x-shobhe: نویسندهی کتاب مزبور با استناد به آیات ذیل، نتیجه گرفته که اولاً حضرت محمد مصطفی (ص) پیامبر ما ایرانیان نیست و ثانیاً برای ما نیز باید کتابی به زبان فارسی ارسال شود:
«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ» (ابراهیم - 4)
ترجمه: هيچ پيغمبرى را جز به زبان مردمش نفرستاديم، تا (احكام را) براى آنان بيان كند، و خدا هر كه را بخواهد گمراه، و هر كه را بخواهد هدايت مىنمايد، و او عزيز و حكيم است.
« وَ لَقَدْ بَعَثْنا في كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ فَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبينَ» (النّحل - 36)
ترجمه: ميان هر امتى پيغمبرى برانگيختيم كه خدا را بپرستيد و از طغيانگرى كنارهگيرى كنيد. پس برخی از آنان را خداوند هدایت نمود و حق برخی دیگر گمراهی بود. پس در زمین سیر کنید و ببینید عاقبت تکذیب کنندگان چگونه بود؟
« وَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّه إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ» (الرعد - 7)
ترجمه: كسانى كه كافر شدند گويند چرا از پروردگارش آيتى به او نازل نمىشود، تو فقط بيمرسانى، و هر گروهى را هدایتکنندهای هست.
پاسخ جهانی بودن یا ملّی و محلی بودن دین مبین اسلام، قبلاً ایفاد گردید. اما در خصوص زبان قرآن:
الف - باید به این نویسندهی بیدرایت گفت: شما اصلاً خدایی را قبول دارید که به دنبال کتاب و پیامبرش میگردید، یا قبول ندارید؟! اگر قبول ندارید، بهتر است راجع به ادیان و کتب آسمانی و صحت و سقم آنها هیچ صحبتی نفرمایید، چرا که همگی منتصب به او هستند. نمیتوان وجود فاعلی را انکار کرد، اما راجع به چگونگی فعلش بحث نمود! و اگر وجود خداوند را قبول دارید که قطعاً علم و حکمت ذاتی اوست، پس لطفاً به او یاد ندهید که چه باید میکرد و یا چه باید بکند! چنین خدایی که مفعول نظرات جنابعالی باشد، خدا نیست. لذا سخنان و ادعاهایی چون: برای ما ایرانیان باید چنین و چنان شود، فقط به درد محافل ناسیونالیستی و اظهارات ژورنالیستی آن هم از نوع عوامانهاش میخورد.
ب – معلوم است نویسنده به رغم ادعای علم، حتی ادبیات متعارف در زبان فارسی خود را نمیداند، چه رسد به ادبیات عرب و چه رسد به ادبیات قرآن کریم. چرا که هنوز فرق بین «قوم»، «امت»، «ملت» و ... را [به ویژه در ادبیات قرآنی] نمیداند!
در آیه 4 سورهی ابراهیم (ع)، خداوند میفرماید که هر پیامبری را به لسان قومش فرستادیم و نفرموده که برای هر قومی و لسانی پیامبری فرستادیم. تا او مدعی شود که پس باید پیامبری فارس زبان هم برای ما بیاید.
بدیهی است که اگر پیامبری در بین ایرانیان بوده، به زبان فارسی حرف میزده و اگر در بین قوم بنیاسرائیل بوده به زبان ابری سخن میگفته و اگر در بین اعراب آمده است، به زبان عربی سخن میگوید. خواه مخاطب او یک قبیله یا یک قوم باشد و یا کل جهان. نکند ایشان گمان دارند که حضرت مسیح (ع) انگلیسی حرف زده میزد؟!
اما در آیهی مبارکهی [النحل – 36] میفرماید برای هر «امتی» رسولی فرستادیم تا آنها را از کفر و گرایش به طاغوت منع کند و نفرموده که برای هر ملیتی یا قومی رسولی فرستادیم تا ایشان مدعی رسول ایرانی باشد.
«امت» معمولاً به مردمان مخاطب یک رسول اطلاق میگردد، خواه او را قبول کنند و خواه نکنند و به گرویدگان یک مکتب نیز گفته میشود. به عنوان مثال: امت ابراهیم (ع) – یا امت عیسی یا موسی و ... (ع). به مخاطبان و پیروان یک «امام» خواه حق باشد یا باطل نیز امّت اطلاق میشود و گاهی حتی به یک فرد هم امّت گفته میگردد. مانند:
« إِنَّ إِبْراهيمَ كانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنيفاً وَ لَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكينَ» (النحل - 120)
ابراهيم پيشوايى بود [به کمال و صداقت] فرمانبر خداوند و هرگز از مشرکین نبود.
پس، اگر خداوند می فرماید برای هر «امتی» رسولی فرستادیم، الزاماً به این معنا نیست که برای هر قوم یا قبیلهای (مثل عرب یا عجم) رسول فرستادیم تا ایشان تعصب ناسیونالیستیاش در مقابل خالق او و جهان هستی گل کند و معترض شود که پس رسول فارسی زبان ما چه شد؟!
پ - باید دقت شود که نه تنها انبیای الهی، بلکه هر کسی که گفتاری دارد و میخواهد پیام خود را به مخاطبینی خاص و یا حتی جهانیان ابلاغ نماید، ناچار است که به زبان مشخصی صحبت کند و هیچ کس نمیتواند به زبان واحدی که هنوز پیدایش هم نیافته است سخن بگوید. خداوند کریم در آیات فوق میفرماید: بدیهی است هر پیامبری که ارسال میشود، از میان هر قومی برانگیخته شده باشد، به زبان همان قوم صحبت میکند [خواه مخاطبش همان قوم باشد و خواه اقوام دیگر و یا جهانیان] و این طور نخواهد بود که پیامبری از قوم بنیاسرائیل برانگیخته شود، فارسی حرف بزند و یا از قوم عرب برانگیخته شود و انگلیسی حرف بزند. بلکه زبان اصلی او که به واسطهی آن رهنمودها و اوامر الهی (وحی) را ابلاغ میکند، زبان مادری اوست.
این گونه شبهات ساده و بیاساس، فقط برای جوّسازی است. وگر نه در کجای دنیا این رسم برپاست که اگر کسی به زبانی سخن گفت، مخاطبان او فقط هم زبانهای او باشند؟! مگر میشود اگر دانشمندی سخنی به انگلیسی یا فرانسوی گفت: به بهانهی این که ترجمه سخت است و هیچگاه کامل نخواهد بود، به سخنان او توجه ننمود و گفت: لابد مخاطبانش، فقط هم زبانهای او هستند. مثلاً بگوییم مخاطبین افلاطون و ارسطو فقط یویانیها بودند و مخاطبین بوعلی سینا و ملاصدرا فقط ایرانیه بودند و مخاطبین هگل و مارکس آلمانیها بودند و ... ؟!
اگر این طور است، پس همهی رسانهها، شبکههای ماهوارهای، شبکههای اینترنتی، دانشگاهها، محافل دیپلماتیک و ارتباطات دیپلماسی را تعطیل کنند. چون هر کلامی از مبدأ فقط به یک زبان صادر میشود و سپس ترجمه میشود تا مورد اطلاع و احیاناً استفادهی عموم قرار گیرد.
پس، عربی بودن قرآن کریم، هیچ دلیلی برای اختصاص آن به اعراب ندارد.
کلمات کلیدی:
قرآن