ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: ابتدا باید به نکات بسیار مهمی که "ذهن" را سازمان میدهد تا به درستی از معلومات به مجهولات پیببرد، توجه کنیم، که از جمله آنها «صغری و کبرا»ی یک قضیه، برای حصول به نتیجه است.
بدیهی است که این «صغرا و کبرا» که گاه به شکل «اگر» و «پس» مطرح میگردد، حتماً باید به موضوع انطباق داشته و با آن سنخیت داشته باشد، چنان چه از اولین دروس ریاضی (که مبتنی بر منطق است)، میآموزیم که نمیتوانیم و نباید دو ناهمگون را با هم جمع بزنیم، یا از هم کم کنیم.
به عنوان مثال: در صورتی که بپرسید: «اگر زمین جاذبه دارد، پس چرا ذرات معلق در هوا وجود دارد؟» یک سؤال منطقی است و میتوان به آن پاسخ داد و از معلومات به مجهول مورد سؤال رسید، اما اگر بپرسید: «اگر زمین جاذبه دارد، پس چرا من امروز کِسل هستم؟»، سؤال غیر منطقی میشود.
در سؤال شما نیز «اگر و پس» مطروحه، خطاست و با آن «اگر» به این «پس» نخواهید رسید. چنان چه سؤال مینمودید: «اگر انبیا شاهدند و اشراف دارند، پس چرا در این آیه چنین فرموده؟»، سؤال منطقی بود، اما «اگر حیات برزخی وجود دارد ... پس چرا حضرت عیسی (ع)» ربطی به هم ندارند. چرا که:
الف – معنای برزخ، حایل بین دو چیز است. عالم برزخ را نیز چون حد وسط دنیا و آخرت میباشد «برزخ» میگویند. انسانها پس از مرگ، از این دنیا به عالم دیگری منتقل میگردند؛ عالم قیامت هم که هنوز برپا نشده است، پس به عالمی که بین دو عالم دنیا و قیامت است، منتقل میگردند که به آن «برزخ» میگویند. حال چه آنان به احوال دنیا آگاه باشند یا نباشند.
«حَتَّى إِذَا جَاء أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ» (المؤمنون، 99 و 100)
ترجمه: (آنها در شرك و كفر به سر مىبرند) تا آن گاه كه مرگ يكى از آنان فرا رسد (در قبضه فرشتگان به خداوند) گويد: پروردگارا، مرا بازگردانيد * شايد عمل صالحى در آنچه (در دنيا) واگذاشتهام انجام دهم. چنين نيست، آن سخنى است كه او گوينده آن است (ولى تحقّق نمىپذيرد)، و پيش روى آنها (عالم) برزخ است تا روزى كه برانگيخته شوند.
ب – صغرای دیگری که خطاست، در این است که فرمودید: «اگر انسانها در برزخ دارای حیات بودند، میبایست کسی مثل حضرت عیسی علیهالسلام، به دنیا اشراف میداشت» - خب، حالا حیات برزخی چه ربطی به اشراف و آگاهی از دنیا دارد؟ چه کسی گفته که هر کس از دنیا میرود و وارد عالم برزخ میشود، باید به همه احوال اهل دنیا آگاه است و اشراف داشته باشد؟ حیات در عالم برزخ، چه دلیلی برای آگاهی و اشراف به احوال مردم در حیات دنیوی میباشد؟
ج – اما آیهای که استدلال نمودید و به دنبال آیه قبل میباشد، به شرح ذیل است:
آیه اول: «وَإِذْ قَالَ اللّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنتَ قُلتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَـهَيْنِ مِن دُونِ اللّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِن كُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلاَ أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ» (المائده، 116)
ترجمه: و (به ياد آر روز قيامت را) هنگامى كه خدا گويد: اى عيسى بن مريم، آيا تو به مردم گفتى كه مرا و مادر مرا به عنوان دو خدا به جاى خداوند به خدايى بگيريد؟ گفت: منزّهى تو (اى خدا)، مرا نسزد آنچه را كه حقّ من نيست بگويم، اگر گفته بودم حتما تو آن را مىدانستى، تو آنچه را در نفس من است مىدانى و من آنچه را در ذات توست نمىدانم، به يقين تويى كه داناى كامل نهانهايى.
آیه دوم: «مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلاَّ مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ وَكُنتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَّا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنتَ أَنتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ» (همان، 117)
ترجمه: من به مردم چيزى جز آنچه كه تو دستورم دادى نگفتم و تو دستورم دادى كه بگويم خداى را كه پروردگار من و پروردگار شما است بپرستيد و تا در ميان ايشان بودم شاهد اعمالشان بودم پس از اينكه مرا بسوى خود خواندى تو خودت مراقب و شاهد بر آنان بودى و تو بر هر چيز شاهدى توضیح:
مردمان باورها و اعتقادات گوناگونی دارند. برخی منکر خدا و قیامت (مبدأ و معاد)، هستند، برخی برای خود بتهای محسوس (مجسمههای گِلی، سنگی، چوبی، فلزی و ...) دارند و برخی دیگر بتهای نامحسوس (فراعنه، طواغیت، هوای نفس و ...) – هم چنین برخی دیگر اعتقاد به خدا، معاد، پیامبر خدا، کتاب خدا و دین خدا دارند.
در قیامت، از هر کسی برای اعتقاد و عملش، حجت و دلیل خواسته میشود. از این رو ابتدا تمامی آن چه به جای خدا «إله و معبود» دانسته یا گرفته شده را میآورند و میپرسند: «آیا خودت ادعای الوهیت و ربوبیت کردی، یا تو چنین ادعایی نداشتنی، اما عدهای تو را چنین فرض کردند؟»
«وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ يَقُولُ لِلْمَلَائِكَةِ أَهَؤُلَاء إِيَّاكُمْ كَانُوا يَعْبُدُونَ * قَالُوا سُبْحَانَكَ أَنتَ وَلِيُّنَا مِن دُونِهِم بَلْ كَانُوا يَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَكْثَرُهُم بِهِم مُّؤْمِنُونَ» (سبأ، 30 و 41)
ترجمه: و (ياد كن) روزى كه همه آنها را (عابدان و معبودان را) گرد آورد، سپس به فرشتگان گويد: آيا اينها (در دنيا) شما را مىپرستيدند * گويند: منزهى تو (از هر عيب و نقص)، تويى تنها دوست و سرپرست و ياور ما نه آنها (كه به عبادتشان راضى نبوديم) بلكه آنها جنّيان را مىپرستيدند، (زيرا آنها به عبادتشان راضى بودند و) بيشترشان به آنها گرونده بودند.
حشر انبیاء علیهمالسلام:
انبیاء الهی، شاهدان امت هستند. پس همه آنها را حشر میکنند و از هر کدام راجع به اعتقادات و اعمال امت خودش سؤال میکنند که آیا تو به آنها گفتی که چنین و چنان کنند؟
از پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله سؤال میکنند که آیا تو به آنها گفتی که متفرق شوند؟ میفرماید: خیر، من جز آن چه تو امر کردی، به آنها ابلاغ نکردم، جز آن چه تو رهنمودی، راهنمایی و رهبریشان نکردم و تو خود شاهد هستی! شاهدی که به آنان ابلاغ کردم که حول محور «حبلالله»، که حجت توست، وحدت کنند و با هم اختلاف نکنند و در اختلافات وحی و اطاعت از رسول (ص) را حجت و داور قرار دهند: «وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ ...
مسیحیان:
مسیحیان معتقد به اولوهیت حضرت مسیح علیهالسلام هستند، معتقد به «پدر – پسر – روح القدس» (اب، ابن، روح القدس) هستند. آن حضرت را "پدر خدا، پسر خدا و خود خدا" میدانند و ...؛ پس ابتدا او را میآورند و میپرسند: تو مردم را به پرستش خود خواندی؟!
او عرض میکند: خدایا! تو خود شاهدی که من اساساً نمیتوانستم چنین کاری کنم؛ من نبی تو بودم؛ من آن چه تو فرمودی را ابلاغ کردم؛ به سوی پرستش و اعتقاد به وحدانیت تو دعوت کردم ...، تا وقتی در حیات بودم و تکلیف بر عهده داشتم، مراقب بودم که مبادا مشرک شوند، مبادا مرا خدا بدانند و بخوانند، مبادا به جای اطاعت من در راستای پرستش تو، مرا عبادت و بندگی کنند. بعد از آن که از این عالم رفتم نیز تو خودت شاهدی که چه کردند و چرا؟
پس، این گفتگو ربطی به عالم برزخ یا شاهد بودن اهل عالم برزخ به احوال مردم دنیا و ... ندارد، بلکه اشاره به اوضاع قیامت، حشر، سؤال از اعتقادات و اعمال و چراییها، خواستن دلیل، برهان و حجت دارد.
کلمات کلیدی:
قرآن معاد