دروس اخلاقی از قرآن مجید – بخش هفتم: جلسات 31 تا 35 / کوتاه و مفید، جهت آموزش به خود، خانواده، دوستان، شاگردان ... و منبعی برای دانشپژوهان و محققان
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه):
"اخلاق"، به معنای نظریات لطیف و خوشایند نیست، چنان که به "اخلاق نکوهیده و ناپسند" نیز "اخلاق" گفته میشود؛ بلکه "اخلاق" به تمامی مواضع نظری و عملی آدمی، در برابر هر امری، هر کاری و هر کسی یا چیزی گفته میشود.
درس سی و یکم – باطل نکردن اعمال
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ» (محمد صلوات الله علیه و آله، 33)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اطاعت كنيد خدا را، و اطاعت كنيد رسول (خدا) را، و اعمال خود را باطل نسازيد!
***
"ایمان و عمل"، اگر چه لازم و ملزوم یکدیگرند، اما دو مقولۀ متفاوت از هم میباشند.
خداوند متعال در این آیه، بندگان مؤمنش را مخاطب قرار داده است؛ چرا که دوست دارد آنها با اعمال صحیح، مقبول و کثیر وارد عرصۀ قیامت شوند و به بهشت درآیند؛ و با آنان نیز درباره "عمل" سخن میفرماید، چرا که ایمان دارند و حال باید مراقب اعمالشان باشند.
هر کار خوبی، تباه کننده و باطل کننده نیز دارد؛ چنان که یک باغ آباد یا یک خانۀ مجلل و مجهز را نیز میتوان با یک شعله آتش کوچک، سوزاند و به خاکستر تبدیل نمود.
بنابراین، بسیاری از مردمان، کارهای خوب فراوانی دارند، اما خودشان آنها را تخریب کرده و یا به آتش کشیده و باطل میسازند، چنان که فرمود: «وَلَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ - اگر آنها مشرك شوند، اعمال (نيكى) كه انجام دادهاند، نابود مىگردد / الأنعام، 88».
از عللی که حتماً و یقیناً علت بطلان اعمال خوب میگردد، «عدم اطاعت از خدا و رسولش» میباشد و این فرق دارد با شناخت، ایمان و باور.
"اطاعت"، در برابر "امر" است و از سنخ "عمل" میباشد. پس باید دید که خداوند سبحان و رسولش صلوات الله علیه و آله، چه امرها و نهیهایی فرمودهاند و آنها را در عمل اطاعت نمود.
کسی که از اوامر و نواهی خداوند علیم و رسولش اطلاعی ندارد، یا به آنها وقعی نمیگذارد، حتماً به رغم باور "توحید و معاد"، از فرامین نفس حیوانی خودش و یا دیگران اطاعت میکند، و همین امر سبب بطلان سایر اعمال خوبش میگردد، مثل آتش انداختن در باغ یا خانه!
بندگی در اسلام عزیز، مثل مکاتب عملگرا و عملزده [پراگماتیسم] نیست که صرفاً به "عمل" توجه کند و برای آن ارزش قایل شود، انسان که ماشین نیست. اگر چه آنها نیز ناچارند برای "هدف از عمل"، جایگاه و ارزش ویژهای قائل شوند.
ممکن است کسی به خاطر طبع انسانی خودش، وجدانش، و حتی هوای نفس خود و دیگران، عمل خوبی انجام دهد، مدرسه و بیمارستان بسازد و به نیازمندانی کمک کند [که در جهان کم نیستند]، اما دیگری، هدف بالاتری دارد و برای قرب به حق تعالی و در راستای اطاعت از خداوند منّان و رسولش صلوات الله علیه و آله چنین میکند.
عمل گروه اول، در همین دنیا میماند و حبط (باطل) میشود؛ اما عمل گروه دوم، بالا میرود، ثبت میشود، تا قیامت میماند و با اجر و پاداشش با هم به خودش برمی گردد.
پس، "اخلاق = موضعگیری" مؤمنان در برابر خدا و رسول، پس از شناخت و ایمان، "اطاعت امر" میباشد که سبب مهر تأیید بر اعمال خوبشان میگردد.
درس سی و دوم – پرهیز از جدل بدون علم
«أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُنِيرٍ» (لقمان، 20)
آيا نديديد خداوند آنچه را در آسمانها و زمين است مسخّر شما كرده، و نعمتهاى آشكار و پنهان خود را به طور فراوان بر شما ارزانى داشته است؟! ولى بعضى از مردم بدون هيچ دانش و هدايت و كتاب روشنگرى دربارۀ خدا مجادله مىكنند!
***
کفار، به رغم آن که دچار ضعف شدید علمی و عقلی میباشند [وگرنه کافر نمیشدند]، همیشه خود را بسیار دانشمند، متفکر و فهیم نشان داده و میدهد؛ و با یک ژست علمی و فلسفی، برای هر شناختی و قبول هر حقیقتی، دلیل میخواهند و آخرش هم نمیپذیرند، و البته برای اثبات نظریات و باورهای خود نیز هیچ دلیلی ندارند که اقامه کنند!
متأسفانه بسیاری از مسلمانان، گمان میکنند که کفر، شرک و استکبار آنها، به خاطر ضعف علمی و بیخبری از دلایل میباشد و اگر بتوانند چند پاسخ مستدل اقامه کنند، آنها میپذیرند و ایمان هم میآورند!
خداوند متعال میفرماید: «زمین و آسمان هر چه در آنهاست – خلقت و ربوبیّت عالَم هستی – نعمات ظاهری مانند: اعضای بدن، زیباییها و منافع طبیعت، رزق، توانها و استعدادها ...؛ و هم چنین نعمات باطنی، چون روح عظیم، سمع، بصر، عقل، قلب، وحی، بخشش و پوشش بسیاری از خطاها و گناهان [حتی بدون توجه، استغفار و توبه]، پیامبر، وحی، امام و رهبر معصوم و ... ؛ همه دلیل بر وجود توحید و معاد و حقانیت اسلام و قرآن مجید میباشد.
بنابراین، کفار، مشرکان، فاسقان و منحرفان، بدون این که هیچ دلیل علمی داشته باشند و یا بخواهند از یک منطق استدلالی بهره گیرند و تبعیت نمایند، فقط "جدل" میکنند و این در حالیست که خودشان نیز منطق معادلی برای جایگزینی ندارند.
"اخلاق – موضعگیری" مؤمن اینگونه است که با بهرهمندی از عقل و وحی، نه با خداوند سبحان جدل میکند، نه با خودش و نه با دیگران. فریب ژستهای فیلسوفانه، روشنفکرانه، عالمانه و فهیمانۀ کفار و معاندان را نمیخورند، و میدانند که تمرد آنها از بیماری قلبشان میباشد؛ لذا جدل غیر علمی میکنند و با هیچ دلیل و منطقی نیز برنمی گردند.
درس سی و سوم – قرار گرفتن در جمع محبوبهای خدا
«إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ» (الصف، 4)
محققا خدا دوست مىدارد كسانى را كه در راه او [چنان] به صف كارزار مىايستند [که گویی] بنيانى ساخته شده از قلعند [آهنند].
***
●- مؤمن، خداوند متعال را دوست دارد و میخواهد خداوند سبحان نیز او را دوست داشته باشد؛ پس، از کلام او میآموزد که او چه کسانی را دوست دارد و چه کسانی را دوست ندارد.
از جمله ویژگیهای مؤمنانی که محبوب خداوند سبحان میگردند، متحد شدن در "قتال" در راه اوست.
برای فهم بهتر آیات، باید به معانی درست کلمات دقت نماییم: "سعی"، یعنی هر نوع "تلاش" که یا به امر او و در راه اوست و یا غیر او . – "جهاد"، به تعبیر امام خامنهای، یعنی: "تلاش دشمن ستیز"، که ممکن است در میادین فرهنگی، علمی، اقتصادی و ... نیز باشد – اما "قتال" به معنی "پیکار – جنگ" میباشد و یکی از اقسام "جهاد" است.
پیکار یک نفره، و یا حتی چند هزار نفره، اما پراکنده، حاصلی جز ضعف و شکست ندارد؛ لذا برای "قتال = جنگ" باید صفوف متحد و مرتبط تشکیل گردد.
نباید گمان نمود که فقط آنانی که در میدان جنگ حضور مییابد، در این پیکار حضور دارند، بلکه از رهبران، سیاستگذاران، فرماندهان، افسران، سربازان، لجستیک گرفته تا هر کسی که به نوعی [حتی رضایت و یا یک حرف] حمایت میکند، و یا کمکی به جبهه مینماید، در این صف قرار دارند؛ و در صفوف دشمن نیز چنین است، همانگونه که در زیارت عاشورا، "طرفداران، تبعیت کنندگان، بزرگان و دوستان، و حتی کسانی را که امکاناتی برای دشمن فراهم کردند، دشمن میشناسیم و لعنت (دوری از رحمت) الهی را برای هر دو مسئلت مینماییم: «و َلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً قَتَلَتْکُمْ وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدینَ لَهُمْ بِالتَّمْکینِ مِنْ قِتالِکُمْ».
بنابراین، "اخلاق = موضعگیری" نظری و عملی مؤمنی که خدا را دوست دارد و میخواهد محبوب او باشد، اینگونه است که همیشه و مستمر، خود را "صفوف آهنین"، پیکار کنندگان در راه خدا قرار میدهد؛ حال خواه شرایط و امکان حضور در میدان را داشته باشد، و خواه نداشته باشد.
"صفوف" پیکار کنندگان، از میدان نبرد تا دلها، مواضع و عملکردها، امتداد دارد – از جنگ سخت در میدان، تا جنگ نرم، در مواضع، حمایتها، گفتارها، رفتارها، تبلیغها و ... ادامه دارد. چنان که حملات نظامی دشمنان قطع میشود، اما حملات فرهنگی و ضدتبلیغی آنها -به ویژه در فضای مجازی- نه تنها قطع نمیشود، بلکه شدت مییابد.
درس سی و چهارم – تقویت حال خشیّت
«مَنْ خَشِيَ الرَّحْمَنَ بِالْغَيْبِ وَجَاءَ بِقَلْبٍ مُنِيبٍ * ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ ذَلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ * لَهُمْ مَا يَشَاءُونَ فِيهَا وَلَدَيْنَا مَزِيدٌ » (ق، 33 تا 35)
آن كس كه از خداوند رحمان در نهان بترسد و با قلبى پرانابه در محضر او حاضر شود * (به آنان گفته مىشود:) بسلامت وارد بهشت شويد، امروز روز جاودانگى است * هر چه بخواهند در آنجا براى آنها هست، و نزد ما نعمتهاى بيشترى است (كه به فكر هيچ كس نمى رسد)!
***
مؤمن، طالب "بهشت" است، البته نه این که طالب قصر، حور، نهر و سیب و گلابی باشد؛ بلکه اولاً طالب قُرب به محبوب است، ثانیاً طالب همجواری با اولیای خداست، و ثالثاً طالب حیات جاوید، آن هم در امنیت و نعمت و به دور از هر ترس یا غمی میباشد: «أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ - آگاه باشيد (دوستان و) اولياى خدا، نه ترسى دارند و نه غمگين مىشوند/ یونس علیه السلام، 62».
برخی در عبادت خداوند سبحان و برای رسیدن به چنین جایگاه رفیع و پر نعمتی، برای خدا چرتکه میاندازند؛ میگویند: «این مقدار رکعت نماز خواندم – این تعداد فلان ذکر را گفتم – این تعداد قرآن کریم را ختم کردم – فلان مقدار انفاق و صدقه داشتم و ...»!
اما خداوند سبحان، قلب خاشع و پُرانابه را میخرد؛ و اگر ایمان قلبی بود، خشیت الهی به دل راه یافت، و حال توبه و انابه در دل مستقر شد، آن وقت اعمال واجب و مستحب، هر چه بیشتر باشد، ذخیره آخرت خواهد بود.
حال "خشیت و انابه" ایجاد نمیشود، مگر با شناخت بیشتر، ایمان محکمتر، توجه مستمر به معبود، و اخلاص در عمل، به قصد بندگی.
چگونه ممکن است حال خشیت و انابه، در دل کسی ایجاد شود که خدا را به حد فهم خود نمیشناسد و هیچ میل و همّتی نیز برای شناخت بیشتر ندارد – یا کسی که حتی در حال نماز، به خدا توجهی ندارد – یا کسی که فقط وقت گرفتاری و نیاز، او را میخواند؟!
بنابراین، "اخلاق" مؤمن و مواضعش در برابر ربّ العالمین، اخلاق و رفتار "عبد" است در برابر "معبود"؛ هم او را میشناسد، هم او را دوست دارد، هم هدفی جز رضایت و قُرب او ندارد، هم به رحمت و مغفرتش امیدوار است، و هم در مقابل عظمت او خاشع است، و هم احساس طلبکاری نمیکند و نگران است که شاید خداوند متعال، گناهان او را نبخشد؛ لذا همیشه حال انابه دارد.
چرا مؤمن، برای "ثواب" بندگی کند، در حالی که میفرماید: «نه تنها هر چه بخواهد برای او هست، بلکه بیشترش را هم میدهم»؟!
درس سی و پنجم – چگونه به فلاح برسیم
«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ * وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ *» (المؤمنون، 1 تا 3)
حقیقتاً که مؤمنان رستگار شدند * آنها كه در نمازشان خشوع (فروتنی) دارند * و آنها كه از بيهودگى روى گردانند *
***
هر جماعتی، هر گروهی و هر قشری، ویژگیهایی دارند که وجه تمایز آنها از جماعات و اقشار دیگر میگردد. مؤمنان نیز ویژگیهایی دارند که خداوند متعال در آیات گوناگونی آنها را توصیف نموده است، از جمله ده آیۀ اول سورۀ مبارکه "المؤمنون". ما باید این آیات را بخوانیم، از ویژگیهای مؤمن مطلع گردیم، هر کدام را که در خود [کم و بیش] یافتیم، شاکر باشیم، توفیق کمالش را مسئلت نماییم و در تقویتش بکوشیم، و هر کدام را که ضعیف دیدیم، یا اصلاً در خود نیافتیم، نگران چگونگی ایمان خود باشیم و بحول و قوۀ الهی، در تقویت و یا ایجاد آن بکوشیم.
موضوع این جلسه، همان دو آیۀ نخست میباشد که به "خشوع در نماز" و نیز "پرهیز و دوری از بیهودگی (لغو)" تصریح دارد.
●- "نماز" ستون خیمه دین و شناسنامۀ مسلمان و اوج بندگی و در رأس عبادات است؛ اما نماز برخی، فقط از سر باز کردن یک تکلیف است – نماز برخی انجام یک عادت روزمره است – نماز برخی با بیتوجه و با غفلت است – برخی دیگر بر خدا و دیگران منّت دارند که چهار رکعت نماز میخوانند!
اما، حقیقت آن است که "نماز"، حضور در محضر خداوند سبحان و گفتگوی با اوست. "نماز" معراج مؤمن است. و بدیهی است که انسان عاقل و با اخلاق، در محضر هر بزرگی با ادب، احترام و توجه لازم حاضر میشود؛ چه رسد به محضر ربوبی الله جلّ جلاله.
●- "عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ"، یعنی: پرهیز از بیهودگی. مؤمن نه تنها خودش کار بیهوده انجام نمیدهد، بلکه از کار بیهوده و هر مجموعهای که به بیهودگی اختصاص دارد و افرادی که به کارهای بیهوده مشغولند، دوری میگزینند؛ و البته اگر بتواند، آنها را نیز از بیهودگی و بیهودهکاری، بازمی دارد.
اما، "بیهودگی" یعنی چه و مصادیقش کدام است؟!
تردیدی نیست که هر گونه گناه، عصیان، فسق و فسادی، چون جق نیست، بیهوده است، اما در اینجا سخن از "مؤمن" است که اساساً به دنبال گناه، عصیان و فساد نمیرود؛ پس، مصداق بیهودگی (لغو) برای او که از فضیلت "معرفت و ایمان" برخوردار شده، دوری از کارهای حلال و مباحی است که برای زندگی دنیوی او و بالتبع حیات و جایگاه اخروی او، هیچ فایدهای ندارد، بنابراین موجب اسراف عمر، وقت و قوایش میگردد.
گاهی تفریح، ورزش و گردش، دیدار خویشان و دوستان، نه تنها بیهوده نیست، بلکه لازم و واجب هم میشود؛ اما یک سخن، یک شنیدن یا خواندن، یک ارتباط کوتاه یا طولانی در فضای مجازی، حتی مطالعه یک کتاب و رُمان و ...، کاملاً مصداق لغو (بیهودگی) میباشند.
"اخلاق = مواضع" مؤمن این است که برای خود و عمر کوتاهش و نعمات الهی از جمله عقل، اراده و کرامتش ارزش قایل است و از بیهودگی پرهیز نموده و دوری میجوید.
- تعداد بازدید : 1314
- 12 آبان 1400
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن سوره مومنون سوره لقمان سوره محمد سوره ق سوره صف