ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: یک موقع شخصی یا گروهی چیزی را نمیدانند و یا تردید دارند، باید از یک سو خودشان تحقیق کنند تا بدانند و از سوی دیگر، آنان که میدانند، بدون خستگی، بدون آزردگی، بدون غل و غش و به صورت مستمر و مکرر پاسخ آنها را بدهند. اما یک موقع مشکل کمبود علم، دانایی و اطلاعات نیست، خودشان هم میدانند که خلاف حق و خلاف واقع میگویند، بلکه قصدشان تحریف، دشمنی و ضد تبلیغ است، در اینجا دیگر هیچ پاسخی فایده ندارد. این از همان مواردی است که خداوند متعال درباره آنان میفرماید:
«فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضًا وَلَهُم عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا كَانُوا یكْذِبُونَ» (البقره، 10)
ترجمه: در دلهایشان مرضى است و خدا بر مرضشان افزود و به [سزاى] آنچه به دروغ مىگفتند عذابى دردناك [در پیش] خواهند داشت.
الف – امام را به فرانسه تبعید نکردند. بلکه پس از تبعید به ترکیه و سپس به عراق [به گمان این که اولاً تحت حکومت امنیتی و جلاد صدام است و ثانیاً در میان فقهای نجف نمیتواند قد علم کند و ثالثاً رابطه عراق با ایران قطع است].
پس از آغاز و اوج گرفتن انقلاب اسلامی، تصمیم گرفتند تا ایشان را حتی از عراق نیز اخراج کنند. لذا ایشان ابتدا قصد نمودند تا به کویت رفته و در آنجا طبق برنامهریزی جایی را انتخاب کنند.
امام برای خداحافظی به حرم مشرف شدند، مردم گمان کردند که حصر ایشان شکسته شده است، در حرم زنان هلهله کردند و مردان تکبیر میگفتند و نمیدانستند که این آخرین زیارت امام میباشد.
ب – برای امام خمینی (ره) این قیام و حرکت مهم بود و نه جا و مکان. چنان چه به سعدون شاكر ریئس اطلاعات عراق که به ایشان گفته بود اگر میخواهد در نجف بماند، باید دست از مبارزه بردارد و الا باید خاک این کشور را ترک کند، فرموده بود: «هر كجا بروم، اگر این فرشم را پهن كنم، همان جا منزل من است. من از آن روحانیونی نیستم كه به خاطر علاقه به زیارت دست از كار مبارزه بكشم و اگر بنا شود از مردم ایران جدا بشوم ، دقیقهای این جا نخواهم ماند.»
امام خمینی (ره) شب آخر در نجف، پس تهجد نیمهشب، اهل بیت خود را جمع کرد و به آنها فرمود: «هیچ ناراحت نباشید كه هیچ نمیشود . آخر نمیشود ساكت بود . جواب خدا و مردم را چه میدهیم ؟ عمده تكلیف است ، نمیشود از زیر بار تكلیف شانه خالی كرد. این كه هیچ، اگر میگفتند یك روز ساكت باش و این جا زندگی كن و من میدانستم یك روز سكوت مضر است، محال بود قبول كنم.»
ج – دولت کویت، به رغم آن که برای ایشان و همراهان ویزا صادر کرده بود، به دستور انگلیس اجازه ورود نداد، چرا که شاه نیز تحت الامر انگلیس بود و سفیر انگلیس گفته بود سیاست انگلیس بر این است که امام خمینی (ره) نتواند در یک کشور مرزی ایران باشد و این انقلاب را رهبری کند.
قصه بازگشت امام به بصره، پس از 9 ساعت معطلی در مرز عراق و کویت، و اقامت در هتل «شرقالاوسط»، زیبا، ولی طولانی است، همه منتظر پاسخ امام بودند و ایشان میفرمودند: «هنوز تصمیم نگرفتهام». صبح به سید احمد آقا فرمودند: به جایی میرویم که ویزا نخواهد، به پاریس میرویم.
بالاخره پس از مسائلی سخت و طولانی، سفر انجام شد، اما همراهان نگران بودند که اگر مقامات پاریس نیز اجازه پیاده شدن از هواپیما را ندادند، چه کنیم؟ آقای فردوسیپور که از همراهان بود، پرسید: «آقا اگر پاریس نگذاشتند پیاده شویم و نگذاشتند آن جا بمانیم تكلیف چیست؟ تبسم شیرینی بر لبهای امام نقش بست و فرمودند: شماها از سفر خسته شدهاید؟ شماها كه جوانید نباید خسته شوید، من كه خسته نشدهام. جای دیگر میرویم. فكر كنید كجا برویم بهتر است؟ جای دیگری از الان در نظر بگیرید كه اگر پاریس راه ندادند آن جا برویم»؛ ولی امام میدانستند که فرانسه با توجه به ادعای «مهد آزادی» بودنش و ...، مانع از ورود آنان نخواهد شد.
د – در آن زمان میان فرانسه و ایران، قرارداد لغو روادید بود و ایرانیها میتوانستند به مدت سه ماه بدون نیاز به روادید (ویزا) در فرانسه بمانند. در نظر امریکا، انگلیس و فرانسه نیز این انتخاب خوبی بود، چرا که در ظاهر جهات بسیاری به نفع سیاست غرب در قبال رژیم منحوس پهلوی و قیام مردم داشت که از جمله میتوان به نکات ذیل اشاره نمود:
*- امام از همسایگی ایران و کشورهای همسایه دور میشود؛
*- امام از تمامی بلاد اسلامی دور میشود و به نظرشان دیگر فرصت و امکانی برای تجمیع یاران نخواهد داشت؛
*- تمامی تحرکات امام و یارانش به صورت دقیق و ریز، زیر نظر مأمورین امنیتی فرانسه قرار میگرفت.
*- فرصتی بود که با مذاکره، تهدید و یا تطمیع امام را سرگرم و سپس آرام کنند؛
*- امکان ترور بی سر و صدا فراهمتر بود.
*- و ... .
ﻫ – اما سنت الهی همین است که «مکر مکاران» و خدعهی خدعه کنندگان را به خودشان بر میگرداند، لذا تمامی نکاتی که گمان میکردند به نفع آنهاست، به ضرر آنها و به نفع امام و ملت انقلابی ایران تمام شد، تا آن که ناچار شدند شاه را فراری دهند و به امام اجازه ورود دهند، به این فرض که در اینجا کنترل و یا ترور خواهد شد.
فرض بر این بود که اگر امام به ایران بر گردند، مردم آرام خواهند شد و این آرامش فرصتی برای تغییر جهت انقلاب مردم ایجاد خواهد نمود. از یک سو شاه فرار کرد و بختیار جایش نشست که پوزیسیون روشنفکری و فرانسوی به خود گرفته بود – از سوی دیگر از علما و مراجع تقلید مخالف گرفته تا تمامی گروههای به ظاهر انقلابی و به باطن امریکایی، از (به تعبیر امام) چپهای امریکایی گرفته تا مثلاً سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، تا ملیگراها و ملیمذهبیها و بالاخره سلطنتطلبها و ...، همه را بسیج کرده بودند و حتی بسیاری از نیروهای خود را اطراف امام چیده بودند. چنان چه شاهدیم فتنهها و حتی جنگ داخلی راه انداختند و چون موفق نشدند، ترور و جنگ خارجی نیز راه انداختند، تحریم اقتصادی کردند، آیات عظام و یاران امام و سردمداران فکری و فرماندهی امام را ترور کردند و ...، اما الحمدلله موفق نشدند.
د – تمامی دول دنیا، تمامی مردم جهان، تمامی مسلمانان و به ویژه همهی ایرانیها، شاهد روند این انقلاب و دشمنیهای امریکا و انگلیس (صهیونیسم بینالملل) بوده و هستند، پس اگر کمترین گرایشی به غرب و شرق وجود داشت، اولاً خود آنها حمایت میکردند، ثانیاً اولین مدافعین و طرفداران امام، همین غربزدههای داخلی میشدند و ثالثاً این همه بلا بر سر این انقلاب و این ملّت نمیآوردند.
دانشگاهیان و دانشجویان:
از برخی دانشگاهیان و دانشجویان تعجب است! در یک جا همگان را در مقابل خود احمق و نادان فرض میکنند و در جایی دیگر با اتخاذ جاهلانهترین مواضع، چنان سخن میگویند که گویی نه تنها قوه تجزیه و تحلیل ندارند، بلکه به عمرشان حتی یک صفحه کتاب هم نخواندهاند.
بدیهی است هر کس که چنین شائبههای بیدلیلی ایجاد نماید، نه تنها هیچ اطلاعی از اسلام، امام و انقلاب اسلامی ندارد، بلکه حتی غرب و صهیونیسم بینالملل را نیز نشناخته است؛ مضافاً بر این که سعی کرده در این 35 سال، حتی نیمنگاهی بصیرانه به روند انقلاب و دشمنیهای داشته باشد(؟!) – لذا به این دسته از دانشگاهیان (اعم از استاد یا دانشجو)، کمی مطالعه به همراه اندکی وجدان توصیه میگردد.
کلمات کلیدی:
سیاسی