پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): آن چه که بیش و پیش از همه لازم است، عقلانیت و حکم عقل میباشد، البته نه فقط در مورد «حکم یا نصیحت ولیّ فقیه»، بلکه در هر امری. آن چه به حکم عقل، واجب یا حرام باشد، به حکم شرع نیز واجب یا حرام خواهد بود.
به عنوان مثال باید ببینیم اگر انسان عاقل، حکیم، بصیر، با تقوا، دلسوز، خیرخواه و آگاهی ما را در امری نصیحت نمود، چه باید بکنیم؟ آیا باید به آن نصیحت توجه و عمل نماییم، یا بگوییم: «چون امر یا نهی نبود، چون حکم نبود، میشود نادیده گرفت و عمل ننمود»؟!
الف - خداوند متعال یکجا در قرآن مجید، امر (حکم) صادر مینماید و میفرماید: «وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ»، یا میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا – همانا خداوند به شما امر میکند که امانات را به اهلش برگردانید / النساء، 58» یا ...، یک جا هم موعظه نموده و اندرز به قیام و تفکر درباره شخصیت و مقام رسول الله صلوات الله علیه و آله، در مقابل شایعات و تهمتها میدهد:
«قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ» (سبأ، 46)
ترجمه: بگو من فقط به شما يك اندرز مى دهم كه دو دو و به تنهايى براى خدا به پا خيزيد سپس بينديشيد كه رفيق شما (کسی که با شما صحبت میکند) هيچ گونه ديوانگى ندارد او شما را از عذاب سختى كه در پيش است جز هشداردهنده اى [بيش] نيست.
●- حال، آیا میتوان گفت: «نماز و رد امانت امر خدا بود، اما این موعظه است و اطاعتش واجب نیست»؟!
ب – آیا میتوان گفت (عقلانی است که گفته شود): هر کجا ولیّ فقیه، دستورالعملی رسمی یا بخشنامهای صادر نمود، و یا لفظ "باید" را به کار برد، حکم است و باید اطاعت شود، و هر کجا چنین نبود، و بیانات صبغه تذکر و نصیحت داشت، توجه و اطاعت، وجوبی ندارد؟!
به بیانات زیر و تفاوتشان دقت نمایید:
1- «امروز ما باید بدانیم این دشمن ناکام ماندهی در مقابل ملت ایران نقشهاش چیست. باید بیدار باشیم: «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللّوابس». اگر صحنه را بشناسیم، عرصه را بشناسیم، دشمن را بشناسیم، نقشهی دشمن را بدانیم، غافلگیر نخواهیم شد. باید این را بداند ملت ایران. 16/2/1387».
2- «در حرکت عظیم ملت ایران، نسل جوان باید پیشرو باشد. برای نسل جوان - بخصوص نسل جوان دانشجو - بیتفاوتی و خونسردی جایز نیست. 10/8/1368»
3- «جوانان عزیز! دشمن روی شما سرمایهگذاریهای زیادی میکند؛ حواستان جمع باشد. عدهیی را به بیتفاوتی میکشاند و عدهیی را دلسرد و مأیوس میکند. یأس، بزرگترین آفت جوان است. جوانها بدانند که متأسفانه یأس به روح جوان زودتر راه پیدا میکند؛ همچنان که امید اینگونه است. در مقابل یأسی که دشمن میخواهد به جوانها تلقین و تزریق کند، خودتان را مصونیت بدهید. (همان)»
●- حال آیا میتوان گفت: از آنجا که در جملات 1 و 2، الفاظی چون "باید" و "جایز نیست" آمده، حکم است، اما جمله سوم نصیحت و تذکر است و اگر توجه ننمودیم نیز اشکالی ندارد؟!
برای عاقل، نصیحت ناصحِ صادق، حکم است:
فرض کنید، پدر مهربان و شفیقی به فرزندش بگوید: «تو حق نداری معتاد شوی»! و یا بگوید: «پسرم! مراقب باش که به دام اعتیاد نیفتی»! آیا فرزند عاقل، تفاوتی بینین دو جمله قایل میگردد؟ و یا میگوید: جملهی اول امری بود، پس باید اطاعت شود، اما جملهی دوم نصیحتی بود و میشود اطاعت ننمود؟!
●- در احکام شرعی، به کارهایی که در زمرهی "مباحات" است، دقت نمایید. مباح یعنی به خودی خود، نه واجب است، نه حرام، نه مستحب و نه مکروه. مثل این که بپرسند: «حکم سفر به شیراز چیست»؟
اما اگر انسان عاقل، در مقام عمل، تفکر نمود و به خیر، صلاح و ضرورتها توجه نمود، دیگر مباحی در کار نیست. اگر سفرش به شیراز برای گناه و ظلم باشد، آنقدر حرام است که حتی نمیتواند نمازش را شکسته بخواند – اگر سفرش برای صله ارحام باشد، آنقدر لازم است که نمیتواند آن را ترک نماید – اگر سفرش ضروری است (مثل تحصیل، تجارت، معالجه)، به حکم عقل واجب میشود – و اگر انجام دادنش، بهتر از انجام ندادنش باشد، مستحب قلمداد میگردد، و عاقل آن را برای رشد خود، واجب قلمداد مینماید. و البته دقت کنیم: بسیاری از کارهایی که ما گمان میکنیم مستحب است (مثل صدقات و ...)، واجب است.
ابلاغ، حکم و نصیحت یکیست:
در عرصهی عقل، علم و حکمت و نیز برای انسان عاقل، حکیم و عالم، که مایل به رشد و کمال است، «ابلاغ، حکم و نصیحت» یکی است، چنان که شاهدیم، خداوند حکیم، در قرآن حکیم، حتی ابلاغ رسالت را نصیحت بیان نموده و رسولان حکیمش علیهم السلام نیز ناصحانی بودند که رسالت (وحی) را ابلاغ نمودهاند:
«أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَأَنْصَحُ لَكُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ» (الأعراف، 62)
ترجمه: [نوح علیه السلام به امتش گفت:] رسالتهای پروردگارم را به شما ابلاغ میکنم؛ و من خیرخواه شما هستم؛ و از خداوند (به تعلیم خداوند) چیزهایی میدانم که شما نمیدانید.
«أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَأَنَا لَكُمْ نَاصِحٌ أَمِينٌ» (الأعراف، 68)
ترجمه: [هود به امتش، قوم عاد گفت:] رسالتهای پروردگارم (آن چه برایش فرستاده شدهام) را به شما ابلاغ میکنم؛ و من خیرخواه امینی برای شما هستم.
«فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ فَكَيْفَ آسَى عَلَى قَوْمٍ كَافِرِينَ» (الأعراف، 93)
ترجمه: سپس (شعیب علیه السلام) از آنان روی برتافت و گفت: «ای قوم من! من رسالتهای پروردگارم را به شما ابلاغ کردم و برای شما خیرخواهی نمودم؛ با این حال، چگونه بر حال قوم بیایمان تأسف بخورم؟!»
«فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَكِنْ لَا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ» (الأعراف، 79)
ترجمه: (صالح علیه السلام) از آنها روی برتافت؛ و گفت: «ای قوم! من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ کردم، و شرط خیرخواهی را انجام دادم، ولی (چه کنم که) شما خیرخواهان را دوست ندارید!»
بیاناتی از ولیّ فقیه:
در ادامه چند جمله از امام خامنهای یادآوری میشود، آیا میتوان جدا نمود و گفت: «این حکم است و اطاعتش واجب است، اما آن نصیحت است و اطاعتش واجب نیست»؟!
*- از طرف مرد وظیفه این طور است که ضرورتهای زن را درک کند، احساسات او را بفهمد، نسبت به حال او غافل نباشد و خود را صاحب اختیارِ مطلق العِنان او در خانه نداند. (خطبهی عقد مورخهی 2/9/1373)
*- زن باید ضرورتهای مرد را درک کند و بر او فشارِ روحی و اخلاقی وارد نسازد. کاری نکند که او در امر زندگی مستأصل شود و خدای ناکرده متوسّل به راههای خلاف و نادرست شود. باید او را به ایستادگی و مقاومت در میادین زندگی تشویق کند و اگر چنانچه کار او مستلزم این است که مثلاً نمیتواند یک مقداری به وضع خانواده رسیدگی کند، این را مرتّب به رخ او نکشد. (خطبهی عقد مورخهی 10/2/1375)
*- طنازهای (طنز پردازان) واقعی را تقویت کنید، پرورش دهید و کمک کنید تا طنز بیاورند. طنز، یعنی مطلب مهمِ جدی که با زبان شوخی بیان میشود؛ محتوا و معنایی در آن هست، منتها به زبان شوخی. (11/۹/83)
*- تفریح، یک کار اسلامی است. من قبول ندارم کسی چهرهی اسلام را یک چهرهی خشمگین و اخمو و بد اخلاق تصور کند. بههیچوجه، اسلام این نیست. (1/10/71)
*- مواضع جمهوری اسلامی باید مواضع شفّافی باشد. (19/11/1392)
*- اسلام مىگوید با دشمنانِ متعرض بایستى با قدرت برخورد کرد؛ باید مرزبندى روشن و شفاف با آنها به وجود آورد.(5/4/1389)
*- مقررات را بایستى شفاف کرد که جاى توجیه و تبدیل و تعبیر و تأویل نباشد. راههاى تقلب بسته بشود، جلوى کسانى که اهل سوءاستفاده از ظواهر قوانین هستند، گرفته شود. (30/11/1385)
*- جنگ ما با دشمن و تهاجم دشمن به ما در کجا است؟ این را باید درست تشخیص بدهیم. باید تهدید دشمن را درست فهم کنیم، اندازهی آن را بشناسیم و معلوم بشود عرصهی تهاجم کجا است؟ (12/7/1397)
*- ما هم همواره به مسئولین گفتهایم سعی کنند تا آنجایی که ممکن است، ما اقتصادمان را از فروش نفت خام جدا کنیم. ما که داریم نفت خام را میفروشیم، درواقع ثروتی را و موجودیمان را که قابل تجدید هم نیست و تمام میشود، از زیر زمین درمیآوریم میفروشیم، پول میگیریم، صرف ادارهی کشور میکنیم؛ این غلط است! بایستی این سرمایه را بهنحوی استعمال کرد، بهنحوی به کار برد، بهنحوی مصرف کرد که درآمدِ افزوده داشته باشد؛ ما باید مصرف بهینه بکنیم [از نفت]. یکی از اشکالات مهمّ اقتصاد ما وابستگی است. خب جوانهای مؤمنِ ما، آن کسانی که اهل فکرند، اهل کارند، بنشینند راههایی را پیدا کنند برای اینکه بتوانند کشور را [از وابستگی خارج کنند]. البتّه سیاستهای این کار طرّاحی شده؛ ما این صندوق توسعهی ملّی را که در سیاستهای کلّی تشکیل دادهایم و ابلاغ کردهایم، بهخاطر همین است که بتوانیم از وابستگی به نفت خارج بشویم. (12/8/1397)
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
پرسش:
در مواردی ولی فقیه حکمی نمیدهد، بلکه فقط خواص و یا مردم را نصیحت میکند، آیا شرعا در چنین مواردی اطاعت از ولی فقیه واجب و لازم است؟
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9511.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
کلمات کلیدی:
سیاسی جوان