پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): علل و عوامل بسیاری سبب عدم حضور قلب در نماز، یا در دعا، یا در زیارت و سایر عبادات میگردد که برخی از آنها ریشهای و اصلی میباشند و برخی دیگر فرع و شاخههایی هستند که از آن ریشهها روییدهاند.
در نماز، سه رکن وجود دارد که عبارتند از: کسی که به نماز ایستاده است [انسان] – مخاطب [خداوند سبحان] و کاری که انجام میدهد [نماز].
انسان – بیتردید، نمازگذار، به هنگام نماز، تمامی کارهای خود را کنار میگذارد و مشغول اقامه نماز میگردد، اما هرگز نمیتواند تمامی وابستگیها، دغدغهها، مشغلهها، فکر، ذهن و بیشتر از همه، تخیلات خود را با یک تکبیر «الله اکبر»، پشت سر اندازد و متوجه خداوند سبحان و نماز خود گردد! لذا به هنگام اقامهی نماز، فکر، ذهن و حتی قلبش متوجه به "غیر" میشود و حضور قلب یا همان "اخلاص در عملش" کمرنگ شده یا کلاً از بین میرود.
بنابراین، کسی که همیشه خود را در محضر خداوند متعال میبیند و نه فقط روزی پنج نوبت، و هر نوبت چند دقیقه سر نماز، به هنگام نماز نیز حضور قلب بیشتری دارد.
کسی که در تمام شبانه روز، به یاد خداست، با توکل به او و طبق فرمان او کار میکند، در تمامی لحظات مشغول به عبادت و بندگی اوست و البته به هنگام شنیدن "اذان" که اذن و اجازهی ارتباط مستقیم او با خداوند متعال است، مشتاقانه میشتابد و با جان و دلش نماز را اقامه مینماید.
مخاطب – مخاطب نمازگذار به هنگام اقامهی نماز، خداوند سبحان میباشد که به بندهاش اجازه داده در محضرش بایستد و مستقیم با او حرف بزند؛ «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» را بگوید و «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» را بخواهد. این مقام، این امکان و این توفیق، چیز کمی نیست، منتهی کسی که قدر نعمت را نداند، حتماً نعمت را ضایع میکند!
بنابراین، بخش مهمی از حضور قلب، به خداشناسی و ایمان بر میگردد، و بخش مهم دیگر آن به "توجه" به مخاطب و کاری که انسان در حال انجام آن است (نماز) بر میگردد.
کسی که نداند در محضر چه مقامی قرار گرفته، چگونه میتواند عظمت او را درک کند و با خضوع و خشوع با او سخن گوید؟! کسی که شناخت و ایمانش و نیز توجهش به "عظمت خداوند متعال" اندک است، چگونه میتواند با حضور قلب به رکوع رود و «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِهِ» بگوید؟!
بنابراین باید برای خدا شناسی و تقویت ایمان، وقت بگذاریم.
نقش محبت:
از همه مهمتر، نقش "محبت" است. بسیاری خداوند متعال را میشناسند، اما دوستش ندارند، و یا چیزهای دیگری را بیشتر دوست دارند! چنان که هم ابلیس لعین خداشناس بود و هم امثال سامری گوسالهساز و بلعم باعور، خداشناس بودند، اما محبوب غایی آنها، هوای نفس خودشان و دیگران بوده است، و قلبشان از حب الله خالی بوده است. وقتی قلب که "بیت الله" است، مبدل به "بتکده" شد، عبادت آن قلب نیز عبادت همان بتهاست. لذا وقتی میخواهد نماز بگذارد، حوصله ندارد، دوست ندارد، با بیحوصلگی و سختی به نماز میایستد و میخواهد هر چه سریعتر این کار را به اتمام برساند و به سراغ محبوبهایش برود!
نفرمود: «ای پیامبر، بگو: اگر خدا را میشناسید، از من پیروی کنید»، بلکه فرمود: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي – بگو: اگر خدا را دوست دارید، پس از من تبعیت کنید»، که پاداش این محبت، محبت متقابل است «يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ – تا خداوند شما را دوست بدارد»؛ و بدیهی است که وقتی خداوند متعال کسی را دوست داشته باشد، از تمامی قصورها و تقصیرهای او میگذرد: «وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ - و گناهان شما را بر شما ببخشايد و خداوند آمرزنده مهربان است / آل عمران، 31».
پس باید خداوند سبحان را دوست داشت تا بتوان او را عاشقانه عبادت نمود. بدیهی است که وقتی محبّ در مقابل محبوب و عاشق در مقابل معشوق قرار میگیرد، حواسش، ذهنش و قلبش، متوجه غیر او نمیگردد.
کار (نماز) – بخش دیگر، توجه انسان به کاریست که انجام میدهد، و هر کاری وقتی درست انجام میگیرد که آدمی به آن و تمامی زوایایش توجه نماید. حتی آشپزی، خیاطی و نجاری را نمیشود بدون علم و آگاهی، بصیرت و ژرف بینی، و نیز بدون توجه، خوب و درست انجام داد.
فرمود: حتی تمامی جمادات نیز شعور دارند و اساساً خداوند حکیم، موجود بیشعوری خلق ننموده و نمینماید، و میفرماید: حتی این پرندگان، نه تنها نماز و تسبیح دارند، بلکه به آن چه انجام میدهند علم دارند؛ حال چگونه انسان نداند که چه میکند، اما انتظار داشته باشد که آن را به نحو احسن انجام دهد؟!
کسی که نمیداند نماز "معراج" است، هرگز هنگام نماز به معراجی نمیرود؛ و کسی که هنگام نماز [اگر چه اندکی]، عروج ننماید، هرگز دلش و ذهنش از دنیا، متاع و مظاهرش جدا نمیشود که بتواند "حضور قلب" داشته باشد.
بنابراین، لازم و ضروری است که حتماً به حد مقدور و هر چه بیشتر، بهتر، وقتی را به مطالعه دربارهی نماز اختصاص دهیم، بدانیم که چرا "ستون خیمه دین" است؟ چرا "شناسنامهی مسلمانی" است؟ چگونه از فحشا و منکر باز میدارد و ...؟
●- پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فرمودند : «اَحَبُّ الاعمالِ اِلَی اللهِ الصَّلاةُ لِوَقتِها ثُمَّ بِرُّ الوالِدَین ثُمَّ الجِهادُ فی سَبیلِ اللهِ – دوست داشتنیترین کارها در نزد خدا نماز به وقت است، سپس نیکی به پدر و مادر، سپس جهاد (تلاش دشمن ستیز) در راه خدا. (نهج الفصاحه ص 167 ، ح 70)
●- حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند:
«إِذَا قَامَ الْعَبْدُ فِي الصَّلَاةِ فَخَفَّفَ صَلَاتَهُ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِمَلَائِكَتِهِ أَمَا تَرَوْنَ إِلَى عَبْدِي كَأَنَّهُ يَرَى أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِيَدِ غَيْرِي أَمَا يَعْلَمُ أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِيَدِي» (اصول كافي، جلد3، صفحه 269)
ترجمه: هرگاه بنده به نماز بایستد و نماز خود را سبک به جا آورد، خداوند خطاب به ملائکه میفرماید: آیا بندهی من را نمیبینید؟ گویا چنین میبیند (به نظرش) که برآورده کردن احتیاجات او به دست غیر من است! آیا نمیداند که برآورده کردن احتیاجات او به دست من است؟
●- حضرت امام رضا علیه السلام، طی بیاناتی در بارهی نماز فرمودند:
«... إِنَّ اَلصَّلاَةَ أَفْضَلُ اَلْعِبَادَةِ لِلَّهِ وَ هِيَ أَحْسَنُ صُورَةٍ خَلَقَهَا اَللَّهُ فَمَنْ أَدَّاهَا بِكَمَالِهَا وَ تَمَامِهَا فَقَدْ أَدَّى وَاجِبَ حَقِّهَا وَ مَنْ تَهَاوَنَ بِهَا ضُرِبَ بِهَا وَجْهَهُ» (مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، جلد 4، صفحه 98)
ترجمه: ... همانا نماز بهترین شیوهی بندگی خداست و آن زیباترین شکلی است که خداوند آن را آفریده، پس کسی که به طور کامل و تمام آن را به جا آورد، حق واجب آن را ادا کرده و کسی که در انجام آن کوتاهی کند خدا آن را به صورتش میزند.
جدیت:
به جدیت خود، هنگامی که میخواهید نزد بزرگی روید، با او سخن بگویید، مطالب مهمی را طرح نمایید و سپس از او چیزهایی برای حمایت و نصرت خود بخواهید دقت نمایید!
گاهی باور طرف مقابل در فرد نیازمند، چنان شدید است که گویی "ربّ و رازقش" اوست! با سر و وضعی مرتب، درست سر وقتی که به او اجازهی حضور و ملاقات داده شده، با ادب و ادبیاتی محترمانه و وزین و ...، در جایگاهی که برایش تعیین شده قرار میگیرد و سخن میگوید و نیازش را بیان میدارد. نه پا روی پا میاندازد، نه سرش را میخاراند، نه هنگام سخن گفتن، آدامس میجود و یا با دهان پر سخن میگوید، نه راه میرود، نه جلفبازی در میآورد و ...؛ پس چگونه است که به هنگام اقامه نماز چنین نیست؟! نه مخاطب را معظم میدارد، نه خودش را محترم میدارد، نه به نمازش اهمیت میدهد، نه سر وقت به حضور میرسد، نه هنگام سخن گفتن، به آن مقام ربوبی توجه دارد، نه با لباس مرتبی آمده است، و نه اصلاً میفهمد که کجاست و چه میکند و چه میگوید؟!
آیا او انتظار خضوع، خشوع و حضور قلب در نماز دارد؟ آیا حق نیست که خداوند متعال بفرماید: «این بندهی من، حتی مرا به اندازهی آن مدیر کل یا مسئول نشناخت، باور ننمود و قبول نداشت»؟!
پس، اگر متوجه خدا شویم، به نماز اهمیت دهیم، به عبادت عشق بورزیم و با شوق به سراغ نماز رویم، او نیز توجه و لطف خود را معطوف میکند، و "حضور قلب" ایجاد و درک میگردد.
مشارکت و هم افزایی (پرسش و نشانی لینک پاسخ)، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
پرسش:
چرا در نماز حضور قلب نداریم، و چه کنیم که حضور قلب بیشتری داشته باشیم؟
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9684.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 3267
- 21 اسفند 1397
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون دعا نماز