است زایل نشدنی، اگر چه مصادیق و افراد آن متنوع و همواره در معرض تغییر باشد.
2- اصل احترام، كه در فرهنگ عام انسانی با عناوینی مانند نوع دوستی، علاقه به انسان و محبت از آن یاد شده است.
3- اشتیاق شدید بشر به داشتن حیات شایسته
4- تصحیح و تنظیم ارتباط چهارگانه:
الف- ارتباط انسان با خویشتن؛
ب- ارتباط انسان با خدا؛
ج- ارتباط انسان با جهان هستی؛
د- ارتباط انسان با هم نوع خود.
منبع:
پایگاه انتشارات علامه محمد تقی جعفری (رحمة الله علیه)
- تعداد بازدید : 817
- 23 شهریور 1398
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: در محضر استاد