پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): چقدر رشتهی روانشناسی، میتواند در شناخت جنگ نرم و نیز کنشها و واکنشهای اذهان عمومی و عواطف و احساسات آنها و نتایج حاصله، مؤثر واقع گردد.
به نظر ما که همه اینها نمایشنامه و سرگرمیهای هدفمند، جهت انحراف اذهان عمومی از یک سو و ضد تبلیغ گسترده از سوی دیگر میباشد! ما سؤال میکنیم: «کدام گشت ارشاد» - «کدام برخورد» و «کدام مردم و تنفرشان»؟!
●- در طول مدت یک هفته که بحران ارزی، اقتصاد این مملکت را هدف گرفت و نرخ دلار یک دفعه از 3500 تومان، به 6000 تومان رسید و ناگهان آقای جهانگیری [معاون اول رئیس جمهور]، با یک فرمان نرخ را 4200 تومان اعلام نمود، اذهان عمومی به چه مشغول بودند؟!
●- ناگهان دانشجویان سطوح عالی که منتظر دریافت مدرک دکتری خود هستند، به تظاهرات مقابل دانشگاه آزاد دعوت شدند تا انتظارات خود مانند: یکسان سازی ضوابط و ... را مطالبه کنند! نمایندهی هر رشته را به داخل خواستند و گفتند: «بروید خانههایتان، تا روز سهشنبه که اخبار خوشی به شما دهیم»؛ یعنی فردای ابلاغ آقای جهانگیری! سپس نه خواستهها برآورده شد و نه دیگر کسی مطالبهای داشت. در واقع دانشجویان فرهیخته سطح دکتری، برخی از استادان و ... همه بازی خورده بودند.
●- در این فاصله، اذهان عمومی چهل میلیون کاربر ایرانی این تلگرام صهیونیستی نیز درگیر فیلتر شدن یا نشدن آن گردیدند! حتی مقامات رسماً اعلام کردند که بسته خواهد شد و پس از هفتهی دلار، رسماً اعلام کردند که بسته نخواهد شد!
●- مسئولان ارشد شهر تهران بزرگ (پایتخت) نیز درگیر استعفای شهردار (نجفی)، پذیرش یا عدم پذیرش آن از سوی شورای شهر و گمانهزنی در مورد جانشین شدند و البته اذهان عمومی قشر کثیری از مدیران شهرداریها، شورای شهرها، شرکتهای بزرگ و کوچک پیمانکار و ... نیز مشغول این قصه شدند!
●- پس از این جوّها و پایان ماجرای دلار، در حالی که جمهوری اسلامی ایران، مجدداً حتی از سوی اتحادیهی اروپا که مدعی دفاع از برجام میباشد، محکوم به تحریمهای جدید گردید؛ امریکا و دو کشور اروپایی [فرانسه و انگلیس]، مستقیماً به سوریه حمله نظامی کردند و در پیامد آن به ایران تاختند و ...؛ اذهان عمومیِ مشغول در فضای مجازی، متوجه یک کلیپ "گشت ارشاد" گردیدند!
●- برای آن که اذهان این موضوع را برای توجه و مشغولیت جدی بگیرند، رسانههایی به تنور آن دمیدند و حتی چند نمایندهی مجلس نیز موضع گرفتند! و سپس عدهای سریعاً در فضای مجازی، سخن از "تنفر از اسلام، اجباری نبودن حجاب و ..." را دامن زدند تا مسئله تمام نشود.
●- در طی مدت اکران این نمایشنامه، یک نفر از قم پیشنهاد داد که "قم، مانند واتیکان، به کشوری مستقل مبدل گردد"! همان پیشنهادی که شاپور بختیار انگلیسی داده بود. و البته مدت کوتاهی قبل از آن نیز یک نماینده مجلس گفته بود: «جزایر کوچک ایران در خلیج فارس را به امارات بدهیم و به جایش پول بگیریم»!
●- هیچ کدام از این مسائل و مصائب بزرگ سیاسی، امنیتی و اقتصادی، نه پیگیری اطلاعاتی داشت و نه قضایی [یا دست کم اطلاع رسانی نشد و رسانهای نگردید]! اما اذهان عمومی مشغول خبر بازداشت "مشایی و بقایی" گردیدند، در حالی که پروندهی برادر رئیس جمهور و برادر معاون اول رئیس جمهور، هنوز باز، مبهم و البته فراموش شده در اذهان عمومی میباشد!
●- مردم تهران و بالتبع ایران، همین دو ماه پیش، شاهد یک جنایت خیابانی فجیع، توسط دراویش گنانابادی، در خیابان پاسداران شدند و فیلم رد شدن از روی مردم با اتوبوس و خودروی شخصی را هم دیدند، خبر شهادت پنج نفر را هم شنیدند؛ اما هیچ جوّی درست نشد که هیچ، بلکه حتی برخی از مسئولین بلندپایه، سریعاً موضع گرفتند که «البته این دراویش آدمهای خوبی هستند و ...»!
حال چه شده که با دیدن یک صحنهی خیابانی، ندیدن فحاشی یک نفر، دیدن برخورد طرف مقابل و ...، مسئله را از برخورد شخصی نیز فراتر برده و بحث از "اجباری بودن یا نبودن حجاب"، "تنفر از اسلام یا ..." را مطرح میکنند؟! این کدام مردمند؟!
حکایت:
همین چند شب پیش، در غرب تهران، مردم محلهای شاهد درگیری میان دو سه بسیجی و دو نفری که در حال فرار بودند شدند. دست یکی از بسیجیها خونآلود بود و البته دو فراری نیز با زد و خورد دستگیر شدند. چرا که دستگیری مجرم در حال فرار، با دعوت به گفتمان و لبخند، به انجام نمیرسد.
در میان عدهای که جمع شده بودند، سریعاً چند نفر شروع به جوّسازی علیه این دو بسیجی و دلسوزی برای آن دو فراری نمودند و زیر لب به بسیجیها فحش میدادند: «ای نامردها، ای بیشرفها، ای جلادها و ...»!
دقایقی نگذشت که بسیجیان دیگر نیز به محل اعزام شدند و البته یک مادر و دختر گریان و لرزان را نیز (برای شناسایی مجرمان فراری) به محل آوردند.
کاشف به عمل آمد که این مادر و دختر، کنار خیابان منتظر تاکسی بودند که این دو جانی مقابل آنها توقف میکنند و میگویند: «بیایید بالا» و چون با امتناع و مقاومت آن دو مواجه میشوند، یکی از آنها پیاده شده و با کمربند به جان این دو نفر میافتد و سپس دوتایی میخواستند که این مادر و دختر را وارد خودروی خود کرده و فرار کنند! و البته کمی هم مست بودند. اما یک بسیجی موتوری - از همین لباس شخصیها که فحششان میدهند - صحنه را میبیند و به کمک میآید، آن دو هنگام فرار به او میزنند که دستش مجروح شده بود و ... .
حالا، آن عدهی معدود و جوّساز و بیماری که فحش میدادند، خیلی آرام از جمعیت جدا شده و رفتند و سایرین، با سلام و درود، آن بسیجیها را دعا میکردند! و البته بعید نیست که برخی از برخورد فیزیکی هنگام دستگیری نیز فیلم گرفته باشند و مدتی بعد فقط همین قسمت را در فضای مجازی پخش کنند و با تهییج احساسات مردم، علیه بسیج و ... شعار دهند!
●●●- حالا، ماجرای این کلیپ نیز اگر راست باشد؛ این است که مأموری به خانم قانون شکنی، تذکری داده و او فحاشی کرده است، خب دو غلط کرده است، هم رفتاری ناهنجار در منظر عمومی داشته و هم فحاشی کرده است. اگر به غیر از مأمور نیز به کسی چنین فحشهایی میداد، تو دهنی محکمی میخورد، این که تعارف ندارد. اگر در امریکا بود که مأمور سریعاً 24 گلوله در شکمش خالی میکرد و میگفت: «چون فحش داد، ترسیدم حمله کند و کشتمش».
حالا، آن که اساساً متنفر است و فقط دنبال بهانه برای توجیه تنفر خود میگردد، دستاویز پیدا میکند و البته خودش هم میداند.
اجرای قانون یا دعوت:
هر قانونی (در هر کجا) ضمانت اجرایی دارد که در برخورد قانونی پلیس، دستگاههای امنتی و انتظامی، دادگاهها و مجازاتها تعریف میشود.
بنابراین، برخورد پلیسی با ناهنجاریها و جرمها، "تبلیغ و دعوت" نیست که هدفش تقویت اعتقادات باشد، بلکه "مقابله و بازدارندگی" میباشد؛ حال خواه کسی که میبیند، خوشش بیاید و یا بدش بیاید.
اگر پلیس (در هر مملکتی) به حق یا ناحق، دستور ایست، حرکت، بازداشت، سوار شدن در خودرو و ... دهد، باید سریعاً انجام گردد، و کار به دادگاه سپرده شود؛ نه این که با پلیس مقابله شود. این هم یک طرح و دستور العمل جدید برای ایجاد ناامنی و اغتشاش میباشد.
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
با توجه به کلیپی که از برخورد زشت مأمور گشت ارشاد پخش گردید، آیا این کارها اثر مثتبی در رشد اعتقادی مردم دارد؟ تجربه خلاف آن را نشان میدهد.
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9193.html
کلمات کلیدی:
سیاسی