سی درس اخلاق از قرآن مجید – بخش پنجم: جلسات 21 تا 25 / کوتاه و مفید، جهت آموزش به خود، خانواده، دوستان، شاگردان ... و منبعی برای دانشپژوهان و محققان
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه):
هر کسی اخلاقیاتی دارد، اما این اخلاقیات خود به خود به وجود نیامدهاند، بلکه مبتنی بر دیدگاهها، معلومات و اهداف میباشند. اخلاق قرآن مجید، اخلاقی است که خداوند متعال میپسندد و تعلیم داده است.
درس بیست و یکم – مؤمنان و مفسدان مساوی نیستند
أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ * كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ * (1)
آيا آنان را كه ايمان آوردهاند و كارهاى نيك انجام دادهاند؛ همچون كسانى كه در زمين فساد و خرابكارى مىكنند قرار مىدهيم؟! يا پرهيزگاران را چون بدكاران قرار مىدهيم؟! * اين كتابى است پربركت كه بر تو نازل كردهايم تا در آيات آن تدبّر كنند و خردمندان متذكّر شوند!
●- هرگز مواضع و عملکرد (اخلاق) مؤمنان، مانند اخلاق مفسدان (= اهل تباهی) نمیباشد؛ هرگز متقیان، مانند بدکاران و گناهکاران، موضعگیری و عمل نمیکنند؛ چرا که اساساً جهانبینی و ایدئولوژی، اعتقادات و شریعت (حقوق و قوانین) آنها نه تنها متفاوت، بلکه مغایر میباشد.
اگر دقت نموده باشید، در نظریات جدید میگویند: «بد و خوب، یا ارزش و ضد ارزش، حقیقت ندارند و همه اعتباری هستند؛ و کسی هم حق قضاوت ندارد»! این بدان خاطر است که اولاً در جهانبینی مادی و دنیاپرستی، واقعاً هیچ ارزش و ضد ارزشی معنا ندارد، چون همگان در آخر مساوی میشوند، ثانیاً میخواهند فساد و ظلم خود را توجیه و تطهیر کنند و ثالثاً میخواهند حق داوری و تمیز "حق از باطل" را از مردم بگیرند، تا راحتتر و بدون مخالفت و مزاحمت، به ظلم و فساد ادامه دهند و هیچگاه متهم، محاکمه و محکوم نشوند!
اما، مؤمنان و متقیان، نه تنها تابع حکم عقل هستند و نه حکم هوای نفس، لذا با شناخت و ایمان کامل اهل "توحید و معاد" هستند، بلکه برای کسب علم و معرفت و نیز عمل، کتاب الهی را در دست دارند، نقشه راه دارند، پیامبر، الگو، کتاب، معلم، رهبر و امام دارند و سرگردان رها نشدهاند.
آنان، کتابی را که خداوند متعال نازل نموده مطالعه میکنند و در آیاتش (که همه نشانهها و نشانیهای هدایت میباشند) تدبر میکنند؛ یعنی بر اساس آنها امور خود را برنامهریزی و تدبیر (مدیریت) میکنند. آنها با عقلانیت به جهان و هر چه در آن هست و باید و نبایدهای خدایی مینگرند، چرا که «أُولُو الْأَلْبَابِ = برخوردار از خِرد و اندیشه» میباشند؛ لذا آیات قرآنی برای آنان، همه "ذکر و تذکر [یادآوری] میباشند.
آنان میدانند که نزد خداوند سبحان، مؤمن و اهل عمل صالح، با فاسد یکی نیست و متقی با فاجر (اهل فسق و فجور) یکی نیست و قطعاً پس از بازگشت و ورود به عالَم آخرت، برای حیات اخروی، هر دو در یک مکان و یک شرایط قرار نمیگیرند و هر کسی به نتایج مواضع اعتقادی و عملکردهایش [اخلاق نظری و عملی] میرسد.
مؤمنان و متقیان، بسیار قرآن کریم را تلاوت میکنند، آن هم با تدبر در آیاتش، نه صرفاً رج زدنی برای ثواب.
پاورقی:
1- ص، 28 – 29
***
درس بیست و دوم – تفاوت اهداف و مواضع
أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللَّهِ كَمَنْ بَاءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ (1)
آيا كسى كه از رضاى خدا پيروى كرده، همانند كسى است كه به خشم و غضب خدا بازگشته، و جايگاه او جهنم، و پايان كار او بسيار بد است؟!
●- اگر به اهداف خود و دیگران، در مواضع و عملکردهای ریز و درشت (اخلاق) نگاهی کنیم، متوجه میشویم که یک قانون ثابتی بر آنها حکمفرماست که هیچ تغییر و تبدیلی هم به آن راه ندارد!
قانون کلی این است که تمامی مواضع و عملکردهای تمامی انسانها، از کودکان گرفته تا بزرگسالان، از دانشمندان در علوم گوناگون گرفته، تا افراد عامی و بیسواد، و بالاخره از مؤمن و متقی گرفته تا کافر، فاسق و ظالم، در راستای تحقق یک هدف نهایی است، هدفی به نام «کسب رضایت»، حتی هدف نهایی از نوشیدن یک جرعه آب نیز و رفع نیاز و «راضی شدن» میباشد!
حال یکی به دنبال «کسب رضایت» هوای نفس خویش است و یکی در پی کسب رضایت هوای نفس دیگری است، و یکی در پی کسب رضایتِ محبوب یا مقام بالاتر است، و یکی مترصد کسب رضایت طاغوتها و فراعنۀ زمان و سران نظام سلطه (مانند حکومتهای وابسته و سران زبون دولتهای نوکر مأب)!
خداوند متعال میفرماید: حال که در هر حال، در هر کاری به دنبال «کسب رضایت» هستی، چرا رضایت مرا قصد نمیکنی که حاصلش رشد، کمال و سعادت دائمی و ابدی خودت میباشد؟!
اما، انسان عاقل، مؤمن است و انسان مؤمن عاقل است؛ لذا «کسب رضایتِ» خالق، مالک، رازق و ربّ خود را هدف غایی قرار میدهد و در تمامی کارها، از عباداتش گرفته تا تمامی شئون زندگی فردی و اجتماعیاش، دقت میکند که آیا موضعی که اتخاذ نموده و کاری که میکند، مورد رضایت خداوند سبحان هست یا خیر؟ اگر مورد رضایت بود، آن موضع را اتخاذ کرده و آن کار را انجام میدهد و اگر مورد رضایت او نبود، سریع تغییر جهت داده و آن کار را ترک میکند و راه رضایت او را پیش میگیرد.
بنابراین، اخلاق مؤمن، "کسب رضایت خداوند متعال" است که خود بهترین ملاک برای تشخیص خیر و شرّ خودش در دنیا و آخرت و حرکت در صراط مستقیم و تحقق رضایت خودش در رسیدن به سعادت ابدی میباشد.
پاورقی:
1- آل عمران، 162
***
درس بیست و سوم – ضرورت توکل بر خداوند
«إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ وَإِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» (1)
اگر خداوند شما را يارى كند هيچ كس بر شما پيروز نگردد، و اگر شما را واگذارد پس كيست آن كه شما را پس از وى يارى دهد؟! و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل نمايند.
●- آدمی نیز همانند سایر مخلوقات، از خودش هیچ نیرویی ندارد که بتواند بر چیزی غالب گردد، چنان که حتی بر سلولهای بدن خودش نیز غلبه ندارد و فعل و انفعالات مغز یا قلبش در اختیار خودش نمیباشد.
بنابراین، هر انسانی مجبور است که برای هر کاری، به قوهی دیگری "توکل" کند و حتی استفاده از وسایل (توسل) نیز با توجه به همان نیرویی است که به وسایل نیز اثر میبخشد.
این نیرو، برای کفار ناشناخته است، و برای مؤمن به حکم عقل، فطرت و وحی، شناخته شده میباشد، لذا میگوید: «لا حولَ وَ لا قُوّةً الاّ بالله العلی العظیم».
بنابراین، اخلاق (مواضع) انسان عاقل و مؤمن که میداند خودش هیچ نیرویی ندارد و باید به غیر خودش "توکل" کند که نیروی او باشد، فقط به خداوند متعال توکل مینماید، نه به سایر مخلوقات محتاج چون خودش.
●- بیتردید مؤمنان نیز نه تنها با مشکلات عدیدهای در زندگی مواجه میشوند، بلکه همیشه مورد رشک، حسد و دشمنی کفار و مشرکان میباشند و از هر سو مورد حملات شیاطین جنّ و انس قرار میگیرند.
کفار و مشرکان، به حمایت شیاطین و نیروی خود و حیلههایشان توکل کردهاند و به کثرت نفوذ (نفر)، ثروت و تجهیزات خود توسل میجویند؛ اما مؤمن میداند که کسی یا چیزی از خودش نیرویی ندارد و تمام نیرو، از آنِ خداوند سبحان میباشد «الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا».
پس اگر کسی به خدا توکل نماید و خداوند متعال به او نیرو ببخشد، هیچ عاملی نمیتواند او را شکست بدهد و اگر او نیرو نبخشد، هیچ عامل دیگری نمیتواند او را یاری نماید.
پس، اخلاق (مواضع و عملکرد) مؤمن در هر امری، "توکل" به خداوند متعال میباشد.
پاورقی:
1- آل عمران، 160
***
درس بیست و چهارم – حیات بهشتی مؤمنان و زندگی حیوانی کافران
«إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًى لَهُمْ» (1)
خداوند كسانى را كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند وارد باغهايى از بهشت مىكند كه نهرها از زير (درختانش) جارى است؛ در حالى كه كافران از متاع زودگذر دنيا بهره مىگيرند و همچون چهارپايان مىخورند، و سرانجام آتش دوزخ جايگاه آنهاست!
●- مقصود از "وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ = خوردن مثل حیوانات»، صرفاً زیاد خوردن نمیباشد، چنان که هیچ حیوانی، زیادی نمیخورد؛ حتی یک گرگ که یک گله را میدرّد، به اندازه میخورد. اما اولاً مهمترین موضوع حیات برای حیوان، همان خوردن است، و ثانیاً حیوان هنگام گرسنگی و خوردن، معیار اخلاقی و ارزشی ندارد. حلال و حرام، مال غیر، حق الناس، مال یتیم، حق سائل و محروم، قناعت، توجه به نیازمندان و ... نمیشناسد.
در آیه فرمود: خداوند مؤمنان و اهل عمل صالح را وارد بهشت میکند، یعنی: آنها در تمامی شئون و رفتارها و رفع حوائج زندگی مادی نیز حیات آخرت در بهشت را هدف و در نظر میگیرند، پس حدود الهی را رعایت میکنند، اما کافران هدفی جز "لذت" ندارند و مثل حیوان عمل میکنند!
خودشان از انسان، تعریفی جز حیوان ندارند و میگویند: "انسان، حیوانی راست قامت، حیوانی ناطق و حیوانی ابزار ساز است"! پس چنین حیوانی، جهانبینی "مادی [ماتریالیستی] و حیاتی حیوانی [كَالْأَنْعَامِ] دارد.
مگر بشر دنیاگرا، با این همه ادعای پیشرفت، به چه رسیده است، و مکتب حاکم "اومانیسم"، کمال انسانی را در "منیّت، رفاه و لذت شخصی"، تعریف نمیکند؟!
بنابراین، مقصود از "خوردن" برای انسان، فقط ظاهر آن چه به معده فرو میبرد نمیباشد، بلکه چگونگی فراهم نمودن آن و هدف از خوردن آن، به مراتب مهمتر از خود آن خوردنی، آشامیدنی و مقدارش میباشد. به حقیقتش مینگرد که "آتش" نباشد. [مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ – چیزی جز آتش را با خوردن به شکمهایشان نمیریزند» (2)
میفرماید: «يَأْكُلُونَ الرِّبَا – ربا میخورند» - حتی زاهدان، راهبان و مربیان آنها «لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ – اموال مردم را به باطل (حرام) میخورند»؛ مانند همین به ظاهر اهل ایمانی که "بیت المال را بالا میکشند"، و یا مدعیان دموکراسی و حقوق بشر که با جنگ، خونریزی، چپاول، مصادره و بلوکه اموال سایر ملتها، تحریم و ...؛ شکمهایشان را پُر میکنند. و البته مصادیق "أکل بِالباطل = حرامخوری" بسیار است.
بنابراین، اخلاق [موضعگیری] یک مؤمن و اهل عمل صالح، در برابر خوردن، نه تنها مانند حیوانات نیست، بلکه رنگ الهی و مقصد بهشتی دارد. او با دقت مینگرد که این لقمه، چگونه تهیه شده، از کجا آمده، حلال است یا حرام، و اگر حلال است، چه مقدار باید بخورد، چه مقداری و چگونه باید به گرسنگان بدهد و ...، چرا که ربَّش فرمود: «از تفاوتهای انسان با حیوان، این است که به طعام خود نظر میکند» [فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ - انسان بايد به خوراکش بنگرد» (3). یعنی: کسی انسان است و با حیوان متفاوت میباشد که از ابتدای [چگونگی تهیه] خوراکش و تا انتهای آن [نتیجهاش در حیات اخروی] را در نظر بگیرد.
پاورقی:
1- محمد صلوات الله علیه و آله، 12
2- البقره، 174
3- عبس، 80
***
درس بیست و پنجم – ملاک گزینش دوست و سرپرست:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» (1)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! افرادى كه آيين شما را به باد استهزاء و بازى مىگيرند از اهل كتاب و مشركان ولىّ (دوست و سرپرست) خود مگیرید و از خدا بپرهيزيد اگر ايمان داريد!
●- این امر خداوند متعال، هم جنبۀ شخصی دارد و هم اجتماعی و سیاسی – هم در مسائل داخلی کاربرد دارد و هم در روابط بین الملل.
"ولایت"، به معنای «دوستی و سرپرستی" میباشد که حتماً باید بر اساس قواعد و چارچوب باشد، و مهمترین ملاکها، همان "ایمان و دین خداست".
ممکن است کسی به توحید،معاد و اسلامی که شما شناخته و ایمان آوردهاید، باوری نداشته باشد، اگر چه او نیز ارزش دوستی و سرپرستی ندارد، اما وقتی به آن تازد و مسخره نیز میکند، در موضع دشمن قرار گرفته است؛ هر چند اینان همانانی هستند که وقتی به بطلان دین و آیین خودشان انتقاد و اعتراضی شود، زود میگویند: «همه نظرات و دیدگاهها محترمند»!
هر چند که این یک ادعای دروغ و فریبنده است و هر نظر، دیدگاه و باوری محترم نیست، و چه بسا مادهگرایان به بهانه اومانیسم، ماکیاولیسم و هر ایسم دیگری به لزوم این همه ظلم و جنایت باور دارند و چنین دیدگاه و گرایشی اصلاً محترم نیست؛ اما به دین و آیین شما نیز هیچ احترامی قائل نیستند و پا را از انکار و انتقاد فراتر گذاشته و "استهزاء" میکنند.
اگر "دین و آیین حق" کنار گذاشته شود، اگر باور به توحید، معاد و اسلام کنار گذاشته شود، دیگر چه وجه مشترکی برای "سرپرستی و دوستی" باقی میماند، به جز دنیا و متاعش که تمامی اختلافات، نزاعها، ظلمها، جنایات، خیانتها، خباثتها، توطئهها و جرمها، برای همان است.
پس کسانی که دین و آیین شما را مسخره میکنند، چه افراد باشند و چه دولتها و حکومتها، چه کفار علنی باشند و چه به ظاهر اهل کتاب باشند، نه تنها ارزش دوستی ندارند، بلکه رسماً دشمن میباشند و دشمنی میکنند و هیچ عاقلی دشمن را به دوستی و سرپرستی بر نمیگزیند.
از اینرو، اخلاق [موضعگیری] انسان مؤمن در هر انتخابی، خواه انتخاب همسر باشد، یا دوست – انتخاب رئیس جمهور باشد و یا دولت خارجی برای دوستی، چارچوبی عقلی و الهی دارد و دشمن را دوست و سرپرست بر نمیگزیند؛ اگر چه ممکن به اجبار و ضرورت، تعاملاتی داشته باشد.
پاورقی:
1- المائده، 57
مشارکت و همافزایی – موضوع و نشانی لینک متن، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی.
موضوع:
سی درس اخلاق از قرآن مجید – بخش پنجم: جلسات 21 تا 25
متن (نشانی لینک):
http://www.x-shobhe.com/quran/11145.html
- تعداد بازدید : 1072
- 11 مرداد 1400
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن