«ایکس – شبهه»: بدیهی است که شایع کنندگان این گونه سخنها و تحلیلها نه تنها دلشان برای دین نسوخته است، بلکه اساساً با رشد دینداری مردم مخالفند.
الف - دقت شود که «دین در کشور ما دولتی نشده است»، بلکه نظام حکومتی و دولت دینی شده است. و فرق این دو با هم بسیار است.
ب – بدون شک، هر نظام حکومتی باید بر چارچوبها و قوانین و سیستمی استوار باشد. لذا هیچ دولتی وجود ندارد که از هر حیث بیدین یا بیقانون باشد. بلکه آن چه تفاوت دارد، ادیان مورد قبول حکومتهاست. نظام لیبرالی، نظام سرمایهداری، نظام کمونیستی، نظام لائیک ... و سایر نظامات، هر کدام برای خودشان دینی هستند و تعاریف، چارچوبها، قوانین و ضوابطی دارند که خروج از آنها را نمیپذیرند. پس اگر گفتند: نظام دینی نباشد، یعنی اسلامی نباشد، منظور این است که نظام مبتنی بر دین ما را جایگزین اسلام کنند، تا ما حکمرانی کنیم.
ج – چنان چه بیان شد، در ایران اسلامی، دین حکومتی و دولتی نشده است، بلکه حکومت و دولت اسلامی شدهاند. [البته مقصود این نیست که هیچ نقص و خلافی موجود نیست، بلکه منظور شاکله و جهت است]. و گرنه با پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران، مردم یا دینشان که تغییر نیافته است، بلکه همان حکومت متغیر شده است.
بدیهی است که منظور از تغییر حکومت نیز تغییر اشخاص یا مدیران آن نمیباشد، بلکه منظور تغییر بافت آن که مفادش در قانون اساسی متبلور میگردد است. و سایر قوانین بر آن اساس تبیین میگردند.
به عنوان مثال: اگر نظام شاهنشاهی باشد، همهی قوانین باید با میل و سلیقهی ملوکانه خوش آید و به تصویب همایونی رسد. اگر نظام سرمایهداری باشد، همهی قوانین و برنامهها باید در راستای رضایت سرمایهداران و سر سلسلهداران اصلی این زنجیره «فراماسون و صهیونیسم» باشد، و اگر نظام اسلامی باشد، همه قوانین باید با اهداف و احکام شرع مقدس اسلام مطابقت داشته باشد. بدین صورت حکومت دینی می شود.
د – اما در مورد رشد دین، دقت شود که دین اسلام ناقص نیست که رشد کند و کامل شود، بلکه لابد منظور از این جمله رشد دینداری در میان مردم است. حال سؤال میشود که اگر دولت با امکاناتش به ترویج دین بپردازد و شرایط را برای حفظ و تقویت دین مساعد کند، دینداری در مردم رشد میکند یا اگر مخالفت کند و یا در نهایت بیتفاوت باشد؟!
اگر حکومت یا دولتی از صنعت، کشاورزی، فرهنگ، ادب، هنر، رفاه عمومی و ... حمایت کند و امکانات خود را به رشد آنها اختصاص دهد، رشد حاصل میگردد، یا اگر معارض و یا در نهایت بیتفاوت باشد؟! دین و دینداری نیز از این قاعده مستثنیٰ نمیباشد.
مگر دین و دینداری در کشورهای مثل ترکیه چقدر پیشرفت داشته است؟ ملت مسلمان هستند، دولت هم اکنون مسلمان است، اما هنوز دانشگاهها دختران محجبه را نمیپذیرند! هنوز هیچ کس اجازه تأسیس حوزه علمیه ندارد. هنوز کسی حق ندارد که در مراکز آموزشی از اسلام بگوید. هنوز کسی حق ندارد که با تأسیس مراکز فسادی چون فاحشهخانهها، قمارخانهها، بارها و ... که از بزرگترین و مؤثرین عوامل انحراف مردم از دین و گرایش آنها به معصیت و شیاطین بزرگ (آمریکا و ...) و مدهوشی مظاهرشان است مخالفت کند و ... .
اگر دینداری بدون دینی شدن حکومت و دولت میسر بود، اسلام امر به حکومت اسلامی و اطاعت از رسول و اولیالامر در همه مسائل و از جمله مسائل حکومتی و ادارهی امور جامعه نمینمود و مردم ایران نیز در دورهی شاهان فاجر دیندارتر میشدند.
جکومت دینی (اسلامی) یعنی حکومت فقه و قوانین الهی. بدیهی است که اگر این قوانین حاکم نگردند، قوانین غیر الهی (شیطانی) حاکم میگردند. حال چطور ممکن است که دینداری مردم تحت حکومت قوانین ضد دین رشد نماید؟!
کلمات کلیدی:
سیاسی