در مورد آخرین فراز از بند 70 از دعای استغفار حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام، «همهی مظالم بندگان را که بر ذمهی من آمده و تو آنها را به شماره آوردهای ببخشی؛ زیرا بندگانت برگردنم حقوقی دارند که من در گرو آنها هستم» توضیحی دهید.
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): فراز 70 از دعای استغفار امیرالمؤمنین علیه السلام و ترجمه آن به شرح زیر میباشد:
«اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ جَرَى بِهِ عِلْمُکَ فِیَّ وَ عَلَیَّ إِلَى آخِرِ عُمُرِی بِجَمِیعِ ذُنُوبِی لِأَوَّلِهَا وَ آخِرِهَا وَ عَمْدِهَا وَ خَطَائِهَا وَ قَلِیلِهَا وَ کَثِیرِهَا وَ دَقِیقِهَا وَ جَلِیلِهَا وَ قَدِیمِهَا وَ حَدِیثِهَا وَ سِرِّهَا وَ عَلَانِیَتِهَا وَ جَمِیعِ مَا أَنَا مُذْنِبُهُ وَ أَتُوبُ إِلَیْکَ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَغْفِرَ لِی جَمِیعَ مَا أَحْصَیْتَ مِنْ مَظَالِمِ الْعِبَادِ قِبَلِی فَإِنَّ لِعِبَادِکَ عَلَیَّ حُقُوقاً أَنَا مُرْتَهَنٌ بِهَا تَغْفِرُهَا لِی کَیْفَ شِئْتَ وَ أَنَّى شِئْتَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین».
بند ۷۰: بار خدایا! از تو مغفرت میطلبم برای هر ذنبی که در علم تو دربارهی من و علیه من تا آخر عمرم ثبت گردیده، همه ذنوبم از اول و آخرش، و عمدی و سهوی، و کم و زیاد، ظریف و باریک و یا جلیل و بزرگش، قدیم و جدیدش، پنهان و آشکارش، و همهی آن ذنوبی که خود مرتکب آن میشوم و به سوی تو توبه میکنم (روی میآورم)؛ و میخواهم که بر محمد و آل محمد درود فرستی و همهی مظالم بندگان را که بر ذمهی من آمده و تو آنها را به شماره آوردهای ببخشی؛ زیرا بندگانت برگردنم حقوقی دارند که من در گرو آنها هستم، پس هرگونه و هر زمان که خواستی آنها را بیامرز؛ ای مهربانترین مهربانان !
●- برای درک و فهم بیشتر مفاهیم این فراز، باید حتماً به چند اصل بسیار مهم دقت نماییم:
1- از آنجا که نظام خلقت و نیز نظام هدایت علیمانه و حکیمانه میباشد، هر چیزی "قدر = اندازه"ای دارد، چنان که فرمود: «إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ – مائیم که هر چیزی را به اندازهای آفریدیم / القمر، 49».
2- از آنجا که هر چه هست، تجلی "حق" میباشد، همین که موجود شد و هستی یافت، خودش نیز "حق" میشود، چنان که فرمود زمین و آسمان و ... همه "به حق" آفریده شدهاند.
«وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَإِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ» (الحجر، 85)
ترجمه: و ما آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است جز به حق نيافريدهايم و يقينا قيامت فرا خواهد رسيد پس به خوبى صرف نظر كن.
3- از آنجا که نظام هستی یکپارچه و به هم پیوسته است و هیچ "خلائی" در آن وجود ندارد، تمامی موجودات و عناصر عالم هستی، به صورت مستقیم و یا [به لحاظ ما] غیر مستقیم، به یک دیگر مرتبط هستند، پس باید برای هر کدام، هر ارتباط، هر عملکرد و هر چیزی، "حق و حقوقی" نسبت به خود و نیز در رابطه با دیگران، به تناسب همان "مقدرات = اندازهها" وجود داشته باشد.
نکته:
به همین دلیل مسلمانان معتقدند که تعیین حق و حقوق، باید توسط خالق و مالکی باشد که بر اساس اندازهها خلق نموده و هدایت مینماید، چون فقط او تمامی این اندازهها را میداند.
4- حتی یک اداره یا شرکت کوچک نیز بدون ثبت تمامی وقایع، به نحو احسن اداره نخواهد شد، چه رسد به عالم هستی! پس هر پدیدهای، هر اندازهای، هر تغییری، هر اتفاقی ... هر چند به اندازهی یک ذرهای باشد که با چشم مسلح نیز به راحتی دیده نمیشود و بودنش فقط از آثارش به اثبات میرسد، در تشکیلات و سازمان ربوبیت الهی به ثبت میرسد:
«وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ» (الأنعام، 59).
ترجمه: و كليدهاى غيب تنها نزد اوست جز او [كسى] آن را نمىداند و آنچه در خشكى و درياست مىداند و هيچ برگى فرو نمى افتد مگر [اينكه] آن را مىداند و هيچ دانهاى در تاريكيهاى زمين و هيچ تر و خشكى نيست، مگر اينكه در كتابى روشن [ثبت] است.
5- چون عالم خلقت و هدایت، علیمانه و حکیمانه خلق شده و ربوبیت میشود و پوچ، عبث و یا بازی نمیباشد، پس یقیناً به معاد و قیامتی میانجامد، که همه چیز بر اساس آن چه "ثبت" گردیده، داوری شده و نتیجه داده میشود.
حقوق:
بنابراین، خالق، مالک و رب خداوند سبحان است و برای هر چیزی و هر کاری، "حقوقی" تعیین نموده است که اگر عمداً و یا حتی سهواً رعایت نگردد، به نوعی ظلم محسوب میگردد. حتی اعضای بدن انسان، حقوقی بر گردن انسان دارند، گیاهان و حیوانات و ... نیز حقوقی دارند، چنان که در رسالهی حقوق امام سجاد علیه السلام، به آنها اشاراتی شده است و هم چنین در دیگر آموزهها و احکام بر رعایت این حقوق تأکید شده است.
پس امام، حقوقی بر امت دارد و امت نیز حقوقی بر امام دارد، چنان که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «اَيُّهَا النّاسُ، اِنَّ لى عَلَيْكُمْ حَقّاً، وَ لَكُمْ عَلَىَّ حَقٌّ – اى مردم، مرا بر شما حقّى است، و شما را بر من حقّى / نهج البلاغه، خطبه 34» و به پارهای از اصول این حقوق اشاره مینمایند.
ذنوب:
اما، ذنب و ذنوب، الزاماً گناه نمیباشد، بلکه هر چه که به انسان بچسبد و با انسان بماند را ذنوب میگویند، مثل بدبینی مردم، شایعه، جوّ، تهمت و ... ! گناه را نیز از آن جهت "ذنب و ذنوب" میگویند که به انسان میچسبد، مگر آن که با استغفار و توبه، جدا شود.
مغفرت نیز منحصر به بخشش گناهان نمیباشد، بلکه مغفرت در اصل یعنی "پوشش" دادن. به بخشش گناهان [عفو] نیز از آن جهت "مغفرت" گفته میشود که فقط گذشت و بخشش نیست، بلکه کاملاً خودش و آثار سوءاش را پوشش میدهد و در آخرت نیز آشکار نمیگردد.
خداوند متعال در ابتدای سوره فتح، فرمود: فتح مکه را به تو میدهم تا ذنوب گذشته و آینده تو را پوشش دهم. وهابیها و عدهای دیگر، میگویند: این آیه نشان میدهد که ایشان عصمت نداشتهاند! خب نفهمیدهاند که سخن از "سیئه، عصیان و گناه نیست"، بلکه سخن از "ذنوب" است؛ و سخن از عفو و صفح نیست، بلکه از "مغفرت = پوشش" است. فرمود فتحی به تو میدهم تا دیگر نگویند: «او شاعر، مجنون و ساحر است و کینهی دلشان به خاطر شکستها، از بین برود» و متوجه شوند که تو رسول الله صلوات الله علیه و آله میباشی و هر چه میگویی، وحی و از جانب من است؛ وگرنه خداوند سبحان که برای گناه جایزه نمیدهد! نعمت تمام نمیکند، نصرت نفوذ ناپذیرد نمینماید:
«إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا * لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا * وَيَنْصُرَكَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِيزًا» (الفتح، 1 تا 3)
ترجمه: ما تو را پيروزى بخشيديم [چه] پيروزى درخشانى [آشکاری] * تا خداوند "ذنوب = آن چه به ناروا به تو نسبت دادهاند" گذشته و آيندهی تو را پوشش دهد و نعمت خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهى راست هدايت نماید * و یاری نماید خدا تو را به نصرتی نفوذ ناپذیرد.
توبه:
توبه نیز فقط در برابر گناه نیست، بلکه "توبه"، یعنی بازگشت و روی کردن، چنان که خداوند متعال، خود "توّاب" است، یعنی میتواند دیگر به بندگان گناهکار، نظر لطفی نداشته باشد، اما بسیار نظر رحمت، لطف، مغفرت و عفو خود را به سوی آنان باز میگرداند.
فراز آخر از بند 70 دعای استغفار:
حال با توجه به اصول و مفادی که به اختصار بیان گردید، به بند 70 و به ویژه فراز آخر آن توجه نمایید:
«اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ جَرَى بِهِ عِلْمُکَ فِیَّ وَ عَلَیَّ»، ابتدا از خداوند متعال طلب "مغفرت" مینماید، یعنی بخشش و پوشش میخواهد. اما راجع به چه؟ به هر چه برای انسان "ذنب" میشود؛ خواه گناه باشد و یا غیر گناه. اما گسترهی این "کُلّ ذَنبٍ" تا کجا و چقدر باشد؟ میفرماید: آن چه که در علم توست؛ و چه بسیار از امور و علمکردهای خیر یا شرّی که موضوع و عظمت آن را فقط خدا میداند و حتی فرشتگان مقربش نیز نمیدانند! لذا حضرت عرض مینماید: «جَرَى بِهِ عِلْمُکَ – آن چه در علم تو جاری است».
خب، با توجه به تعریفی که از "ذنب" ارائه شد، مواردش بیشمار میشود و حتی بسیاری از خیرها را نیز شامل میگردد، لذا عرض میکند آن چه در من است و علیه من است « فِیَّ وَ عَلَیَّ »؛ نه همه چیز.
*- سپس اشاره مینمایند به ظلمهایی که ممکن است در علم الهی، [نه علم و محاسبات بشری]، از سوی ایشان نسبت به بندگان [هر کسی و هر موجودی و هر چیزی] رخ داده باشد؛ و قید مینماید به « أَنَا مُرْتَهَنٌ بِهَا – من در رهن آنها هستم»؛ چرا که آدمی خودش و جانش و روحش و کمالش [نه مِلک و املاکش]، در رهن [گرو] رعایت این حقوق میباشد. چنان که فرمود: «كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ - هر كسى در گرو دستاورد خويش است / المدثر، 38».
*- هیچ کسی، حتی معصومان، نمیتوانند مدعی شوند که دیگر در مقابل پروردگارشان هیچ حقی که نتوانسته باشند رعایت کنند وجود ندارد! دست کم این است که "شکر" واجب است و هیچ کسی نمیتواند حق و حد شکر را به جای آورد، چرا که توفیق هر شکری نیز خود نعمتی است که شکر میخواهد.
*- در اخبار آمده است که خداوند متعال به حضرت موسی علیه السلام، که بسیار اهل زهد بودند، فرمود: «اگر بخواهم، از آن خشتی که هنگام خواب زیر سرت میگذاری نیز سؤال میکنم»!
خداوند متعال خود در قرآن کریم تصریح نمود که اگر بخواهم سخت بگیرم و رحمت، مغفرت و عفو خودم را شامل نگردانم و با همه فقط بر اساس "عدل" رفتار کنم و هر گناه یا خطایی را درجا عقوبت نمایم، دیگر هیچ جنبدهای روی زمین باقی نخواهد ماند، و کسی را استثناء ننمود:
«وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا كَسَبُوا مَا تَرَكَ عَلَى ظَهْرِهَا مِنْ دَابَّةٍ وَلَكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِعِبَادِهِ بَصِيرًا» (فاطر، 45)
ترجمه: و اگر خدا مردم را به [سزاى] آنچه انجام دادهاند مؤاخذه مینمود، هيچ جنبندهاى را بر پشت زمين باقى نمىگذاشت؛ ولى تا مدتى معين مهلتشان مىدهد و چون اجلشان فرا رسد خدا به [كار] بندگانش بيناست.
بنابراین، انسان عاقل، آگاه، بصیر، مؤمن و متقی، که هم شوق لقاء الله دارد و هم خوف و خشیت دارد، و میداند که خداوند متعال علیم و خبیر است به هر آن چه خودش و دیگران نمیدانند آگاه و بصیر است، و بسیار سریع الحساب میباشد، و همه چیز ثبت میگردد و ...، همیشه "ظَلَمْتُ نَفْسِی وَ تَجَرَّأْتُ بِجَهْلِی" میگوید و استغفار و توبه مینماید که اگر ننماید، نشان از جهل و تکبرش دارد و انسان عاقل از این رذایل مبراست، چه رسد به انسان کامل و معضوم علیه السلام، و به ویژه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام! پس آنان همیشه "تائب" هستند و به خداوند رحمان و رحیم روی میآورند. خودش تواب است و از بندگان مؤمنش میخواهد که تائب باشند، و حضرت امیرالمؤمنین عرض مینماید: « وَ أَتُوبُ إِلَیْکَ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ».
«رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ» (البقره، 128)
ترجمه: پروردگارا ما را تسليم [فرمان] خود قرار ده و از نسل ما امتى فرمانبردار خود [پديد آر] و آداب دينى ما را به ما نشان ده و بر ما ببخشاى كه تويى توبه پذير مهربان.
عادت شده که "توّاب" را توبه پذیر ترجمه کنند، و البته غلط هم نیست؛ اما بحث از پذیرش توبه بندگان نیست، بلکه توبه یعنی بازگشتن و روی به سوی کسی یا چیزی نمودن و میفرماید "من تواب هستم" و در این آیه تصریح شده که "تو تواب هستی"؛ پس معنایش این میشود که «به ما [با نظر لطف، رحمت و مغفرت] روی کن که تو بسیار روی آورندهی با رحمت هستی».
مشارکت و هم افزایی (پرسش و نشانی لینک پاسخ)، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
پرسش:
در باره دعای استغفار حضرت امیر المؤمنین(ع): «از تو میخواهم تا همهی مظالم بندگان را که بر ذمهی من آمده ... ببخشی»، توضیح دهید.
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9904.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
- تعداد بازدید : 3976
- 2 مرداد 1398
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن دعا