ای کسانی كه انقلاب کردین، لطفا به سوالات زیر پاسخ دهید. 1- تفاوت "حضرت والا" و "حضرت آقا" را توضیح دهید! 2- دو کلمه "مقام عظمای ولایت" و "شاهنشاه آریا مهر" را تعریف کنید! 3- معنی عبارتهای " جانم فدای رهبر" و " جان نثار" را به طور خلاصه شرح دهید! (ادامه در متن)
در ادامه آمده است: 4- دو کلمهء "بیت" و "کاخ" چه تفاوتهایی دارند؟! 5- تفاوت دو گروه "عاشق ولایت" و "فدوی" را در چند سطر توضیح دهید! 6- "بنیاد پهلوی" و "بنیاد علوی" چه تفاوتی دارند؟ 7- جمله "سلطنت عطیهای است الهی" چه رابطه ای با عبارت "مقام عظمای ولایت جانشین امام زمان" دارد ؟ 8- تفاوت "رای ملوکانه " با "حکم حکومتی" کدام است؟ 9-فرق "شاهرود"با "امامرود" را بیان کنید. 10- "بندر امام" با "بندر شاه" چه تفاوتی دارد؟
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: اگر چه با این عناد و لجاجی که سؤالات ردیف شده است، شما هر پاسخی بدهید، روشنگر و بصیرت بخش نخواهد بود، چرا که این سؤالات را ردیف نکردهاند تا واقعاً پاسخش را بدانند و بفهمند، بلکه جهت ضدتبلیغ مسلسلوار شلیک کردهاند. میتوانست همین سؤالات را مطرح کند تا بداند، اما آغاز جمله با «ای شماهایی که انقلاب کردید»، حاکی از مواضع گوینده است.
اما، به جهت آن که اولاً سؤال است و باید پاسخ داده شود – ثانیاً شاید برای بسیاری مطرح شده است – ثالثاً به احترام ارسال کنندهی سؤال و رابعاً برای این که گمان نکنند حالا خیلی حرفهای مهمی زدهاند، نکات ذیل ایفاد میگردد:
الف – بین ادعای خدایی با ادعای خدایی، هیچ فرقی نیست، منتهی مهم است که چه کسی ادعا میکند؟ خداوند سبحان میفرماید: «إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا ... به يقين اين منم خداى يكتا كه جز من معبودى نيست / طه، 14» - فرعون هم میگوید: «يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرِي ... – اى بزرگان قوم من جز خويشتن براى شما خدايى نمىشناسم / القصص، 38».
ب – بین ادعای ربوبیت (صاحب اختیاری و تربیت امور) با ادعای ربوبیت نیز فرقی نیست، منتهی مهم است که چه کسی این ادعا را میکند؟! خداوند خالق، مالک، عیلم و حکیم میفرماید: «وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ - و منم پروردگار شما، پس مرا بپرستيد / الأنبیاء، 92» - فرعون که مخلوقِ مفلوکی بیش نیست نیز (مثل امریکای امروز) مدعی میشود: «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى – منم برترین رب (صاحب اختیار و تربیت کننده امورِ) شما = ابر قدرت»
پ – بین "امام با امام" نیز فرقی نیست، هر دو جماعت یا امتی را رهبری میکنند؛ منتهی یکی به امر الهی هدایت میکند «وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا – و آنان را پیشوایانی گردانیدیم که به امر ما هدایت میکنند / السجدة، 24» - اما دیگری به سوی آتش دعوت میکند «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ - و آنان را پيشوايانى كه به سوى آتش مىخوانند گردانيديم / القصص، 41»
شاید همین سه مورد، برای کسانی که واقعاً با یک سؤال مواجه شده و میخواهند بدانند که چه فرقی بین واژگان مشابه، برای مقامات گوناگون وجود دارد کافی باشد، اما به موارد مطروحه در سؤال نیز پاسخ داده میشود:
1- حضرت والا و حضرت آقا، اگر چه به لحاظ لغوی نیز متفاوت هستند، اما مهم که انسان چه کسی را والا مقام و آقای خود بداند؟ یک انسان عالم، متقی، مؤمن، بصیر، متخلق ...، و یا یک (كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ)؟ یکی به معلم دلسوزش میگوید: "آقای من"، دیگری به ارباب ظالمش میگوید: "آقای من"! به این میگویند: مشترک لفظی.
2- مقام عظمای ولایت، یعنی ما اهل "ولایت الله" هستیم که تسری دارد در ولایت پیامبر اکرم و اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین و هم چنین ولایت فقه الهی و بالتبع ولایت فقیه – اما شاهنشاه، یعنی شاه شاهان! حالا چه کسی گفته که آریامهر شاهتر از کوروش و داریوش و نادر و ... بوده است؟! پس نه معنای "ولایت" با "پادشاهی" یکی است و نه مصداق شخص آریامهر مناسب لقب "شاهنشاهی" میباشد.
3- جانم فدای رهبر، یعنی حاضرم در رکاب کسی که جامعهی اسلامی را طبق امر خدا رهبری میکند، فدا کنم – یعنی همان «بِابی أنتَ وَ اُمّی» که حتی مقامی چون امام حسین علیهالسلام به حضرت ابوالفضل العباس میگوید. پدر و مادرم فدات، یعنی حاضرم هر چه دارم در رکاب تو که با چنین اخلاصی در راه خدا هستی بدهم.
اما «جان نثار" لفظی است که معمولاً به دروغ جهت چاپلوسی مقابل یک مقام طاغوتی گفته میشود. البته ممکن است کسی دروغ نگوید و واقعاً حاضر باشد جانش را برای طاغوت فدا کند. پس هر دو "جان فدا" هستند، منتهی یکی برای "الله"، دیگری برای "طاغوت". چنان چه خداوند متعال میفرماید برخی در راه خدا (که در اطاعت، تبعیت و حمایت از ولی خدا محقق میگردد) میجنگد و میکشند و کشته میشوند؛ و دیگری در راه طاغوت. «الَّذِينَ آمَنُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ / النساء، 76». هر دو جاننثارند، منتهی راه و هدف متفاوت است.
4- معادل کلمه "بیت" به فارسی میشود "خانه" و به جایی اطلاق میگردد که محل اسکان و آرامش و وحدت خودیها میباشد. لذا به قلب و کعبه نیز "بیت" گفته میشود. اما معادل عربی "کاخ" میشود "قصر" که بسیار مجلل و معمولاً محل اسکان و آرامش سلاطین و اشراف و ظالمین است. از این رو به خانهی "امام خمینی رحمة الله علیه" بیت امام اطلاق میشد که بسیار متفاوت است با کاخ نیاوران، کاخ سفید، کاخ کرملین، کاخ واکینگهام و ... .
5- معانی "عاشق ولایت" با "فدوی" هیچ ربطی با هم ندارند که فرقش بیان گردد. انسانها همه عاشق هستند، منتهی مهم است که عاشق چی یا کی هستند؟ عاشق ولایت، یعنی عاشق شخص، یا کالا، یا هوای نفس و ... نیست، بلکه عاشق "ولایت الله" است و اگر کسی یا چیزی را نیز دوست داشته باشد، در همان راستاست. اما "فدوی" یعنی کسی که حاضر است جانش را فدا کند یا همان "جاننثار"؛ منتهی مهم است که در چه راهی. در هر حال همه "عاشق" و همه "فدوی" هستند و همه در راه معشوق خود جان میدهند؛ یکی با عشق الله و ولایتالله و دیگری با عشق شکم، زیر شکم، میز، قدرت ... و سایر طاغوتهای درونی و بیرونی جان میدهد.
6- بنیاد علوی و پهلوی، دو اسم هستند برای یک مجموعه (بیناد) – در یک دوره بیناد پهلوی بود، یعنی سرمایه و درآمدش متعلق به خاندان پهلوی بود – اما بنیاد علوی، یعنی سرمایه و درآمدش متعلق به اسلام و مسلمین (بیت المال) است.
7- وقتی گفته میشود "سلطنت عطیهای الهی"، آن سلطنت به خدا نسبت داده میشود، در حالی که یک افترا و دروغ بزرگ به خداست. خداوند متعال چنین سلطه و سلطنتی را به طواغیت نداده است، آن هم به صورت اعطا (یعنی هدیهای که پس گرفته نمیشود) – خداوند متعال نه برای ابلیس و سایر شیاطین جنّ و انس چنین سلطنتی قرار داده (لَیسَ لَهُ سُلطان)، و نه برای سایر إلههای کاذب (مثل قدرتها، بتها، مکاتب و ایسمها، هواهای نفسانی و ...) چنین سلطنتی قائل شده است (مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا).
اما "مقام عظمای ولایت، جانشین امام زمان"، هیچ ربطی به سلطنت و سلطه شخص ندارد. بسیار تفاوت است بین معنای «سلطنت» با معنای «ولایت». کسی که سلطنت دارد، خود مختار است، اما کسی که ولایت دارد، سرپرستی دارد. اگر سرپرستیاش در راستای "ولایت الله" بود، میشود "ولایت الهی" و اگر در راستای "ولایت طاغوت" بود (أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ) میشود ولایت و سرپرستی طاغوتی. اهل ولایتالله، چه رسول اکرم و امامان و از جمله امام زمان سلام الله علیهم اجمعین باشند و چه کسی که تابع ولایت آنها شده، همه در چارچوب و محدوده دین (اوامر الهی) هستند، اما سلطان در فقط در محدوده قدرت خویش است.
8- رأی ملوکانه، یعنی اولاً یک شخصی پادشاه و مالک شده است، ثانیاً رأی فقط رأی اوست. حکم حکومتی، نیز بستگی به نوع حکومت دارد، اگر حکومت پادشاهی و سلطنتی باشد، حکمی است که رأی ملوکانه آن را صادر کرده است، اما اگر حکومت اسلامی باشد، حکمی است که منطبق با شرع و بر اساس فقه اسلامی (نه نظر شخصی ملوکانه) صادر شده است، هر چند که مخالف رأی ملوکها (وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ)، یا حتی رأی دوستان و منافع شخصی، حزبی، گروهی و جریانی باشد. رأی ملوکانه در جهت تحقق منویات شخص سلطان است، اما حکم حکومتی در نظام اسلامی، در جهت تحقق اوامر و هدایت الهی است.
9 و 10 – شاهرود و امام رود و بندر شاه و بندر امام و ...، همه اسم هستند، هر کسی اسم محبوبش را بر میگزیند. یکی نام فرزندش را میگذارد محمد، علی، فاطمه، زینب، رضا، ابوالفضل، یوسف و ... – دیگری میگذارد فتانه، شیرین، فرهاد، رستم و ... – دیگری میگذارد ضحاک، یزید و ... .
در فرهنگهای غربی نیز همین طور است. یکی اسم فرزندش را میشائل (میکائیل) – ژوزف (یوسف) – ماریا (مریم) و ... میگذارد و دیگری ولفگانگ (گرگ دونده – رایجترین اسم در آلمان) – تیلور (خیاط) و ... میگذارد.
در نامگذاری اماکن و معابر نیز همین است. یکی نام بازار یا خیابان شهرش را "ابوسفیان" یا "کندی" یا "لنین" میگذارد – دیگر بازار الرضا یا بندر امام میگذارد. هر کدام محبوب خود را نشان میدهند و نشان او را برای خود انتخاب میکنند.
بسم الله الرحمن الرحیم، یعنی داغ و نشان «الله» را برخود و کار خود میگذارم. برخی هم سمبلهای ماسونی را نشان خود قرار میدهند.
نکته: انقلابهایی که در قلبها رخ میدهد و منجر به انقلاب در گزینش اهداف میگردد و انقلاب در فرهنگها، رفتارها و در نهایت انقلاب در یک جامعه (ملت) را به دنبال میآورد، برای "الفاظ" نیست که کسی آنها را کنار هم بچیند و بگوید چه فرقی دارد؟ بلکه برای "مصادیق" است.
درست مثل این که کسی شیطان را بر قلبش حاکم کرده باشد و سپس شیطان را خلع ید کرده و بیرون کند و الله جلّ جلاله را بر قلبش حاکم کند، اما پس از مدتی بگوید: چه فرقی کرد؟ او حاکم بود، این هم حاکم است – او مرا به سوی خود میخواند، این هم میخواند – او فرمان ملوکانه صادر میکرد، این هم میکند – او میخواست من بندهی او باشم، این هم میخواهد که او را بندگی کنم؟
پس الفاظ و اطلاقها و اسمها ممکن است اشتراک لفظی داشته باشند، اما مصداقها متفاوت است. مثل طلای ناب اصلی، با طلای تقلبی و بدلی است. آیا کسی میگوید: به هر دو طلا گفتند، پس چه فرقی میکند؟!
- تعداد بازدید : 10894
- 29 دی 1393
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: سیاسی