x-shobhe: ابتدا پاسخ سؤال آخر «چرا مسئولین فکری نمیکنند» ایفاد میگردد. البته ما کلیت و تعمیم نمیبخشیم که «هیچ فکری نمیکنند»، بلکه اذعان داریم آن طور که باید و لازم است از این امکانات گسترده بهره نمیجویند. البته اگر سؤال شود: «چرا»؟ پاسخ این است که ما هم نمیدانیم! شاید غنای اسلام و مسلمانی مردم، خیالشان را از دشمن، فعالیتها و ترفندهایش در جنگ نرم راحت کرده است. در هر حال اهمال در امور فرهنگی، تبلیغ دین، بصیرت در دشمن شناسی و ...، غصه و دغدغهی سیسالهی مقام معظم رهبری، علما، فرهیختگان و مردم مسلمان است.
اما راجع به شدت یافتن تبلیغات مسیحیت، کاملاً حق با شماست. نه تنها کلیسا، بلکه همهی تشکیلاتهای دینی و حتی مذاهب اسلامی (غیر شیعی) موظف و مکلف شدهاند که تبلیغات خود را بر علیه اسلام و تشیع در ایران و میان ایرانیان در خارج از کشور شدت بخشند و کاملاً هدایت و حمایت هم میشوند. اما راجع به میزان موفقیت و گرایش مسلمانان ایرانی به مسیحیت، لازم است به نکات ذیل دقت شود:
الف – به طور قطع و یقین، هیچ مسلمانی مسیحی نمیشود، مگر آن که از اول مسلمان نبوده باشد. یعنی هیچ شناخت درستی از خدا، اسلام، قرآن و به طور کلی «دین» نداشته باشد. حال اگر کسی که در عمرش دو رکعت نماز نخوانده و تفریحش نوشیدن شراب و آبجو و شرکت در مجالس آن چنانی و پارتیها و ... است، برای راحتی وجدان و به یدک کشیدن نام یک دین [تا نگویند کافر است] و نیز فرار از قیود و «بایدها و نبایدهای» انسانی، عقلی و دینی، گفت: من مسیحی شدم، ما نمی گوییم که مسلمانی مسیحی شده است و اساساً بهتر آن که چنین افرادی هیچ وقت مدعی نشوند که ما مسلمان هستیم. اگر چه میل باطنی این است که همگان مورد هدایت الهی قرار گیرند.
آیا دختری که از وجنات و رفتارش معلوم است هیچ بویی از اسلام استشمام نکرده است و فقط در پی هوا و هوس خود است، دوست پسر ارمنی پیدا میکند و به همراه او به کلیسا میرود و سپس جهت توجیه رفتارهای ناهنجار خود میگوید: «من مسیحی شدم»، یا پسری که برای شرکت در پارتیهای باشگاههای ارامنه یا دیگر مسیحیان و ...، میگوید: «من مسیحی شدم»، گرویدن یک مسلمانان به مسیحیت محسوب میشود.
جالب است بدانیم که تشکیلات کلیسا خود بهتر میداند که کدام دسته از ایرانیان را و چگونه میتواند جذب کند و در این راه از هیچ خدمتی نیز فروگذار نمینماید(؟!) چنان در آلمان در نزدیکی شهر فرانکفورت، کلوپی (باری) برای مردان ایرانی مسیحی شده دایر کردهاند که در آن با زن و شراب از این نوگرویدگان استقبال و پذیرایی میشود. آیا این خروج از اسلام و گرایش به دین مسیحیت است. مگر مسیحیت چقدر بیچاره شده است؟
البته از تشکیلات کلیسا که ید طولانی در فساد اخلاقی و حتی تجاوز به کودکان دارد (به اخبار خط سقوط کلیسا در همین سایت مراجعه شود)، چنین تبلیغاتی بعید نیست و معلوم است که چه کسانی به این دعوت پاسخ مثبت میدهند.
ناگفته نماند که برخی از ایرانیهای به اصطلاح زرنگ، که مایل به زندگی در خارج از کشور هستند نیز نهایت بهرهوری را از این تمایل غرب و کلیسا نمودهاند. یعنی برای اخذ ویزا، اقامت، پناهندگی و ... اعلام کردند که ما مسیحی شدهایم (و البته کلی هم به این ادعای خود و باور آنها میخندند). این حقه آن قدر کثرت یافت که اخیراً دولت آلمان متوجه این ترفند شده و در نتیجه ویزا و اقامت بسیاری از آنان را لغو و دستور اخراجشان را صادر کرده است.
ب – ارائهی آمار کذب، یکی از روشها و تاکتیکهای تبلیغاتی در جنگ نرم است که در راستای بزرگ نشان دادن خود و تحقیر طرف مقابل به کار میرود.
حالا باز خوب است که آن مسئول آمریکایی – مسیحی کمی انصاف داشته و میگوید ماهانه هزار نفر ایرانی ...، در حالی که ما در همین ایران شاهدیم گاهی یک نفر خود را همه بیند! خودش مخالف است، میگوید: همه مخالفاند! خودش ناراضی است، میگوید: همه ناراضیاند! خودش دین ندارد، میگوید: همه از دین برگشتهاند! خودش فاسد است، میگوید: همه فاسد شدهاند و ...! این یک روش تبلیغاتی است.
ایران یک کشور بزرگ با بیش از 70 میلیون جمعیت است که غالب آنها مسلمان هستند. ماهانه صدها هزار نفر به سن تکلیف رسیده و با جان و دل به آغوش اسلام میروند – ماهانه دهها هزار نوجوان و جوان با اسلام آشناتر میشوند و با شرکت در محافل علمی و عبادی اسلامی دین خود را تقویت میکنند. سالانه میلیونها نفر با شرکت در مراسم عبادی چون: شبهای قدر ... و مراسم عبادی - سیاسی چون: روز قدس و 22 بهمن، خود را آلایش و پیمان خود را با خدای و پیامبر و دینشان استوارتر و مستحکمتر مینمایند، و البته ریزشهایی هم وجود دارد. به طور مثال ماهانه بیش از هزار نفر ممکن است که به فساد و فحشا کشیده شوند، یا بیش از هزار نفر به سراغ مواد مخدر یا کلیسا بروند. در هر حال این عده اگر به سراغ کلیسا هم نروند، قطعاً به سراغ اسلام نیز نخواهند آمد – مگر به فضل الهی. پس هیچ گاه در ماه هزار مسلمان ایرانی مسیحی نشده است و این یک دروغ بزرگ تبلیغاتی است.
ج – اما به فرض که چنین باشد، چه مشکلی از جامعهی مسیحیت حل میکند؟! اگر به فرض در ماه هزار ایرانی مسیحی شوند، در سال 12 هزار ایرانی به اصطلاح به دین مسیحیت گرویده است و یا در واقع جذب تشکیلات کلیسا شده است که اگر همین منوال ادامه داشته باشد، رقم آنان پس از ده سال به 120 هزار نفر میرسد. یعنی اگر ده سال دیگر جمعیت ایران فقط 80 میلیون نفر باشد، رقم خارج شدگان توسط کلیسا به 015/0 یک درصد هم نمی رسد. اما طبق آمار رسمی تشکیلات کلیسای آلمان «EDK»، سالانه متوسط 3٪ تا 5٪ از مسیحیان آلمان (حدود 250 هزار نفر) به صورت رسمی از مسیحیت خارج میشوند! و تازه این فقط در آلمان و طبق آمار رسمی کلیسا است، وگرنه در فرانسه، انگلیس، ایتالیا، آمریکا ... و طبق آمار غیر رسمی اوضاع به مراتب بدتر است. و جالب آن که اتحادیه اروپا نسبت به گرایش شدید اروپائیان به اسلام هشدار داده است.
پس، این آمار کذب مشکلی از جامعهی جهانی مسیحیت حل نمیکند. اگر هر ساله 12 هزار نفر در ایران مسیحی شوند که نمیشوند، 20 سال طول میکشد که جبران کاهش یک سالهی مسیحیان فقط در آلمان را بکند. مگر آن که بگویند: برای ما مهم ایران است. یعنی همینهایی که شعار جدایی دین از سیاست را میدهند، از این فعالیت گسترده و تبلیغات کذب، فقط یک انگیزه و هدف «سیاسی» را دنبال کنند که همینطور هم هست.
کلمات کلیدی:
سیاسی