پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): متن و ترجمهی آیهی مورد بحث، به شرح میباشد:
« وَقَالُواْ اتَّخَذَ اللّهُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَل لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ كُلٌّ لَّهُ قَانِتُونَ * بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَإِذَا قَضَى أَمْراً فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ » (البقره، 116 و 117)
ترجمه: و گفتند: «خداوند فرزندى براى خود اختيار كرده است.» او منزّه است. بلكه هر چه در آسمانها و زمين است، از آنِ اوست، [و] همه فرمانپذير اويند. * [او] پديد آورنده آسمانها و زمين [است]، و چون به كارى اراده فرمايد، فقط مىگويد: «[موجود] باش» پس [فوراً موجود] مىشود.
الف – در آیهی اول (116) تصریح دارد که برخی از اهل کتاب یا دیگران، قایل به فرزند داشتن خداوند متعال شدهاند، یعنی او را [به هر تعبیری که باشد]، "پدر" و دیگری را برای او "پسر" یا "دختر" قلمداد کردهاند. چنان که یهود و نصاری، انبیایی را پسران خدا دانستند و برخی دیگر نیز فرشتگان را دختران خداوند سبحان نامیدند!
ب – خداوند سبحان در این آیه و برخی از آیات دیگر تصریح دارد که این تصور و گمانی باطل و حتی افترایی نابخشودنی به ساحت مقدس او میباشد؛ و بیان میدارد که هر چه در زمین و آسمانها وجود دارد، مخلوقات او هستند و نه احیاناً فرزندان، شرکا یا مشاوران او.
ج – "بدیع"، یعنی «پدید آورنده»، «نو پدیدار کننده»، یعنی همان آفریدگار.
د – معنای «بدیع = نو پدیدار کننده»، یعنی برای خلقت، نیازی به نقشه و الگو و مدل سابق و ... نداشته و ندارد [چرا که علیم، حکیم، قادر و فعال ما یشاء] میباشد و اساساً هیچ نوع نیازی به او راه ندارد.
ﮪ – به کلمات « وَإِذَا قَضَى أَمْراً » توجه کنیم. وقتی فرمود که «بدیع» میباشد، یعنی فعل او به تشبیه، الگوپذیری و تقلید صورت نمیگیرد و نیازی به اسباب ندارد؛ [هر چند که مخلوقات در سیر پیدایشها و تغییر و تحول خود، نیازمند به اسباب و علل دیگر باشند؛ و البته هر تحولی، خودش ابداع است، چون پیش از آن نبوده است]؛ پس هر گاه "قضای" او بر "امری" رانده شد، با یک فرمان "بود" میشود.
و – پس در این آیه بحثی از "ناگهانی" یا "تدریجی" مطرح نشده است، بلکه بحث از خالقیت او به نحو «ابداع» میباشد؛ و این که در "امر" او و برای او، تدریج وجود ندارد، چرا که تدریج مستلزم احاطهی زمان و نیاز به میباشد.
ز – در عین حال شاهد تحولاتی در مخلوقات هستیم که به صورت تدریج صورت میپذیرند، مثل این که بذر به گیاهی کامل مبدل شود و یا نطفه به جنین و نوزاد مبدل گردد؛ اما تمامی این تدریجها، یک وجه غیر تدریجی هم دارند. پیداش یا وجود یافتن، به "امر" الهی صورت میگیرد و مراحل خلقت نیز به "امر" او، در قالب زمان و مکان و مستلزماتی که مخلوق برای شدن به آن نیاز دارد صورت میپذیرد.
از این رو، اگر موضوع مورد مطالعه مربوط به عالم "امر" باشد، میفرماید:
« مَا كَانَ لِلَّهِ أَن يَتَّخِذَ مِن وَلَدٍ سُبْحَانَهُ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ » (مریم، 35)
ترجمه: خدا را نسزد كه فرزندى برگيرد. منزّه است او چون كارى را اراده كند، همين قدر به آن مىگويد: «موجود شو»، پس بىدرنگ موجود مىشود.
و هر گاه موضوع مورد مطالعه مربوط به عالم «خلق» باشد، به مراحل خلقت نیز (بعضا) اشاره دارد، چنان که میفرماید:
« ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ » (المؤمنون، 14)
ترجمه: آن گاه نطفه را به صورت علقه درآورديم. پس آن علقه را [به صورت] مضغه گردانيديم، و آن گاه مضغه را استخوانهايى ساختيم، بعد استخوانها را با گوشتى پوشانيديم، آن گاه [جنين را در] آفرينشى ديگر پديد آورديم. آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است.
نکته: در عین حال، چه پدیدآوردن مربوط به «عالَم امر» باشد و چه مربوط به «عالم خَلق»، هر دو «خلقت» محسوب میگردند. چنان که پس از اشاره به چگونی خلقت مادی بشر از نطفه، در مورد روح او نیز فرمود: « خَلْقًا آخَرَ »، یعنی یک خلقتی متفاوت؛ و در آیه دیگر فرمود که «بگو روح از "امر" پروردگار من است». یعنی چنین نیست که از چیز دیگری پدید آمده باشد، بلکه با « يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ » پدید میآید.
بحثى علمى و فلسفى [(بيان اينكه هر موجودى بديع الوجود است)]
علامه طباطبایی رحمة الله علیه (المیزان، ذیل آیه):
تجربه ثابت كرده، هر دو موجودى كه فرض شود، هر چند در كليات و حتى در خصوصيات متحد باشند، بطورى كه در حس آدمى جدايى نداشته باشند، در عين حال يك جهت افتراق بين آن دو خواهد بود، و گر نه دو تا نميشدند و اگر چشم عادى آن جهت افتراق را حس نكند، چشم مسلح به دوربينهاى قوى آن را مىبيند.
برهان فلسفى نيز اين معنا را ايجاب مىكند، زيرا وقتى دو چيز را فرض كرديم كه دو تا هستند، اگر بهيچ وجه امتيازى خارج از ذاتشان نداشته باشند، لازمهاش اين مىشود كه آن سبب كثرت و دوئيت، داخل در ذاتشان باشد نه خارج از آن، و در چنين صورت ذات صرفه و غير مخلوطه فرض شده است، و ذات صرف نه دو تايى دارد و نه تكرار مىپذيرد، در نتيجه چيزى را كه ما دو تا و يا چند تا فرض كردهايم، يكى ميشود و اين خلاف فرض ما است.
پس نتيجه مى گيريم كه هر موجودى از نظر ذات، مغاير با موجودى ديگر است و چون چنين است پس هر موجودى بديع الوجود است، يعنى بدون اينكه قبل از خودش نظيرى داشته باشد، و يا مانندى از آن معهود در نظر صانعش باشد وجود يافته، در نتيجه خداى سبحان مبتدع و بديع السماوات و الارض است.
عضویت در کانال «پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه)»
https://telegram.me/x_shobhe
کلمات کلیدی:
قرآن سوره بقره