«ایکس - شبهه»: در متن سؤال آمده بود که چرا در کشور ما اگر کسی به ولایت مطلقهی فقیه معتقد نباشد مسئلهدار میشود(؟!) اینک به نکات ذیل دقت فرمایید:
الف - همانطور که مشهود است، تمامی فرازهای این سؤالات یا شبهات، فقط جنگ روانی و تبلیغاتی است. نه کسی مجبور است که به ولایت فقیه و آن هم از نوع مطلقش معتقد باشد و نه اگر کسی معتقد نباشد مسئلهدار میشود. دیگر زمان این جوسازیها گذشته است و نگذارید به شما چنین القاء کنند و دائم در «وهم» به سر برید. اینان نه میدانند که ولایت فقیه یعنی چه و نه میدانند که «ولایت مطلقه» در فقه شیعی چه معنایی دارد و فقط جوسازی میکنند.
ب - شما و یا هر کس دیگری میتواند حتی به خدا نیز معتقد نباشد، چه رسد به ولایت فقیه و تا کنون حتی یک نفر هم در این کشور به خاطر عدم اعتقاد به ولایت فقیه و آن هم از نوع مطلقاش مسئلهدار نشده است. بلکه اگر کسی علیه نظام اقدام عملی نماید، مسئلهدار میشود و این هم بسیار طبیعی و بدیهی است و نباید غیر از این باشد. چنان چه در هیچ کجای عالم چنین نبوده و نیست و نباید باشد.
ج – هر حکومتی [حق یا باطل]، از نظام سیاسی خاص خود برخوردار است و بر اساس آن نظام قوانینی دارد که چارچوبهای اصلی آن در قانوی اساسی و تفرعات آن در قوانین دیگر (قانون مدنی، قانون تجارت و ...) منطبق با آن قانون اساسی تدوین شده است و تا وقتی اکثریت مردم آن نظام سیاسی و قانون اساسی را پذیرفته و خواهان میباشند، باید طبق آن عمل کنند و هر کس یا هر گروه هم که قصد براندازی دارد، باید تلاش کند، مبارزه کند، زندان برود، کشته شود و ...، در هر حال هیچ وقت یک نظام سیاسی را [به ویژه اگر مبتنی بر رأی اکثریت مردم باشد] دو دستی و کادو پیچ تقدیم به مخالف نمیکنند.
د - «ولایت» خاص اسلام، تشیع و جمهوری اسلامی ایران نیست. بلکه هر نظامی بر اساس شاکلهاش از نوعی ولایت برخوردار است و طرفداران به میل خود تابع آن ولایت هستند و مخالفان نیز مجبور به رعایت قوانین حاکم هستند و البته ممکن است دهها سال تلاش کنند و آن نظام را سرنگون کنند. باز آن نظام جدید «ولایتی» دارد که طرفدارانش به میل و مابقی به اجبار تابع خواهند بود.
امروزه آمریکا ولایت دارد. صهیونیسم ولایت دارد. فراماسون ولایت دارد. اسلام و جمهوری اسلامی نیز ولایت دارد. لذا هر کسی و هر جامعهای، نوعی از ولایت را قبول کرده است و همه این ولایتها نیز مطلقه هستند. و در میان تمامی نظامهای سیاسی، فقط اسلام است که برای «مطلقه» نیز چارچوب تعریف کرده است. شاید مردم گمان کنند که واژه «مطلقه» یعنی یک استبداد بیچارچوب مانند پادشاهی. در هر حالی که «ولایت مطلقه فقیه» یک مبحث فقهی است و این مطلقه در آنجا معنای خاص خود را داد. [اگر در بخش جستجو کلمهی ولایت مطلقه را درج نموده و کلیک نمایید، به پاسخ توضیحی دسترسی خواهید یافت].
ھ – و اما سؤال شد «اگر ایشان اشتباه کنند چه میشود؟»، دقت کنید که این مبحث هم جدید باب شده و بسیار در سایتها مورد تبلیغ و اشاعه قرار گرفته است. اولاً چه مشکلی داریم که مشهودات را رها کنیم و به سراغ «اگر»ها برویم. چرا وقتی نمیتوانیم خطای مسلمی را ببینیم، به جای شکر و حمد و تشکر، بگوییم «اگر»؟! – مثل این است که بگویند: فلانی مؤمن است، عالم است، عادل است و میتوان به او اعتماد کرد. بعد یکی بپرسد: اگر روزی مؤمن نشد چه؟! خوب معلوم است که در آن صورت دیگر مورد اعتماد و رجوع واقع نمیشود. ثانیاً: در این کشور و در تمامی جهان هیچ مقامی وجود ندارد که به اندازهی «ولایت فقیه» در جمهوری اسلامی ایران زیر نظر بوده و دستگاههای نظارتی متعدد بر او کار او دقت کنند. از مجلس خبرگان گرفته، تا مجلس شورای اسلامی، تا مراجع تقلید، تا تمامی مردم و ...، همه ناظر بر کار ولیفقیه هستند. حال نمیتوانیم بگوییم که هیچ کس هیچ چیز نمیفهمد، حتی من که منتقد هستم نیز نمیفهمم، اما میگوییم: «اگر روزی ...».
و – بیان شده و میشود: «چرا سرنوشت را به دست یک نفر مثل خودمان بدهیم؟!». دقت فرمایید که این سؤال نیز در چارچوبهی جنگ روانی قرار دارد و از هر حیث اشتباه است. چرا که اولاً سرنوشت را به دست یک نفر ندادهایم. بلکه ملتی جمع شدهاند و سرنوشت خود را این گونه تقریر کردهاند که به جای حاکمیت و تبعیت از نظامها و قوانین متفاوت بشری، نظام و قوانین الهی را بر خود حاکم کنند. به این میگویند «ولایت فقه». فقه یعنی قانون. و مردم مسلمان ما قوانین اسلامی (فقه اسلام) را بر فقههای کمونیسم، لیبرالیسم، فمینیسم و ایسمهای دیگر ترجیح دادهاند.
بدیهی است که هر مکتبی، عالمان و حقوقدانانی دارد که یا خود «شارع» آن هستند، یا مثل اسلام شارعش خداوند است و عالمان و حقوقدانان فقهای آن هستند. لذا وقتی حکومت اسلامی و فقه اسلامی ترجیح داده شد، یک نفر فقیه که باید واجد سایر شرایط رهبری نیز باشد، در رأس امور قرار گیرد. لذا او نیز با ساز و کارهای تعیین شده در قانون اساسی و قوانین اجرایی که مورد تأیید فقهای اسلام و نیز اکثریت مردم (از طریق مجلس، نمایندگان، انتخابات و ...) قرار گرفته است، تعیین میشود. پس سرنوشت ملت به دست خودشان است و هر گاه نخواستند تغییر میدهند. از همین جا معلوم میشود که آن یک نفر که عنوان «ولی فقیه» رهبری یک نظام را بر عهده گرفته است، زیاد هم مثل خودمان نیست.
ز – در هر حال نه هیچ نظام و ملتی و نه به طور کلی نمیشود که مردم یله و رها باشند، که آن وقت هرج و مرج یا به قول مردم آنارشیسم و فاشیسم حاکم خواهد شد. پس هر شخص یا ملتی، ولایتی را آن هم از نوع مطلقاش میپذیرند. خواه ولایت حق باشد یا ولایت باطل. ولایت اوباما و نتانیاهو باشد یا ولایت فقیه امام خمینی (ره) یا امام خامنهای. چنان چه خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید که هرگز بدون «ولایت» باقی نمیمانید. یا ولایت «الله» را میپذیرید یا ولایت «طاغوت» را گردن مینهید. لذا آنان که به بهانهها و جملات متفاوت با «ولایت فقیه» و آن هم از نوع مطلقاش مخالفت میکنند، مشکلشان این است که میگویند: چرا ولایت فقه و فقیه اسلام؟ بلکه ولایت مطلقهای که ما میگوییم. مثل ولایت امریکا یا صهیونیسم.
«اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ» (البقره - 257)
ترجمه: خدا سرپرست (ولی و كارساز) كسانى است كه ايمان آورده باشند، ايشان را از ظلمتها به سوى نور هدايت مىكند و كسانى كه (به خدا) كافر شدهاند، سرپرستشان طاغوت است كه از نور به سوى ظلمت سوقشان مىدهد، آنان دوزخيانند و خود در آن بطور ابد خواهند بود.
کلمات کلیدی:
سیاسی