پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): پرسش و پاسخ را در بخش سیاسی درج نمودیم، چرا که این تفکرات و القائات، ریشهی سیاسی دارد. این نوع تفکر، گرایش و عملکرد عموم مردم است که شاکلهی سیاسی را ترسیم میکند.
لابد منظور از "دینداری"، اعتقاد و تقید به اسلام است، وگرنه مکرر بیان شد که دین فقط اسلام یا ادیان آسمانی نیستند، بلکه هندوئیسم، بودیسم، و تمامی "ایسم"های کهن و نوظهور، نوعی دین هستند. لذا هیچ انسان "بیدینی" در جهان وجود نداشته، ندارد و نخواهد داشت؛ هر چند که خودش گمان کند، هیچ کدام از ادیان یا حتی ایسمها را قبول ندارد! بالاخره او نیز از نوعی جهانبینی برخوردار است، و بایدها و نبایدهایی را برای خود تعریف کرده است که بر اساس آنها عمل میکند؛ هر چند که فقط تابع هوای نفس خویش باشد!
از اینرو، خداوند متعال، جهانبینی و ایدئولوژی کفار را نیز "دین" بر میشمارد؛ چنان که در سوره الکافرون، به پیامبرش صلوات الله علیه و آله فرمود که به کفار بگو: «لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ – دین شما برای خودتان، و دین من برای خودم»؛ و از این رو فرمود که «دین نزد خدا فقط اسلام است و هیچ دینی به جز اسلام، پذیرفته نمیشود»؛ و بدیهی است که خداوند خالق، علیم، حکیم، مالک، رب و هادی، به جز دینی که خودش قرار دارد، هیچ دینی را نمیپذیرد؛ و در حیات ابدی، هیچ دینی به غیر از اسلام، نجات دهنده و بالا برنده نخواهد بود.
دین حداقلی و حد اکثری!
حال بیندیشیم که "دین حداقلی یا حداکثری" به ویژه در اسلام عزیز یعنی چه؟ آیانظور این است که موحد و اخلاص در بندگی خوب است، ولی کمی هم شرک در کنارش قرار بگیرد، آرامش میدهد؟! مسلمانی خوب است، ولی زیاد هم مسلمان (تسلیم امر خدا) نباشیم؟! به بازگشت (معاد) و حیات ابدی و ظهور و بروز نتایج مواضع و کارهایمان توجه داشته باشیم، ولی نه زیاد؟! راه را از چاه بشناسیم و درست حرکت کنیم، اما نه زیاد؟! به آیات الهی در قرآن حکیم توجه کنیم، ولی نه زیاد؟! به آنها ایمان بیاوریم، ولی نه زیاد؟! در واقع یعنی: بعضی را بپذیریم و بعضی را نپذیریم و به قول معروف یک حد وسطی را نگه داریم؟! که این سیاست و رفتار کفار، مشرکین و منافقین است:
«إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا * أُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا» (النساء، 150 و 151)
ترجمه: کسانی که خدا و پیامبرانِ او را انکار میکنند، و میخواهند میان خدا و پیامبرانش تبعیض قائل شوند، و میگویند: «به بعضی ایمان میآوریم، و بعضی را انکار میکنیم» و میخواهند در میان این دو، راهی برای خود انتخاب کنند * آنها کافران حقیقیاند؛ و برای کافران، مجازات خوارکنندهای فراهم ساختهایم.
●- آیا کسی میگوید: عالِم باش، ولی نه زیاد – عاقل باش، ولی نه زیاد – سالم باش، ولی نه زیاد – شنوا و بینا (بصیر) باش، ولی نه زیاد – عادل باش، ولی نه زیاد - راستگو باش، ولی نه زیاد – پاکدامن باش، ولی نه زیاد ...؟! پس چرا به اسلام و مسلمانی که میرسد، دنبال دین حداقلی، یا اسلام و مسلمانی حد وسطی میگردند؟!
سیاست:
سیاست، روشهایی دارد. نمیتوانند اسلام را از بین ببرند، نمیتوانند نزدیک به دو میلیون مسلمان را بکشند و یا کافر کنند، لذا دین اسلام را در جنگ نرم (جنگ تبلیغاتی – جنگ روانی)، تجزیه کرده و مسلمانان را به تندرو، کُندرو و میانهرو تقسیم میکنند. گروهکهای تروریستی چون داعش را خودشان میسازند، سپس نامش را "اسلام تندرو" گذاشته و علیه آن شعار میدهند؛ سپس تمامی انقلابیون مسلمان در سرتاسر جهان را در ردیف آنان قرار داده و "اسلام یا مسلمان تندرو" میخوانند.
این تاکتیک را علیه تمام مردم به کار میبندند؛ القا میکنند که اگر کسی به اصول دین عقیده داشت و مقید به اطاعت و رعایت احکام شخصی و اجتماعی بود، دیگر خیلی تندرو است، و یا نامش را «دینداری حداکثری" میگذارند؛ و القا میکنند که شما همین حداقلش را داشته باشید، کافیست؛ ظرفیت شما همین قدر است، این آرامش بخشتر است، چرا بیدلیل خود را به زحمت میاندازید؟ مثلاً بگویید: خدا هست، یک نمازی هم بخوانید، سپس در امور شخصی یا اجتماعی، سیاسی یا اقتصادی و ...، هر کاری که دلتان خواست انجام دهید (البته به دستور و دین و فرهنگ ما). چرا ذهن، فکر و عمل خود را در جهت "دشمنشناسی" و ضرورت و چگونگی مقابله و مبارزه خسته میکنید و خود را به زحمت رویارویی در جنگ نظامی، جنگ سرد، جنگ نرم و ... میاندازید، بروید نمازی، روزهای، ختم انعامی، گاه زیارت و دعایی نمایید، همین کافیست و خدا قبول دارد!
تعادل و حد وسط:
این فضیلت "عدالت" و بالتبع "تعادل" که به خطا تعبیر به نگهداشتن حد وسط شده است؛ بیش از آن که مورد توجه و بهرهوری بشر قرار گیرد، مورد تحریف و سوء استفاده قرار گرفته است!
مسیر تعادل و حد وسط، این نیست که آدمی میان حق و باطل، راهی برای خود بسازد و در آن حرکت کند؛ که خداوند متعال چنین راهی را قرار نداده و آدمی نیز نمیتواند چنین راهی بسازد و در آن حرکت نموده و به رشد، کمال و فلاح برسد! بین حق و باطل، هیچ حد وسطی وجود ندارد، اگر حق نشد، حتماً باطل است.
●- حد وسط، یعنی پرهیز از افراط و تفریط؛ و آن نیز در مورد کار خوب است، وگرنه کار بد، کمش هم بد، زیاد، سنگین و مضر است. در قرآن کریم آیات بسیاری داریم مبنی بر این که: بخورید و بیاشامید، ولی اصراف نکنید – هنگام بخشش نیز اصراف نکنید – هنگام نماز نه صدا آنقدر بلند باشد که شبیه فریاد شود و نه آنقدر آهسته باشد که خودت هم نشوی، بلکه حد وسط را رعایت کن و ...! ساعات روز را برای عبادت، تأمین معاش، تفریح سالم و استراحت تقسیم کن و ... .
بنابراین، "دینداری حداقلی یا حداکثری" معنایی ندارد که کسی بتواند آن طریق را پیشه کند!
توجه به ظرفیت:
آیا کسی میتواند ظرفیت خود را در کسب فضایل یا رذایل، اندازهگیری کرده و بیان نماید؟! آدمی یک ظرفیت بالفعل دارد و یک ظرفیت بالقوه (استعداد)، و ظرف وجودیای به گونهایست که هر چه در آن بریزند (از فضایل یا رذایل)، گنجایش پذیرشش افزونتر میگردد.
در مورد مصادیق معین، گنجایش ظرفیت، خودش را نشان میدهد، مثل این که بنده بدون برخورداری از مقدمات لازم علوم ریاضی و فیزیک، به سراغ علوم ریاضی محض و هستهای بروم؛ خب معلوم میشود که فعلاً کشش فهم آن را ندارم، چون مقدماتش را طی نکردم! یا ممکن است که آدمی سنگ یا وزنهی بزرگی را ببیند و بگوید: ظرفیت قوای من، برای بلند کردن این وزنه، کم است! یا بگوید: ظرفیت علمی، مالی، مدیریتی یا اجرایی این پروژه یا کار را ندارم و ... . در دین نیز همینطور است. بگوید: کمک، تعاون، یاری به مستمندان، یتیمداری، رسیدگی به جوانان، زنان خودسرپرست و ... همه خوب است، حد وسطی هم ندارد، اما من توانش را ندارم.
●- احکام تشریعی، منطبق بانظام تکوینی (عالم خلقت) میباشد؛ لذا آنگاه که خداوند متعال میفرماید: «لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا – خداوند هیچ کسی را بیشتر از آن چه داده مکلف نمیگرداند»، یعنی در نظام تکوین، خود به خود نمیتواند بیش از ظرفیت عمل کند، و در نظام تشریع نیز نباید بیش از توان و ظرفیت اقدامی کند، چون به نتیجه نمیرسد.
نمازهای واجب یومیه، در سفر کوتاه میشوند – روزهی واجب در ماه مبارک رمضان، بر مسافر، بیمار و معذور، نه فقط واجب نیست، بلکه حرام است – حج که عبادتی بسیار والاست، فقط بر مستطیع واجب است – بسیاری از واجبات، کفایی میباشند، یعنی یک نفر انجام دهد، کافیست – جنگ در راه خدا، بر کسانی که میتوانند واجب است و ... . این یعنی رعایت ظرفیتها.
اما نمیشود گفت: مسلمان باشید، اما حداقل - مؤمن باشید، نه زیاد و از گناه دوری کنید، نه زیاد – اصرار به گناه نداشته باشید، ولی نه زیاد و ... . این که مسخره کردن دین، دیندار و خویشتن میباشد.
●- بنابراین، سخن شما درست است، اما بدین معنا که وقتی انسان تمام ظرفیتهایش را [هر چند محدود باشد] جهت رشد، اطاعت و بندگی خدا و قرب الهی به کار میبندد، بسیار آرامش بخش است، اما نه تنها نام این "دین حداقلی" نیست، بلکه او حداکثر سرمایهاش را به کار انداخته است و بیش از این نیز نه میتواند و نه از او خواسته شده است و نه در بارهی آنچه نداشته و یا نمیتوانسته، از او سؤال میشود.
●- اما، برخی به این بهانه، برای خود یا مردم، "دینسازی" میکنند! میگویند: اگر کمی اسلام، کمی هم غربزدگی را با هم مخلوط کنید، آش خوشمزه و گوارایی میشود – اگر کمی ایمان و کمی شرک را با هم درآمیزید، آرامش بخشتر است – کمی اطاعت و کمی نافرمانی و عصیان، لذایذ را کامل میکند ...؛ و بعد خودش را توجیه میکند که ظرفیت من همین است! خیر، این "دینسازی" و شریک نمودن خود و هوای نفس خود، با خداوند سبحان است!
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
پرسش:
آیا فکر نمیکنید: "دینداری حداقلی" با توجه به ظرفیتها، بسیار بهتر و آرامشبخشتر از "دینداری حداکثری" میباشد؟!
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9538.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
کلمات کلیدی:
سیاسی جنگ و جهاد