چرا صفاتی جون كفر -عجب-نفاق و شرك در قرآن و روايات به عنوان رذايل اخلاقی محسوب شدهاند و ايمان و تواضع و انكسار نفس و توحيد فضايل اخلاقی؟ آيا اين صفات مثل احكام شرعی كه از قرآن و روايات استنباط میشوند و ما حسن و قبح آن را میپذيريم چون شارع فرموده است يا خير عقل بشری مستقلا توانايی فهم قبح آن دارد؟ (الکترونیک)
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: صفات، احکام نیستند که چون شارع فرموده باشد، پدید آیند، یا اگر عدهای قبول نداشته باشند، از بین بروند.
دقت کنیم که بحث از «صفات» یک مقوله است و بحث از «رفتار» یک مقولهی دیگر و مبحث "حسن و قبح" ذاتی یا اعتباری نیز مقولهای مستقل میباشد.
صفات:
صفات، ویژگیهایی است که در خلقت انسان قرار داده شده است. پس نه تنها اعتباری و احکامی نیستند، بلکه هیچ کدام به صورت ذاتی و مطلق "بد" نیستند، چرا که اولاً از خدا بد صادر نمیشود و ثانیاً او در خلقت انسان صفت بدی قرار نداده است، چنان که فرمود: انسان را در بهترین اندازهها و قوامها آفریدم.
« لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» (التّین، 4)
ترجمه: كه به يقين ما انسان را در بهترين اعتدال و استقامت خلق کردیم.
مثالهای روشن:
سؤال: کدام صفت خلقتی را میتوانیم "بد" قلمداد کنیم؟ پاسخ: هیچ کدام.
کفر – اگر انسان عاری از صفت کفر باشد، نمیتواند به خدا مؤمن و به طاغوت کافر گردد.
شرک – اگر در انسان قدرت و امکان شریک گرفتن وجود نداشته باشد، نمیتواند با دیگران تعامل داشته باشد و از زندگی اجتماعی برخوردار گردد. در خوبی تعاون داشته باشد و در بدی نداشته باشد. تعاون، مشارکت است.
«... وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ» (المائده، 2)
ترجمه: ... . و در نيكوكارى و پرهيزگارى با يكديگر همكارى كنيد، و در گناه و تعدّى دستيار هم نشويد، و از خدا پروا كنيد كه خدا سختكيفر است.
نفاق – نفاق یعنی دورویی، یعنی تفاوت ظاهر و باطن، که اگر انسان از این امکان برخوردار نباشد که اولاً تمامی ارتباطاطش گسسته میشود و ثانیاً رسوا میگردد. فرض کنید که اگر سر کار خسته و ناراحت شدید، اما در خانه با آرامش و لبخند بودید، خودش نفاق است، اما نفاق خوب. نفاق از صفات کمال انسان است.
تکبر – خود بزرگبینی است که در بسیاری از موارد لازم هم هست؛ وگرنه انسان مقابل دشمنانش نیز خوار و ذلیل میشود، دچار یأس و ناامیدی و ترس میگردد. چنان که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «تکبر مقابل متکبر عبادت است»، پس این صفت باید در انسان وجود داشته باشد.
عجب – خودپسندی است، اگر انسان این "پسند" را نداشته باشد که نمیتواند شاکر باشد. در قرآن کریم فرمود: نعمات خدا به خودت را یادآور باش و حتی به زبان آور و بگو.
حرص – در قرآن کریم فرمود: پیامبری برای شما فرستادم که از روی رحمت و دلسوزی، به ایمان شما "حریص" است. حرص دارد که همه شما مؤمن شوید و به فلاح برسید.
«لَقَدْ جَاءكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ» (التوبة، 128)
ترجمه: قطعاً، براى شما پيامبرى از خودتان آمد كه بر او دشوار است شما در رنج بيفتيد، به [هدايت] شما حريص، و نسبت به مؤمنان، دلسوز مهربان است.
حتی شهوات نیز همه خوب هستند:
نه تنها شهوات (امیال مادی بشر) همه خوب و لازمه حیات دنیوی [که آخرتساز است] میباشند، بلکه حتی حبّ این شهوات را نیز خدا داده و برای ما زینت قرار داده است، منتهی فرموده که به آنها نگاه ابزاری (وسیله) داشته باشید، نه این که هدف بگیرید، بلکه خداپرست و آخرت گرا باشید:
«زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ» (آلعمران، 14)
ترجمه: دوستىِ خواستنیها [مشتهیات گوناگون] از: زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سيم و اسبهاى نشاندار و دامها و كشتزار [ها] براى مردم آراسته شده، [ليكن] اين جمله، مايه تمتّع زندگى دنياست، و [حال آنكه] فرجام نيكو نزد خداست.
آن چه خوب نیست:
پس صفاتی که در خلقت داده شده، همه خوب هستند و آن چه بد است، ظهور و بروز و استفاده نادرست از آنهاست. مثل این که "کفر" و "شرک" انسان به خداوند متعال باشد – حرصاش به دنیا باشد – تکبرش در مقابل انسانهای همنوع و همطراز و یا زیر دست خودش باشد و ... .
پس در قرآن کریم و روایات، ظهور و بروزهای نادرست، استفادههای نابجا و رفتارهای غلط و ناهنجار مذموم قلمداد شده است. مثل این که بفرمایند: حب الدنیا مذموم است، پذیرش ولایت شیطان و دشمن مذموم است، مالگرایی مذموم است، تکبر به دیگران مذموم است و ... . چنان که حتی عبادت ریایی را مذموم شمرد.
حسن و قبح ذاتی و اعتباری:
اگر چه «حُسن و قُبح ذاتی یا اعتباری» مبحث بسیار مفصلی است، اما به زبان ساده آن که گاهی امری ذاتاً قبیح شمرده میشود، و گاهی به صورت اعتباری قبیح شمرده میشود و البته هیچ کدام متعلق به صفات نیستند، بلکه متعلق به رفتارها و اعمال میباشند. [ایمان و کفر، صفت است، اما ایمان آوردن به کسی یا کفر ورزیدن به او، اتخاذ مواضعی است که در رفتار و کردار ظهور میبایند].
به عنوان مثال ذاتی: گفته میشود که ظلم و جنایت ذاتاً بد است، نظم و عدالت ذاتاً خوب است. و یا برای مثال اعتباری، گفته میشود که رد شدن از چراغ قرمز بد است.
خب این انتخاب رنگ قرمز اعتباری است نه این که قرمز ذاتاً رنگ بدی باشد. اگر از همان ابتدا معکوس اعتبار میکردند، یا به جای قرمز بنفش میگذاشتند، گفته میشد که رد شدن از چراغ سبز یا بنفش بد است.
اما این "اعتبار"ها، آنگاه که مبتنی بر اصول درستی وضع شوند، خوب هستند. مثل این که میگوییم: نظم و امنیت خوب است – تضییع حقوق دیگران، بینظمی و به مخاطره انداختن جان و مال دیگران بد است، پس برای ترافیک، قوانینی وضع کنیم که این بد و خوبها در آن لحاظ گردد.
اما اگر این "اعتبار"ها منطبق بر حسن و قبحهای ذاتی نباشند چه؟ مثل این که اعتبار کنند، نوشیدن شراب در مجلس رسمی، حکم صمیمت، رضایت و تأیید دارد؟ یا اعتبار کنند: تقلید کور از اجانب، نشانهی روشنفکری و شخصیت است؟! خب این اعتبارها، هیچ اصالتی ندارند.
فلسفه احکام:
احکام، یعنی شرع، یعنی راه و رسم، یعنی قوانین، یعنی بایدها و نبایدها.
تمامی احکام، [چه در اسلام و چه در غیر اسلام]، مربوط به زندگی فردی و اجتماعی در همین دنیا میباشند. در آخرت نه نمازهای یومیه وجود دارد، نه طهارت بدن، نه جهاد، و نه امر به معروف و نهی از منکر، نه کفر و نه شرک و نفاق، نه انتخابات، نه نزاع و نه نفس حیوانی.
در اسلام - احکام در اسلام، وضع و ابلاغ شده از سوی خداوند علیم و حکیمی است که انسان و جهان را آفرید. از این رو منطبق با قوانین نظام هستی و آفرینش میباشد. اوامری است که باید رعایت شود، تا عقل معیوب و قلب محجوب و سمع و بصر مختوم نگردد، و نفس به عنوان ابزاری بسار مناسب، در کنترل باشد، تا انسان رشد کند و به کمال مطلوب برسد.
در غیر اسلام – احکام و بایدها و نبایدها، اصالت و ثبات ندارند، ممکن است خوب باشند، بد باشند، متغیر شوند و ...؛ چنان که در یک دوره میگفتند: جان آدمی ارزشمند است و به هر قیمتی که شده باید حفظ شود، امروزه و در عصر علم، مدنیت و حقوق بشر، در برخی از کشورها مصوب کردند تا بیمار ناعلاج را با تزریق بکشند، چرا که حفظ و بقای جانش برای دولت هزینه دارد.
در این سیستم، اقتصاد و منافع اقتصادی، اصل و زیربناست. پس "بد و خوب" بر اساس این منافع تعریف میشود و چون، اقتصاد نیز در دست سرمایهداران کلان میباشد، شارع احکام نیز آنها خواهند بود. هر چه را آنها بگویند که "خوب" است، همان خوب است و هر چه را که بگویند: «بد» است، همان بد است، حال خواه مربوط به احکام باشد و یا حتی عقاید!
مشارکت و هم افزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
حُسن و قبح ذاتی - چرا در قرآن و روایات صفاتی چون: کفر، شرک ... ذاتاً مذموم شمرده شده؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/7056.html
دعوت:
کانال رسمی تلگرام پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات
تلگرام را به آخرین نسخه به روز نمایید. سپس برای عضویت بر روی آدرس زیر کلیک نمایید.
- تعداد بازدید : 1667
- 14 آذر 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن