پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): هرگز نگویید: «حضور امریکا، اسرائیل و ... در تنگه هرمز»، بلکه حتماً قید نمایید: «حضور نظامی امریکا، انگلیس، اسرائیل و ... در خلیج فارس و تنگهی هرمز».
تحلیل در مورد یک رویداد جهانی، هیچگاه نباید به صورت موردی، موضوعی و مقطعی انجام پذیرد؛ چرا که چنین نگاه و تحلیلی، از کوتاهبینی، سطحینگری، غفلت و بیبصیرتی خبر میدهد!
الف - واقع این است که از یک سو، هیچ چیزی [دین، فرهنگ، نژاد، مرزهای جغرافیایی، تعاملات سیاسی، امنیت ملی، صلح جهانی، دموکراسی، لیبرالیسم، حقوق بشر ... و خلاصه هیچ چیزی] برای گردانندگان اصلی امریکا که همان چند خانوادهی سرمایهدار میباشند، مهم نیست، به جز "اقتصاد" که آن هم در "سود مالی" خلاصه میشود.
برای نظام سلطهی امریکایی [که ریشه در تشکیلات فراماسونی و سپس صهیونیسم] دارد، نه خداپرستی، نماز و روزه مسلمانان اهمیت دارد، نه دعای یهودیان پشت دیوار ندبه، نه کریسمس مسیحیان، و نه بتپرستی چینیها، ژاپنیها، کُرهایها ... و کل بوداییها و هندوهای جهان! بلکه فقط و فقط "اقتصاد = سود مالی"، هدف و ارزش میباشد.
ب - اما، از سویی دیگر امریکا با بیش از 22 تریلیون دلار بدهی خارجی که بیشتر آن متعلق به دولت و بانک مرکزی میباشد، و هم چنین 2 تریلیون دلار بدهی به صندوقهای مشترک، و 3 تریلیون دلار بدهی به سرمایهگذاران و ...، بدهکارترین و ورشکستهترین کشور و اقتصاد جهان میباشد.
ج – و مهمتر آن که کشورهای چین، ژاپن، بریتانیا، ایرلند، سوئیس، فرانسه، برزیل، هنگکنگ و ...، به ترتیب بزرگترین طلبکاران امریکا و دارندگان اوراق بهادار خزانهداری ایالت متحده میباشند.
●●●- بنابراین، با توجه به میزان تولید ناخالص ملی در امریکا؛ این کشور نه هرگز میتواند که بدهیهای خود را پرداخت نماید و یا دست کم تقلیل دهد، و نه اصلاً قصد چنین کاری را دارد.
نان امریکا در دعواست:
یک اصطلاح قدیمی فارسی است که میگویند: «فلانی نانش در دعواست»! یعنی اگر اختلاف، دعوا و جنگی نباشد، او نمیتواند وارد عرصه شود، برای خود جایگاهی تعریف نماید، و از راههای دیگر درآمد و سودی به دست آورد و ارتزاق نماید!
حالا این، وضعیت فعلی امریکاست. از یک سو ورشکسته است، از سویی دیگر توان بازپرداخت بدهیها را ندارد، از سویی دیگر نمیتواند با اروپا، چین و ژاپن در تکنولوژی و صادرات و یا حتی تعاملات پولی و بانکی رقابت کند و از سویی دیگر در داخل، با موج افزایش نرخ بیکاری و پیامدهای فرهنگی، اخلاقی، امنیتی و بالاخره سیاسیاش مواجه میباشد؛ چنان که روزانه متوسط 50 نفر، فقط در تیراندازیهای داخلی کشته میشوند! یعنی بدتر از بمبگذاریهای افغانستان!
●●●- بنابراین، برای امریکا هیچ راهی باقی نمانده است، مگر آن که با به آشوب کشاندن و ایجاد ناامنی، التهاب و حتی جنگ در سراسرتر جهان، امریکا را به عنوان تنها مأمن مناسب جهت سرمایهگذاری نشان دهد!
اگر به خاطر داشته باشید، اوباما در دور نخست ریاست جمهوری، سفری به شرق آسیا داشت و آنجا اعلام کرد که ما برای نجات اقتصاد امریکا و کاهش نرخ بیکاری در داخل امریکا و ...، باید از تمرکز در "آسیای میانه و غربی" بکاهیم، و نیروهایمان را متوجه "آُسیای شرقی" نماییم.
***- اکنون، به غیر از تشدید جنگهای داخلی در آسیای غربی و میانه، لشکرکشی عربستانی که هیچ گاه مستقیم درگیر جنگی نشده است، به یمن و بحرین؛ جنگ در سوریه به قصد تجزیه و ایجاد منطقهای امن برای تمامی گروههای تروریستی جهان در کنار اسرائیل، مشارکت امارات تجارتی، در جنگ و حمله به یمن؛ لشکرکشی ترکیه به شمال عراق و نیز سوریه، جنگ میان هندوستان و پاکستان در کشمیر، لشکرکشی نظامی امریکا با ناوهایش به آبهای چین، آشوبهای هنگ کنگ ...؛ شاهدیم که امریکا جنگ اقتصادی با اروپا و چپن و روسیه را به صورت علنی شدت بخشید – بین ژاپن و کرهجنوبی که دو متحد قدیمی بودند، اختلافات شدید ایجاد شد – برگزیت، داخل بریتانیا را با چالشی ورشکست کننده مواجه نمود – فرانسه هر هفته شاهد ناآرامیهای گسترده میباشد – ایتالیا و اسپانیا و یونان رسماً ورشکست شدند ... و خلاصه با توجه به اوضاع آفریقا در سودان، لیبی، اریتره، نیجریه ... و هم چنین شرایط ایجاد شده برای مکزیک، برزیل، ونزوئلا و ... [امریکا شمالی]، هیچ کجای جهان، آرام باقی نمانده است و تمامی این ناآرامیها نیز به صورت مستقیم، توسط امریکا ایجاد شده است!
پس این، تنها راه نجات اقتصاد امریکا و تداوم حیات و نظام سلطه برای امریکاست.
ترامپ:
به نظر ما، ترامپ به صورت طبیعی در یک انتخابات آزاد و با تکیه بر شعارهای پوپولیستی و ... به قدرت نرسیده است و اینها همه فریب اذهان عمومی میباشد! بلکه گردانندگان اصلی امریکا و نظام سلطه، او را سرکار آوردند تا به اصطلاح "میز را برگرداند" و همه چیز را به هم بریزد و تمامی تعهدات تعیین کنندهی امریکا را ملغی نماید، علنی لشکرکِشی کند ...! اما در عین حال برای حفظ وجاهت امریکا، حتی خودشان نیز بگویند که "ترامپ دیوانه است"! و البته پس از گذشت چهار سال، یا حداکثر شش یا هشت سال، یا کنارش بگذاند و یا ترورش کنند و یا به مرگ طبیعی بمیرانندش و بعد بگویند: «این کارها را او کرده است و ما مخالفیم»، منتهی دیگر چیزی سر جای اولش بر نمیگردد! یعنی یک سناریو و نمایشنامهی تکراری و سوخت شدهی همیشگی امریکا!
خلیج فارس:
اما خلیج فارس و تنگه هرمز، از دیرباز چه در "جغرافیای سیاسی" و چه در "جغرافیای اقتصادی"، نه تنها به عنوان یک بزرگراه یا کریدور اصلی، بلکه به عنوان "رگ حیات" محسوب میشد و هنوز هم چنین است، لذا در «ژئواستراتژیک» نیز نقش و جایگاه بیبدیلی دارد، چه برای جمهوری اسلامی ایران که طولانیترین ساحل را دارد، چه کشورهای همسایه، چه تمامی کشورهای جهان و چه نظام سلطه.
امریکا از همان زمان پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران، با اصل این نظام دشمن بوده و هست و البته چه در زمان بوش، چه اوباما و چه اکنون ترامپ، اذعان دارد که بزرگترین دشمن امریکا در منطقه و جهان، نظام جمهوری اسلامی ایران و ملت ایران میباشند؛ لذا برای سرنگونی این نظام، از هیچ دشمنی و شیطنتی ابا ننمود و از جنگ داخلی، جنگ خارجی، ترور، تحریم، فتنه و ...، هر گزینهای که داشت را عمل نمود، اما شکست خورد.
اکنون امریکا راهی جز لشکرکشی و جنگ مستقیم ندارد، اما توان و بودجه و امکان این کار را نیز ندارد؛ لذا ابتدا چند کشتی را در خلیج فارس و نزدیکی تنگهی هرمز منفجر میکند، و سپس میگوید: «ما باید برای ایجاد امنیت کشتیرانی، ناو جنگی به خلیج فارس بفرستیم" و البته برای مشارکت، سرشکن کردن هزینهها و نیز توجیه اذهان عمومی، از دولتهای متحد و شصت کشور جهان میخواهد که با او ائتلاف کنند [مانند لشکر کشی به افغانستان، عراق و ...]! و البته با توجه به تجربهی قبلی، به جز چند کشور، مابقی هنوز قبول نکردهاند.
اسرائیل:
عدم پذیرش متحدان اروپایی برای شرکت در این ائتلاف، شکست بزرگی برای امریکا و البته "ترامپ" محسوب میگردد؛ ضربهای که به نظام سلطه در این استراتژی وارد شده، بسیار سنگینتر از جنگی است که در آن شکست بخورد.
از اینرو، امریکا با طرح مشارکت اسرائیل و ورود ناوهایش به خلیج فارس، چند هدف متفاوت را دنبال میکند، که عمدهی آنها عبارتند است:
●- اشغال نظامی تنگهی هرمز برای حضوری دائمی، به بهانهی برقراری امنیت، و شریک گرداندن اسرائیل در این اشغال؛
●- فشار مضاعف بر جمهوری اسلامی ایران، جهت تسلیم و پذیرش مذاکرات مجدد با امریکا؛ و البته با پیششرطهایی چون مذاکره بر سر تسلیحات، قدرت منطقهای و ... ؛
●- درگیر نمودن جمهوری اسلامی ایران، در خلیج فارس و نیز تنشهای درون مرزی؛
●- ترساندن و خسته نمودن ملت ایران [که همیشه به آن اذعان داشتهاند]؛
●- احیای مجدد اسرائیل، آن هم پس از شکستهای پیاپی در جنگهای 33 روزه، 22 روزه ... و دو ساعته و نیز معامله قرن!
●- طرح مجدد قدرت و نقشآفرینی اسرائیل در منطقه و بازی دادن آن در سیاست و اقتصاد جهانی؛
●- وارد نمودن اسرائیل به خلیج فارس با پشتیبانی امریکا، در راستای تحقق از "نیل تا فرات و ...".
●- گامی مقدماتی، در تحقق تجزیهی کشورهای جهان به ایالتهای کوچک به منظور استقرار حکومت واحد جهانی به سرپرستی امریکا، که در آن اسرائیل قدرت و سرپرست منطقه خواهد بود!
●- امکانسنجی و ارزیابی بازخوردهای جهانی و به ویژه جمهوری اسلامی ایران، نسبت به حضور ناوهای اسرائیلی در خلیج فارس و تنگهی هرمز، به عنوان گلوگاه اقتصاد جهان.
●- خبرسازی برای رسانهها، به منظور تغییر جهت از توجه به سایر مواضع و تصمیمات امریکا، نسبت به مکزیک، مهاجران، نژادپرستی، جداکردن کودکان از والدین، درگیری با چین و حتی متحدان اروپایی، ناامنی درونی، ورشکستگی، رویکرد جهان [به ویژه اروپا] به اقتصاد بدون امریکا ... و سایر معضلات دورنی امریکا، به ویژه با توجه به نزدیک بودن انتخابات و احتمال قوی شکست جمهوریخواهان.
***- در هر حال، برای ما مهم این است که حضور ناوهای اسرائیلی در خلیج فارس، برای جمهوری اسلامی ایران، یک تهدید ملی و یک تحریک نظامی محسوب میگردد. امریکا میخواهد تنگه هرمز را بدون هیچ جنگی به اشغال نیروهای اسرائیل درآوَرد، و البته این ممکن نیست و هرگز محقق نخواهد شد.
مشارکت و هم افزایی (پرسش و نشانی لینک پاسخ)، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
پرسش:
نظر [تحلیل] شما درباره حضور اسرائیل در ائتلاف خلیج فارس چیست؟
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9935.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 2004
- 24 مرداد 1398
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: سیاسی