پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): وقتی بحث از حمایت جماعتی از دین، مذهب، مکتب، شخصیت، حزب، یا حتی یک تیم ورزشی به میان میآید، نه تنها باید ریشهها و اسباب و علل بسیاری مورد نظر، تحلیل و نقد قرار گیرد، بلکه باید دستهبندیهای گوناگونی نیز صورت پذیرد. به عنوان مثال ممکن است پژوهشگر یا تحلیلگر یا نقادی، در مورد "اسلام" بحث کند و ممکن است در مورد "مسلمانان" بحث کند؛ حال اگر او رفتار متعارفی در میان تمامی مسلمانان جهان را مشاهده کند که اتفاقاً نه تنها هیچ ربطی به اصول، فروع و آموزههای اسلامی ندارد، بلکه منافات هم دارد و بعد بیاید این رفتار را به اسلام نسبت دهد، خطا از اوست که یا از روی سهو انجام داده است و یا از روی عمد و دشمنی. مثل فرهنگ خواستگاری، عقد و ازدواج که در میان ملل مسلمان جهان اشکال گوناگونی داشته و دارد و اغلب آنها نیز شباهتی به اصول، فروع (احکام)، آموزهها و توصیههای اسلامی ندارد! [حتی در میان ملت خودمان، اعم از شیعه یا سنّی].
از این رو، باید ابتدا دقت و تأمل نمود که این حمایت، دشمنی، رفتار، عادت و فرهنگی که رایج و متداول شده، آیا اساساً با ساختار باورها، اعتقادات و احکام همان دین، مذهب، مکتب و ... سازگاری دارد یا ندارد؟ و در چارچوب اصولش قرار دارد یا ندارد؟ با احکامش انطباق دارد یا ندارد و ...؟ اگر نداشت، هیچ ربطی به آن دین و مذهب ندارد و ریشه در علل و فرهنگ دیگری دارد.
زبیر:
یکی از همین عدم انطباقها، داوری در مورد شخصیت "زیبر" و طرفداری برخی از پیروان مذاهب (مانند اهل سنّت) از وی میباشد!
بالاخره اهل سنّت برای مقولهی "حکومت و حاکم اسلامی"، چارچوب و احکامی دارند یا ندارند؟! برای وجوب یا استحباب بیعت و پیروی و اطاعت و ... احکامی دارند یا ندارند؟! برای مخالف و ضدیت با حکومت و حاکم اسلامی (به ویژه چهار خلیفه)، در فقه خود احکامی دارند یا ندارند؟! البته که دارند.
پس چه اشکالی دارد که شخصیتی مانند "زبیر" را با همان اعتقادات، اصول، فروع و احکام خود تطبیق دهند و ببینند که آیا طبق باورهای خود، باید با او موافق بود یا مخالف؟ جایگاه برای حمایت دارد یا خیر؟ حمایت از او توجیهی منطبق با اسلام [اگر چه در مذهب اهل سنّت] دارد یا ندارد؟! اگر دارد، بیان کنند [دست کم برای خودشان] و اگر ندارد، خودشان ببینند که پس، تبلیغ متعصبانه برای حمایت از او، چه ریشه، اسباب، علل و آثاری دارد؟!
در این بحث نمیخواهیم شخصیت "زبیر" در دوران حیات پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله (که از صحابه بود) و پس از رحلت را تحلیل کنیم، اما در یک جمله همگان اذعان دارند که او با هر چهار خلیفه، مخالف و دشمنی نمود.
زبیر، نه تنها به شدت مقابل سقیفه و رأی آن مخالف و ایستادگی نمود، و نه تنها با عواقب سقیفه در خلافت خلفای دوم و سوم نیز مخالف و ضدیت جدی نمود، بلکه در تمام این مدت 25 سال، در جناح امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام قرار گرفت. اما وقتی ایشان به حکومت رسیدند نیز سهم اضافه خواست و چون داده نشد، جنگ جمل را راه انداخت و علیه حکومت ایشان و حاکم اسلامی وقت، که امیرالمؤمنین نیز بود و همگان در غدیر و حضور پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله با او به عنوان "وصی، برادر، جانشین، خلیفه و ..." بیعت کرده بودند؛ لشکر کِشی هم نمود.
بنابر این، او با هر چهار خلیفه دشمنی کرد، ستیز نمود و حتی لشکر کشی کرد؛ حالا چه اصراری برای مقدس شمردن او و حمایت و طرفداری از او وجود دارد را باید اهل سنت جویا و پاسخگو باشند. و هم چنین است شخصیت و طرفداری از فرزند او به نام "عبدالله بن زبیر"!
اقوال تاریخی:
در برخی از اقوال آمده که او بالاخره با اهل سقیفه و خلفا بیعت کرد، و حتی آمده که خلیفه دوم، او را به فرماندهی 4000 نفر در به کمک عمرو عاص در حمله به مصر گمارد. اما در هر حال او علیه خلیفه چهارم لشکرکشی کرد، یعنی بر اساس احکام فقهی اهل سنت، طاغی و یاغی شد.
عبدالله بن زبیر، خون پیامبر (ص) را نوشید:
در منابع اهل سنت، حکایتی بدین شرح نقل شده است»
« روزى عبد الله بن زبیر به نزد رسول خدا (ص) آمد در حالىکه آن حضرت مشغول حجامت بودند، وقتى که حجامت تمام شد، به عبد الله فرمودند برو و این خون را جایى بریز که کسى نبیند، وقتى که از نزد رسول خدا (ص) بیرون رفت، خون را نوشید !
پیغمبر (ص) به او فرمودند: اى عبد الله! چه کردى ؟ گفت: آن را در پنهانترین جا از مردم گذاشتم!
آن حضرت فرمودند: نکند آن را نوشیدهاى ؟ گفت: آری!
آن حضرت فرمودند: چرا خون را نوشیدی؟ واى بر مردم از دست تو! و واى بر تو از دست مردم!
(الشیبانی، أحمد بن عمرو بن الضحاک ابوبکر (متوفاى 287هـ)، الآحاد والمثانی، ج1، ص414، تحقیق: د. باسم فیصل أحمد الجوابرة، ناشر:دار الرایة - الریاض، الطبعة: الأولى، 1411 – 1991م.)»
خلیفه سوم، عبدالله بن زبیر را ملحد میدانست:
هم چنین در اقوال دیگری در منابع اهل سنت آمده است:
وقتى که عثمان محاصره شده بود، عبد الله بن زبیر به او گفت: من چند اسب تندرو دارم که آنها را براى تو آماده کردهام! آیا نمىخواهى به مکه بروى و کسانى که مىخواهند با تو باشند، به نزد تو بیایند ؟
عثمان گفت: خیر! من از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: قوچى در مکه الحاد مىکند که اسم او عبد الله است و بر او نصف عذاب مردم است!
(الشیبانی، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج1، ص64 ش 461، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.)
*** - اما در عین حال شاهدیم که امروزه تحت عنوان "اهل سنّت"، نه تنها از زبیر، بلکه از پسر نابکارش "عبدالله بن زبیر" که کعبه را نیز به آتش کشید، طرفداری میکنند!
مسلمانان اهل سنت، اگر در یک سند معتبری نام معاویه را به عنوان ملعون به لسان پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله خواندند و در سند دیگری، نام او را "عشره مبشره به بهشت" خواندند، بالاخره کدام را انتخاب میکنند؟!
* - برای این که مجبور نشوند تا فکر کنند، تناقضات را ببینند و با اسلام و سنت پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله تطبیق دهند و نتیجه بگیرند، به آنان القا کردهاند که: «ما اصلاً حق نداریم راجع به آنها فکر کنیم یا با اطلاع از حقایق و وقایع، بر اساس مستندات، داوری کنیم»؟!
*** - این سیاست، معاویهای است، امروزه نیز مرتب از بسیاری و حتی در رسانهی ملی میشنوید که «ما حق داوری نداریم»! یعنی باید چشم و گوش بسته، بپذیریم! و البته دیکته کنندگان، خودشان هستند؛ آنها داوری میکنند و هر چه گفتند: شما بدون فکر، اندیشه و نظر، تسلیم شوید و بپذیرید!
نتیجه - یک:
پس به راحتی میتوان نتیجه گرفت که این مخالفتها یا موافقتها، هیچ ربطی به دین و مذهب ندارد، بلکه صرفاً و تماماً سیاسی است، چنان که در صدر اسلام نیز اختلاف مذاهب فقهی به شکل امروزی نبود و تماماً اختلافات و جناحبندیهای سیاسی بود.
** - بیتردید وقتی جناحبندی سیاسی (در هر زمان و هر کجا)، از چهارچوب دین، مذهب، فقه، احکام و آموزههای دینی خارج شد، یقیناً سمت و سوی "قدرت و ثروت" را پیش میگیرد و تابع آن میگردد. حال خواه قدرت و ثروت معاویه لعنة الله علیه در آن روزگار باشد، یا قدرت و ثروت امریکا و انگلیس (صهیونیسم بین الملل) در این روزگار.
** - این گرایشات کور و متعصبانه و جاهلانه، اختصاصی به اهل سنّت ندارد، بلکه همگان را شامل میشود، چنان که امروزه، هم شاهد "اسلام امریکایی و انگلیسی" هستیم و هم شاهد " شیعه و سنّی امریکایی و انگلیسی "! مگر وهابیت که خود را مذهبی از اهل سنّت میخواند [در حالی که از سوی علما و فقهای اهل سنت تکفیر شده است] را انگلیس و فراماسون بنا ننهاده است؟!
** - پیامبران و امامان و صاحبان ولایتِ این ادیان و مذاهب امریکایی و انگلیسی (اگر چه نام خود را مسلمان، شیعه یا سنّی) بگذارند، همان سران کفر و استکبار جهانی بوده و هستند.
** - این صاحبان "ولایت شیطانی" برای اتباع خود دین میسازند و نامش را "اسلام" میگذارند – مذهب میسازند و نامش را "شیعه یا سنی" میگذارند و فقه و شخصیت میسازند و نامش را همان احکام اسلام و شخصیتهای بارز و موجه اسلامی میگذارند تا پشت این ماسکها، اهداف خود را محقق کنند. چنان که داعش میسازند و نامش را دولت اسلامی «ISIS» میگذارند که کاری جز مسلمان کُشی، آن هم به سبک اسرائیلیها در هنگام ورود و اشغال فلسطین، ندارند.
نتیجه - دو:
امروز، چهارده قرن از صدر اسلام میگذرد و مطالعه و داوری در مورد جریانها و شخصیتهای آن جریانها و مواضع آنها، کار دشواری نیست. هر انسانی – اعم از مسلمان و غیر مسلمان - که خواندن و نوشتن بلد باشد، اهل مطالعه و تحقیق باشد و کمی هم استقلال فکری داشته باشد، میتواند تاریخچهی هر شخصیتی را بخواند و اگر منسوب به دین یا ملیتی بود، ببیند که مواضع و عملکرد او چقدر تطبیق با ادعا داشته است. چنان که تاریخ پادشاهان وفادار یا خائن به کشورشان مورد مطالعه و داوری قرار میگیرد.
پس ریشه اختلافات، در سردمداری و هدایت دشمنان اسلام و مسلمین (اعم از شیعه و سنّی) میباشد که تشدید اختلافات، عمق بخشیدن به شکافها و در نتیجه به جان هم انداختن آنان، بهترین استراتژی و تاکتیک آنان بوده و هست. امروزه هیچ سیاست و تاکتیکی علیه اسلام و مسلمانان نمیبینید که مبتکر و بنیانگذارش، معاویه لعنة الله علیه نبوده باشد.
نکتهای بسیار مهم:
***- بدیهی است که اگر امروزه شیعه بگوید: امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام، امام و پیشوای من است – و سنی هم بگوید: شخصیت ایشان نزد ما نیز محترم و حتی مقدس است و دست کم این است که اولین مسلمان و چهارمین خلیفهی ماست که بیعت با او بر عهدهی ما بوده و هست؛ دیگر اختلاف جناحی و حزبی باقی نمیماند و اختلافات فقهی نیز سبب افتراق و دشمنی نمیگردد. لذا اگر یک گروه (اعم از شیعه یا سنّی) گفتند: "علی"، گروه دوم باید بگویند: "معاویه" – آن وقت است که این دو گروه مقابل یک دیگر صف کشی میکنند، چنان که در صدر اسلام چنین نمودند.
***- اگر یک جناح بگویند: امام حسن و امام حسین علیهماالسلام، پیشوایان ما هستند و جناح دوم بگویند: بالاخره به هر ترتیبی هم که تفسیر کنیم و بچینیم، این دو نوهی عزیز پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، جزو اصحاب کساء هستند که آیه تطهیر در شأن ایشان نازل شده است، دیگر اختلافی باقی نمیماند! پس اگر یک جناح گفتند: حسن و حسین علیهماالسلام، جناح دیگر باید بگوید: یزید و عمرو عاص. تا کربلاهای متعدد و مکرری به وجود آید.
این نکته مهمی است که باید شیعه و سنی در آن دقت کنند.
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
چرا اهل سنت از ستمگران تاریخ حمایت میکنند؟ حمایت از طلحه و زبیر، معاویه و عمرو عاص برای چیست؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/7983.html
کلمات کلیدی:
سیاسی