امروز معلم دینی ما وقتی به درس مرجعیت و ولایت فقیه در کتاب دینی یازدهم رسیدیم گفت: «اعتقاد به ولایت فقیه امری تقلیدی است و بستگی به مرجع تقلید دارد و مرجع ما این میل را قبول ندارد، پس ما وظیفهای در قبال آن نداریم»!
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): متأسفانه معلم دینی شما نیز مانند برخی دیگر از معلمان و اساتید، نه تنها آشنایی چندانی با اصول دین نیز ندارد [چه رسد به فروعش]، بلکه از روی اغراضی هدفمند اظهار نظر کرده و سخن میگوید! لذا قابل تأمل است که چرا تدریس علوم دینی را پذیرفته است و یا او را برای انجام این مهم برگزیدهاند؟!
خوب بود که دانشآموزان حاضر در کلاس، توجه و جرأت مینمود و از او میپرسید: «آیا این نظر شما تقلیدی است و به گفتهی مرجعی آن را قبول کردهاید و در رسالهای خواندهاید، و یا نظر شخصی خودتان است و بر اساس تحقیق به آن رسیدهاید»؟!
اگر بگوید: «تقلیدی است و بر اساس تقلید از مرجعی میگویم»، دروغ گفته و یا دست کم خطا مینماید، چون هیچ مرجعی چنین فتوایی ندارد و در هیچ رسالهای چنین نیامده است – و اگر بگوید: «تحقیق خودم است»، نقض غرض نموده، چرا که در یک امر [به قول خودش تقلیدی]، تحقیق و اجتهاد نموده است!
●- "تقلید"، فقط در فروع دین و احکام جایز میباشد؛ آن هم در فروعی که احکامش را نمیدانیم و یا اجتهادش برای ما مشکل میباشد؛ چنان که در وجوب نمازهای یومیه و یا رکعات آن، که همه از فروع و احکام میباشند، کسی از مرجعی تقلید نمینماید.
مجتهد نیز بر اساس "میل و نظر شخصی"، چیزی نمیگوید که اگر چنین باشد، بر اساس هوای نفس سخن گفته است و نه مبتنی بر امر مولا.
●- "ولایت" که مبدأ آن شناخت، پذیرش و باور "ولایت الله" میباشد و سپس در ولایت رسول الله و پس از آن ولایت ائمهی اطهار علیهم السلام و در تداومش در ولایت فقها و در حکومت اسلامی در "ولایت فقیه" استمرار مییابد، از "اصول دین" میباشد. توحید، نبوت، امامت از اصول است و نه از فروع دین.
"ولایت" اصل دین، اساس دین و همه دین است؛ اگر اصل ولایت از فروع باشد، پس چه چیزی از اصول میباشد؟! آیا آیات ولایت (مانند آیهی زیر) در قرآن کریم از فروع دین است؟
«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ» (آل عمران، 55)
ترجمه: سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند؛ همانها که نماز را برپا میدارند، و در حال رکوع، زکات میدهند!
آیا ایمان و پذیرش "ولایت الله" و کفر و عدم پذیرش "ولایت طاغوت"، که شاخصهی اصلی "ایمان و کفر" میباشند، از فروع دین است و یا از اصول آن؟
«اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» (البقره، 257)
ترجمه: خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آوردهاند؛ آنها را از ظلمتها، به سوی نور بیرون میبرد. (اما) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند؛ که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون میبرند؛ آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند.
●- بنابراین، اصل "ولایت"، از اصول است و تقلیدی و مبتنی بر "فتوای فقها و مراجع" نمیباشد که لازم آید استمرار آن در ولایت رسول الله و ائمهی اطهار علیهم السلام، و ولایت فقه و ولایت فقیه، فتوایی و تقلیدی باشد؛ بلکه مبتنی و عین اصول دین [توحید، نبوت و امامت] میباشد.
ولایت فقیه:
از صدر اسلام تا کنون، کدام فقیه و یا مرجعی گفته است که امر "ولایت" و استمرار آن تا "ولایت فقیه"، از فروع دین و تقلیدی میباشد؟! اگر در بین فقها بر اساس فتوا، اختلاف نظری بوده، راجع به «حدود اختیارات ولیّ فقیه در عصر غیبت» بوده است و نه راجع به اصل آن. اختلاف نظر در این بوده که آیا "ولیّ فقیه" از تمامی اختیارات امام معصوم علیه السلام برخوردار میباشد و یا برخی از اختیارات، خاص ایشان میباشد.
"ولایت فقیه"، ریشه در "ولایت فقه" دارد. اگر کسی ولایت فقه اسلام (احکام، قوانین و حقوق اسلامی) را پذیرفت، ولایت فقیهاش نیز اسلامی میگردد، اما اگر کسی ولایت طاغوت را پذیرفت و بالتبع ولایت احکام، قوانین و حقوق آنان را برخود و یا جامعه پذیرفت، بیتردید "ولیّ فقیه" او، همان سران کفر «أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ» میگردند که آنها از "نور" به "ظلمت" خارج میگردانند «يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ».
●- اگر در جامعهای حکومت اسلامی استقرار نیافته باشد، باز هم مسلمان باید یا خودش مجتهد و فقیه شود، و یا ولایت فقه اسلامی و بالتبع فقیه را در امور خود (احکام = فقه = حقوق) بپذیرد؛ و اگر فقیه "حکم" دهد نه "فتوا"، اطاعت از آن بر همگان و حتی فقها واجب میشود؛ مانند تحریم تنباکو، به حکم آیت الله میرزای شیرازی رحمة الله علیه؛ و اما اگر مرجع فقط فتوا دهد، تقلید نیز فقط بر مقلدین او واجب میگردد.
اما اگر در جامعهای [هر چند بسیار کوچک]، "حکومت اسلامی" استقرار یافت، بالتبع قوانین و احکام (فقه) اسلامی باید در تمامی شئون آن رعایت گردد؛ از این رو سرپرستی (ولایت) آن جامعه نیز با یک فقیه باشد. فقیهی که به غیر از "علم به اصول و فروع و نیز تقوا"، از سایر شرایط لازم، چون اشتهار، محبوبیت، بصیرت لازم، مدیریت و توان اجرایی برخوردار باشد. آیا این اصل مستدل عقلی، فتوایی و تقلیدی میباشد؟!
وظیفه در اطاعت:
حرص، غرض و عناد آن به اصطلاح معلم، که تعلیم غلط و نادرست میدهد چیست که از این اظهارنظرهای غلط، نتیجهی غلطتر میگیرید که «پس وظیفهای نداریم»؟!
حتی یک مسیحی، یهودی، زرتشتی و کافر ایرانی نیز بر اساس قانون اساسی کشوری که اکثریت ملت به آن رأی مثبت دادهاند، موظف و مکلف است که "التزام عملی" داشته باشد؛ یعنی نه تنها از حکم حکومتیِ ولیّ فقیه تبعیت نماید، بلکه از تمامی قوانین مصوبه در حکومت تبعیت نماید.
جالب است بدانید که بر اساس فقه اسلامی در تشیع و تسنن، نه تنها ملت ایران در حال حاضر، بلکه تمامی ملل مسلمان جهان نیز باید از "ولیّ فقیهی" که در یک جامعه اسلامی حاکمیت دارد، اطاعت و تبعیت نمایند. بر اساس منابع اهل سنت، رهبری جامعه را کسانی باید به عهده گیرند که از نظر علمی و فقهی از دیگر مردم اعلم باشند.
بنابراین، اصل ولایت و بالتبع ضرورت اطاعات و تبعیت از ولایت الله، رسول الله و ائمه اطهار علیهم السلام، تا ولایت فقه و ولایت فقیه، از اصول دین و امری عقلی میباشد و نه فتوایی و تقلیدی!
مرتبط:
ولایت فقیه چه سندی دارد؟ آیا در احادیث، روایات به ولایت فقیه در عصر غیبت اشاره شده است یا پیشنهاد طراحان نظام است؟ (8 مرداد 1397)
مشارکت و هم افزایی (پرسش و نشانی لینک پاسخ)، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
پرسش:
معلم دینی ما در مبحث مرجعیت گفت: «ولایت فقیه یک امر تقلیدی است و چون مرجع ما آن را قبول ندارد، پس ما وظیفهای در قبالش نداریم»؟!
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9740.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 3290
- 5 اردیبهشت 1398
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: سیاسی