مقام و مرتبه و منزلت قرآن بالاتر است یا آل الله؟ باتوجه به احادیث که ثقل اکبر به قرآن و ثقل اصغر به اهل بیت (ع) تعبیر شده است؟
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: مأخذ اصلی توصیف ثقلهای اکبر و اصغر، حدیث مشهور ثقلین از پبامبر اکرم صلوات الله علیه و آله میباشد که از طریق فریقین (شیعه و سنّی) نقل شده است و متن و ترجمهی آن به شرح ذیل است:
«إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا، کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی؛ أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ» (اعيان الشيعه، 1/370 – و قریب هشتاد منبع دیگر)
ترجمه: همانا من بین شما دو چیز گرانبها از خود برجای میگذارم، کتاب خدا و اهل بیت خود را و همانا این دو هرگز از هم جدا نمی گردند تا در کنار حوض (چشمه کوثر) بر من وارد شوند.
منابع اهل تسنن: این حدیث را مسلم در و ترمذی در صحاح خود، و ابن حنبل در مسند، و ابن مغازلی شافعی در مناقب، و ثعلبی نیشابوری در تفسیر، و سمعانی در فضائل الصحابه و ابن حجر میثمی در صواعق و بسیاری دیگر از علمای به نام اهل سنّت در کتب خود نقل کردهاند.
توضیح: البته در این حدیث تصریح به اکبر و اصغر بودن هیچ کدام نشده است، بلکه اهل علم بر اساس روایات، ادله عقلی و نقلی دیگر، این اختصاص را لحاظ کردهاند. در حدیث هر دو "ثقل" و عِدلِ یک دیگر قلمداد شدهاند.
الف – "ثقل" در لغت به معنای "سنگینی" است، لذا به ارزش والا و گرانقدر نیز "ثقل" گفته میشود - ثقل به معنی شی ء نفيسِ گرانبها است كه بايد در حفظ آن اهتمام شود. (مجمع البحرين، طريحي، 427).
ب – در هر حال، همان گونه که در خصوص قرآن کریم واژه ثقل به کار رفته، در خصوص اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام نیز به کار رفته است، پس هر دو سنگین و گرانبها هستند، لذا سخن گفتن از آنها نیز راحت و ساده نمیباشد؛ از این رو به حد بضاعت و توان و فرصت در این مجال کوتاه، به چند نکته اشاره میشود.
ج – معنا و مقصود این حدیث شریف، مقایسه این دو با یک دیگر نمیباشد، چرا که دو هم سنخ نیستند که قابل مقایسه باشند. قرآن کریم، کلام خداست، [تجلی علم و حکمت و مشئت خداوند متعال در قالب "کلام" است] و پیامبر اعظم و اهل عصمت صلوات الله علیهم اجمعین، انسان هستند. [تجلی علم، حکمت، قدرت، مشیّت ... و رحمت، در قالب خلقت موجودات میباشند]. قرآن کریم، خلقی "مکلف" نیست و بالتبع مورد مؤاخذه و عقاب و پاداش نیست، اما انسان (هر که باشد)، مکلف و مسئول و مؤاخذ است.
هم "کلام خدا"، فعل و مخلوق خداست و هم عالَم هستی، فعل و مخلوق خداوند سبحان هستند، اما در ظرفها وجودی و قالبها و اشکال متفاوت.
قرآن کریم تجلی علم، حکمت، مشیّت، قدرت، رحمت ... خداوند است، در ظرف "کلام" و عالَم هستی (ما سوی الله)، همان تجلی است، در قالب خلقت موجودات در قالب ارواح، ماهیات، صور و ... گوناگون. به تعبیر حضرت آیتالله جوادی آملی (مضمون): اگر عالَمِ خلقت را در قالب کلام بیاورند، میشود "قرآن" و اگر کلام را در قالب خلقت بیاورند، میشود همین عالَم هستی.
د – هنگامی که حضرت امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام، به انسان (هر انسانی) میفرمایند که "گمان نکنی جسم صغیری هستی، بلکه عالم کبیری در تو پیچیده شده است"، معلوم میشود که هر چه در عالم هست، در انسان نیز هست، پس اگر کسی "انسان کامل" شد، میشود مظهر اتمّ اسمای الهی. کلام خدا نیز به انسان کامل نازل میشود و علم قرآن نیز به انسان کامل داده میشود، چرا که کلام خدا کامل است و در آن خطا و اعوجاجی وجود ندارد، معصوم نیز کامل است و در آن خطا و اعوجاجی وجود ندارد.
نکتهها:
شاید توجه به یک نکتهی ظریف، موضوع بحث را روشنتر کند و ذهن را به شناخت این که چطور قرآن و اهل عصمت علیهم السلام همه نور واحد در تجلیات گوناگون هستند، نزدیکتر نماید.
یک – خداوند سبحان، خودش ارحم الراحمین است – به پیامبرش (ص) میفرماید: «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ - و تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم. /الأنبیاء، 107» - قرآن کریم (وحی در قالب کلام) را نیز مظهر رحمت خود بیان نموده و میفرماید: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ - و از قرآن آنچه را كه براى مؤمنين شفا و رحمت است فرو مىفرستيم / الإسراء، 82» - و پیامبرش که رسول اوست و اخذ کننده، ابلاغ کننده، حامل و عامل و تجلی وحی است، "امام" را «امام الرحمة» میخواند، چنان که در زیارت حضرت علی علیه السلام، «السّلام عَلیکَ یا کَلمةُ الرّحمن» میگوییم.
دو – خداوند متعال خود "بشر و نذیر" است «يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُم بِرَحْمَةٍ مِّنْهُ - پروردگارشان آنان را به مهر و بخشايش و خشنوديى از سوی خویش بشارت داد / التّوبة، 21»، به رسولش میفرماید که «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا - و تو را جز بشارتگر و بيمدهنده نفرستاديم / الفرقان، 56» - وحی و کلام خود (قرآن کریم) را بشیر و نذیر خواند (إِنَّ هَـذَا الْقُرْآنَ يِهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا - حقّا كه اين قرآن (جامعه انسانى را) به پايدارترين و استوارترين طريقه و آيين هدايت مىكند، و مؤمنانى را كه پيوسته عملهاى صالح به جا مى آورند بشارت مىدهد كه براى آنها (در دنيا و آخرت) پاداشى بزرگ است / الإسراء، 9)
سه – خداوند متعال خود تالی (تلاوت کننده) کتاب است (نَتْلُوا عَلَيْكَ مِن نَّبَإِ .../القصص، 3) – انبیا و خاتم آنها صلوات الله علیه و آله را نیز برای "تلاوت" همین کتاب فرستاد «رَسُولٌ مِّنَ اللَّهِ يَتْلُو صُحُفًا مُّطَهَّرَةً - فرستادهاى از جانب خدا كه [بر آنان] صحيفههايى پاك را تلاوت كند/البینة، 2» و امامان که جانشینان همان رسول در ابلاغ و تعلیم همان کتاب هستند نیز "تالیان" کتاب خدا میباشند.
چهار – و همین طور است تعابیر دیگر راجع به خدا، کتاب، و ایشان؛ مثل "نور" – "مبین" – "هادی" و ... .
نور واحد:
پس همه یک نور هستند، در تجلیات متفاوت. همه از "نور" خدا منّور شدهاند (وجود یافتهاند) و همه منعکس کنندهی همان "نور" هستند، منتهی در ظرفها، ماهیات و اشکال متفاوت. از این رو فرمود که "این دو از هم جدا نمیشوند، تا در کنار حوض بر من وارد شوند" – پس همه تجلی علم خدا هستند، یکی در قالب کلام و دیگری در قالب "انسان کامل" – لذا قرآن تجلی علم خداست و پیامبر اکرم فرمودند: «أنَا مَدینة العِلم – من شهر علم هستم"، یعنی تمامی این علوم به من نازل شده و در من جمع شده است، و فرمودند: «وَ عَلی بابها» و علی (ع) دروازه آن است و افزودند هر کس ورود به این شهر را میخواهد، باید از این دروازه وارد شود.
امامان، علم خود را از قرآن کریم میگیرند و قرآن کریم را تعلیم میدهند. نور خود را از قرآن کریم میگیرند و نور قرآن کریم را متصاعد میکنند. عمل خود را از قرآن کریم میآموزند و به قرآن عمل میکنند و مظهر کامل انسانِ عامِل به قرآن میشوند. پس یک حقیقت هستند و نباید قیاس کرد.
دو نشئه:
ما در این عالم دو نشئه داریم، یکی ظاهر (یا به تعبیری جسم) است و دیگری "باطن" (یا به تعبیری روح) است. قرآن کریم نیز ظاهر و باطن (روح و جسم) دارد، اهل عصمت علیهم السلام نیز ظاهر و باطن (روح و جسم) دارند.
از این رو شاهدیم آنجا که ظاهر قرآن را به میدان آورده و سر نیزه میکنند تا روح اسلام و قرآن که همان جریان ولایتالله در ولایت نبی و امام است را از جسمش (پوستهی اسلامگرایی) بگیرند، امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید که فریب نخورید، صحیفههایی (کاغذهایی) بیش نیستند، قرآن منم.
یک جا که روح اسلام و قرآن را میخواهند ذبح کنند (کربلا)، امام جسمش را به میدان میآورد تا برای بقای روح قرآن، قربانی (شهید) شود.
آیتالله جوادی آملی:
«... از نظر نشئه ظاهر و در مدار تعلیم و تفهیم معارف دین، قرآن کریم ،ثقل اکبر و آن بزرگواران، ثقل اصغرند و در این نشئه جسم خود را نیز برای حفظ قرآن فدا می کنند.» (تسنیم، ج1، ص76)
«... حاصل اين كه، قرآن و عترت براى ارائه دين كامل و صالح براى اعتقاد و عمل دو ثقل متحدند، نه يك واحد و نه دو ثقل جدا از يكديگر. بر اساس حديث شريف ثقلين، عترت منهاى قرآن، عترت منهاى عترت خواهد بود و همچنين قرآن منهاى عترت به منزله قرآن منهاى قرآن خواهد بود. پس قرآن و عترت در ارائه دين جامع، به منزله يك حجت الهى هستند.» (تسنيم، قم، ج اول، ج 1، ص 150 ـ 153)
- تعداد بازدید : 3848
- 5 مرداد 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن