پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): در آن گزارش، نظریات گوناگون درج شده است و برخی از نظرات نیز پس از طرح نقد شده است!
اما، هم خودتان سؤال را طرح میکنید و کلی راجع به تحدی بحث میفرمایید و هم به پاسخ دهنده میگویید که چه چیز را نگوید؟!
اگر بحث راجع به معجزه بودن یا نبودن قرآن کریم است، دلیلش همان تحدی است که در قرآن کریم به آن استدلال شده است، و اثباتش نیز به این است که آیا تا کنون مثلی داشته است یا خیر، حتی ده آیه؟ بعد شما طرف مقابل را خلع سلاح میکنید و میگویید که لطفا این پاسخ را ندهید، اما پاسخ سؤال یا شبهه را بدهید؟!! خب، معجزه بودن یک کتاب، چگونه به اثبات میرسد؟!!
کلمهی معجزه:
باید دقت فرمایید که بحث راجع به واژهی "معجزه" است یا اصل و حقیقت آن؟ چرا که ممکن است واژگان و اطلاق آنان، در طی زمانها و با ادبیاتها و گویشهای متفاوت، متغیر گردند، اما اصل ثابت بماند.
"اعجاز"، یعنی کاری که دیگران توان انجام مثل آن را نداشته باشند. یعنی همان تحدی؛ که البته این کلمه نیز در قرآن کریم نیامده است.
«تحدی» در لغت از "حدو، حداء و حدی" گرفته شده و به معنی دعوت نمودن دشمن به نبرد و پیروزی بر اوست و همچنین به معانی قصد و آهنگ چیزی کردن، و درخواستی برای رقابت نمودن که هدف از آن به عجز در آوردن طرف مقابل باشد است.
واژهی "اعجاز" بارها در قرآن کریم تکرار شده است و همه دال بر آن است که کفار نمیتوانند هیچ معجزهای بکنند و اعجاز فقط کار خداوند سبحان است که گاه به دست انبیا و رسولانش به انجام میرساند؛ اما واژهی "تحدی" اصلاً نیامده است! بلکه به مقابله و مبارزه طلبی خداوند متعال برای آوردن مثل قرآن کریم، "تحدی" گفته میشود و چون کسی نمیتواند مثلش را بیاورد، یعنی همگان از انجام آن در "عجز" هستند، پس اعجاز گفته میشود.
بنابراین، بحث بر سر واژه یا کلمه نیست که بگوییم این کلمه در چه عصری مطرح شده است، پس پیش از آن مطرح نبوده است! این یک سفسطهی لفظی و جنگ به وسیلهی واژگان میباشد.
●- در قرآن کریم، به معجزات انبیای الهی علیهم السلام "بیّنه" گفته شده است که به معنای "دلیل روشن و آشکار" میباشد، چرا که "اعجاز" فقط در انجام اعمالی چون زنده کردن مُرده و یا شکافتن بحر نیست، بلکه "کلام الله"، خودش اعجاز است، چه در تورات باشد، یا انجیل و یا قرآن مجید. لذا اعجازهای عملی، خود زیر مجموعهی "بیّنه" و یکی از مصادیق آن میباشند.
آیاتی چون: «وَلَقَدْ جَاءَكُمْ مُوسَى بِالْبَيِّنَاتِ» - «وَلَمَّا جَاءَ عِيسَى بِالْبَيِّنَاتِ» - «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» و ...، همه حاکی از آن است که تمامی انبیای الهی، نه یک بینه، بلکه بیّنات داشتند؛ یعنی دلایل بسیار روشن، آشکار و قاطعی داشتند که معجزات عملی، از جمله آنهاست و در بیشتر آیات تصریح شده سرآمد "بیّنه"ها، همان کتاب و آیات الهی میباشند.
●- گزارهی «بحث از معجزه مطرح نبود» یعنی چه؟! در حالی که خداوند متعال میفرماید که هم ما به انبیای خود "بیّنه" دادیم و هم دیگران در مقابل ادعای نبوت، از آنها معجزه [بیّنه] میخواستند. پس، از رسول اعظم صلوات الله علیه و آله نیز میخواستند.
همین که میگوید: «متکلمان از ادیان دیگر، راجع به معجزه پیامبر اسلام (ص) میپرسیدند»، معلوم مینماید که "معجزه – که از مصادیق بیّنه میباشد"، دلیل بر اثبات نبوت و البته انتظار و توقع همگان میباشد.
معجزهی قرآن کریم
ایشان نیز هم "بیّنه"های عقلی و علمی داشتند و هم بیّنات (معجزههای) عملی؛ مانند "شق القمر و ..."؛ منتهی بحث از معجزهی اصلی یک پیامبر است و نه تمامی معجزات او. چنان که در دوران حضرت موسی علیه السلام، دهها معجزهی بزرگ و کوچک نشان داده شد و حتی در یک واقعه، کوه بر سر قوم بنی اسرائیل قرار گرفت و در واقعهای دیگر، آب برای کفار تبدل به خون شد و ...، اما معجزات اصلی ایشان، همان تورات، لوح ده فرمان، عصای ایشان، دست پر نور و شفابخش و ... بیان میگردد.
بنابراین، گفته شد که معجزهی اصلی پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، همان "قرآن کریم" میباشد؛ چرا که حق دیدن معجزه برای اثبات ادعای نبوت، فقط مربوط به مردم معاصر و مقیم در شهر و همسایگی یک پیامبر نیست، بلکه حق همگان است. لذا اگر دینی جهانی و همیشگی شد، پس معجزهاش نیز باید جهانی و همیشگی باشد؛ و چیزی جز "کتاب"، نمیتواند همیشگی و در دسترس همگان باشد.
ما امروزه معجزات حضرات ابراهیم، موسی و عیسی علیهم السلام را نمیبینیم، حتی مردمان معاصری که در شهرهای دیگر بودند نیز ندیدند؛ اما وقتی به کتاب خدا و وحیانی بودن آن علم و ایمان یافتیم، اخبار مندرج در آن را میپذیرم. خواه در مورد اقوام کافر (فرعونیان، عاد، ثمود و لوط) باشد و یا معجزات انبیای گذشته.
تحدی
گفته شد: «کارکرد آیات تحدی قرآن تقویت قلوب مومنین و اسکات خشم است و تحدی محصول میوه یک نوع فهم و تفسیر و دلالت از این آیات است»!
البته که تمامی آیات قرآن کریم، برای تفکر، تعقل، فهم، ایمان، اطمینان و سکینهی قلوب میباشد، اما "تحدی"، دعوت به مقابلهای است که صریح آیات میباشد، نه «محصول میوه یک نوع فهم و تفسیر»! آیا آیهی زیر تفسیر است، یا عین آیه؟ و آیا فهم از آن محصول تفسیر است؟!
«أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ» (یونس علیه السلام، 38)
ترجمه: يا مىگويند: «آن را به دروغ ساخته است»! بگو: اگر راست مىگوييد، سورهاى مانند آن بياوريد و هر كه را جز خدا مىتوانيد فرا خوانيد.
این تحدی، یا مبارز و رقیب طلبی، یعنی ادعا مینماید که همگان از انجام چنین کاری "عاجز" هستید، پس این کتاب "معجزه" است.
علم
ادعا شد که «بحث اعجاز قرآن بدلیل تسلط گفتمان علمی،،،، چند قرن پس ازنزول قرآن مطرح شد»! این ادعا نیز جملهبافی و سفسطه است! نه تنها قرآن حکیم سراسر علم است، بلکه سابقهی تسلط "گفتمان علمی"، به خلقت حضرت آدم علیه السلام میرسد، نه نزول قرآن کریم. چنان که امثال افلاطون، ارسطو، سقراط، بقراط و ... نیز بسیار پیش از اسلام میزیستهاند، خانهی اقوام عاد و ثمود در دل کوه، اهرام ثلاثه، تخت جمشید و ... که همه مبین علم مهندسی و معماری هستند نیز بسیار پیش از اسلام ساخته شده است.
فرمود: «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا – و علم تمامی اسماء را به آدم تعلیم داد / البقره، 31»؛ علومی که حتی فرشتگان فاقد آن بودند، لذا این علوم را وجه تمایز آدم با فرشتگان قرار داد؛ و سپس فرمود: «عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ - آنچه را كه انسان نمىدانست [بتدريج به او] آموخت / العلق، 5».
بنابراین، این که «مبحث معجزه، به دلیل تسلط گفتمان علمی آغاز شد» نیز کاملاً خطاست؛ گفتمان علمی، از همان آغاز خلقت آدم و سپس هبوط آدم به زمین و تولید مثل و انتشار بشر در زمین آغاز شد؛ لذا همیشه مسلط بوده، هست و خواهد بود؛ و گفتمان علمی راجع به آیات قرآن کریم نیز همزمان با نزول هر آیه، آغاز شده است و هم چنان ادامه دارد. اما، برخی به کلمهی "علم" میبالند و به این خُرده علمی که به دست آوردهاند مینازند!
«فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ» (غافر، 83)
ترجمه: و چون پيامبرانشان دلايل آشكار (بیّنات و معجزات) برايشان آوردند به آن چيز [مختصرى] از دانش كه نزدشان بود خرسند شدند و [سرانجام] آنچه به ريشخند مىگرفتند آنان را فروگرفت.
تقسیم نزول آیات به سه دوره
تقسیم نزول آیات قرآن کریم، تقسیمی است که هر کسی میتواند متناسب با موضوع خود انجام دهد؛ وگر نه در آیات قرآن مجید، چنین تقسیماتی وجود ندارد. گاه به جهت محل استقرار پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، نزول آیات به "مکی و مدنی" تقسیم میشوند و سپس تحلیلی مبتنی بر آن صورت میپذیرد، چنان که از سیاق آیات معلوم میشود که بیشتر آیات مکی، اعتقادی هستند و بیشتر آیات مدنی، شریعت و احکام میباشند.
اما، این که به سه دوره تقسیم کنند و بگویند: «اگر قرار بر معجزه بود در دوره اول مطرح میشد و بحث خارق العاده بودن قرآن ازسوی ادبیات یهودی و مسیحی به اسلام سرایت کرده و دلالت از این آیات است»، کاملاً نادرست میباشد؛ مگر این که بخواهند جنگ لفظی، راجع به واژهی "معجزه" بنمایند؛ و البته این نیز مستلزم تحقیقات و اثبات ورود این کلمه از یهود میباشد! و حتی اگر این تقسیمبندی را نیز بپذیریم، خواهیم گفت: «بدیهی است که مبحث تحدی که اثبات اعجاز است، پس از نزول آیات متعدد مطرح میشود، نه ابتدای آن که هنوز آیات چندانی نیامده که کسی بخواهد تحدی نماید»، پس این ادعا نیز بیمنطق است.
●●● – در نتیجه، معجزهی اصلی خاتم الانبیا، حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله، همان "قرآن مجید" میباشد و اثباتش نیز در همان "تحدی" است. اگر میتوانند، مثلش را بیاورند و بگویند: «این آیات وحی خداوند متعال نیست، بلکه سخنان بشر است، لذا ما که بشریم و علم نیز پیشرفت کرده است، مثلش را یا حتی بهتر از آن را آوردهایم»! پس اگر نتوانستند و نمیتوانند، "حقیقت اعجاز" به اثبات میرسد، حال اسمش را هر چه میخواهند بگذارند و با واژگان بازی کنند.
مشارکت و هم افزایی - پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی
پرسش:
در گزارشی از همایش تخصصی قرآن خواندم: «قبلاَ بحث معجزه بودن قرآن مطرح نبود، بحث اعجاز قرآن بدلیل تسلط گفتمان علمی، چند قرن پس از نزول قرآن مطرح شد و ...»؟
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/10110.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
کلمات کلیدی:
قرآن