چرا خداوند از زبان برای ارتباط با انسان استفاده کرده است؟ چرا که زبان در طول زمان دگرگون و تغییر میکنه، و همهی ملتها یک زبان رو نمیفهمند و یا حتی زبان خوندن ندارن! مگه قرآن کتابی برای هدایت همهی جوامع نیست، پس چرا از عنصر زبان که محدوده و کلی نقص داره استفاده کرده است؟
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): آیا در کتاب به جای کلمات، نقاشی میکرد؟! البته خداوند متعال کتاب بسیار دارد و کتاب خلقت را قلم آفرینش و صُنع نوشته و برایمان صورتگری کرده است و همان را در کتاب قرآن، در قالب کلمات، تبینن نموده است تا تعلیم شود.
برای ورود به بحث و روش شدن آن، باید به چند نکتهی مهم توجه نمود:
یک – در عصری که میلیونها عنوان کتاب وجود دارد و بخش قابل توجهی از آنها کتابهایی است که یا مثل «تورات و انجیل» کتب الهی نامیده میشوند و یا کتب ادیان بشری (هندو، بودا و...) میباشند، و یا کتب مکاتب و ایسمها هستند، یا کتابهای فلسفی و حقوقی و اجتماعی و ... میباشند، به هر شکل و بهانهای به "کتاب قرآن کریم"، حمله و هجمه میشود، در صورتی که بهانهی آورده شده، راجع به هر کتاب دیگری صادق است! یک جا میگویند: وحی نیست – یک جا میگویند: در آن تناقض وجود دارد – یک جا میگویند: کتاب 14 قرن پیش است – یک جا میگویند: برای عربها بوده است ...، یک جا هم میگویند: چرا از سنخ "کلام" میباشد؟! و حال آن که میدانند تمامی گفتارها و بالتبع نوشتار آنها (کتاب)، با "کلام" میباشد.
دو – کتاب هدایت بشر، منطبق با خلقت بشر است که برای "دریافت"، دو ورودی چشم و گوش ظاهری [و سمع و بصر باطنی] دارد و برای انتقال پیام، یک خروجی زبان دارد که ابزارش همان "کلام" میباشد. از این رو، انتقال هر علمی، هر نظریهای، هر مفهومی و هر پیامی، با "کلام" صورت میگیرد که ابتدا گفته میشود و سپس به نوشتار نیز در میآید. از این رو، اختصاصی به قرآن کریم ندارد، بلکه نه تنها تمامی "علوم و یا اخبار و اطلاعرسانی"، بلکه تمامی پیامهای منحرف کننده نیز ابتدا با "کلام" بیان میگردند.
سه – بدیهی است که هر دریافت کنندهی پیامی، باید پیام را به کلام (زبان) خودش دریافت نماید و به هنگام انتقال نیز به کلام (زبان) خودش بازگو مینماید. حال خواه دانشمند قدیمی چون افلاطون یا ارسطو باشد – خواه سلطان جائری چون فرعون باشد – خواه انبیای الهی باشند و خواه هر کس دیگری و در هر زمان و مکان دیگری.
فرض کنید دانشمندان علم پزشکی و سلامت، یا کارشناسان حقوق، یا دانشمندان علوم فضایی و یا انبیای الهی، بگویند: «چون میخواهیم این علوم را به تمامی مردم جهان منتقل نماییم، با کلامی سخن میگوییم که هیج کس آن را نمیداند – و یا بگویند: چون زبانها متفاوت است، اصلاً از کلام استفاده نمیکنیم؟!»؛ از این رو فرمود:
« وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ » (ابراهیم علیه السلام، 4)
ترجمه: ما هیچ پیامبری را، جز به زبان قومش، نفرستادیم؛ تا (حقایق را) برای آنها آشکار سازد؛ سپس خدا هر کس را بخواهد (و مستحق بداند) گمراه، و هر کس را بخواهد (و شایسته بداند) هدایت میکند؛ و او توانا و حکیم است.
*- بدیهی است که مخاطبین هر پیامی و یا جویندگان هر علمی، یا آن زبان را میدانند، یا فرا میگیرند و یا عدهای کمی که فراگرفتهاند ترجمه میکنند و دیگران به ترجمه رجوع میکنند. آیا دانشمندان و یا نظریهپردازان، از مباحث فلسفی گرفته، تا حقوقی، و تا علوم تجربی، همه به یک زبان واحد ناشناخته برای دیگران و یا شناخته شده برای همگان سخن گفتهاند؟! آیا از فیثاغورث گرفته تا هگل، کانت، دکارت ... تا ادیسون و انیشتاین، تا سیاستمداران انگلیسی و امریکایی، با یک زبان فضایی سخن میگویند؟ یا آن که اصلاً از "کلام" استفاده نمیکنند؟ و یا حرفشان را کسی به جز هم زبانانشان دریافت و درک نمیکنند؟!
چهار – عصر علم و ارتباطات:
تمامی انبیا، معجزات گوناگونی داشتهاند. معجزه، یعنی کاری که همگان ببینند و اعتراف داشته باشند که دیگران از انجام آن عاجز هستند و نتیجه بگیرند که کار خداست و آورندهی آن فرستادهی خداست. اما، معجزهی اصلی هر پیامبری، منطبق با زمان و مکان و شعاع مخاطبین آن است، اگر چه هیچ معجزهای را در هیچ عصری، کس دیگری نمیتواند انجام دهد.
حضرت نوح علیه السلام، کشتی میسازد و مؤمنان را به امر خدا، از عذاب فراگیر الهی نجات میدهد – حضرت ابراهیم علیه السلام را به آتش میاندازند، سالم و در گلستان بیرون میآید – حضرت موسی علیه السلام و قومش را تعقیب میکنند تا در نیل غرق کنند، آنها عبور میکنند و فرعونیان غرق میشوند – در زمان حضرت عیسی علیه السلام، پزشکان ادعای الوهیت و یا نمایندگی خدایان را داشتند، ایشان کور را بینا کرد و مرده را زنده نمود، تا ادعای آنان را باطل سازد و فرمود همه به قدرت خداست.
اما، عصر پیامبر و دین اسلام، عصر خاتمیت است. یعنی دینی برای تمامی مردمان جهان و در تمامی زمانها. عصر ایشان تا آخر الزّمان، عصر شکوفایی علم و گسترش ارتباطات است، عصر نظریهپردازی و "ایسم"هاست، نه عصر جادوگری و رمالی؛ عصر جهانی شدن و حقوق حقیقی بشر است، نه عصر سلاطین روم و ایران قدیم؛ [لذا حتی دیکتاتورهای زمان نیز پرچم دموکراسی در دست گرفته و ماسک لیبرالیسم بر چهره میزنند]؛ و بدیهی است که "علم و ارتباطات"، با "کلام" محقق و گسترده میشود، پس معجزهی اصلی این پیامبر عظیم الشان صلوات الله علیه و آله نیز از سنخ کلام (کلام الله) میباشد که بالتبع زبان اصلی واحدی دارد که همان زبان نبی (دریافت کننده) و رسول (فرستاده و انتقال دهنده)اش میباشد.
ارتباط خدا با بندگانش در امر هدایت:
اما این که ارتباط خداوند علیم و حکیم با بندگانش چه در امر هدایت و چه تمامی شئون و امور، فقط از طریق "کتاب" است، از یک سو خطای معرفتی و ذهنی است و از سوی دیگر یک دروغ القایی. حتی یک معلم یا مربی ساده نیز به قرار دادن چند جلد کتاب در اختیار دانشپژوهشان و افراد تحت تعلیم و تربیتش اکتفا نمیکند، چه رسد به خداوند سبحان، علیم و حکیم.
*- وقتی هستی هر چیزی و از جمله بشر، قائم به اوست، یعنی قطع ارتباط، حتی برای یک لحظه هم که شده، محال است، و بالتبع طرق ارتباطی نیز به یک یا چند وسیله، محدود نمیگردد.
*- وقتی فرمود: خداست که هدایت میکند (وَاللَّهُ يَهْدِي) و خداست که هدایت نمیکند (وَاللَّهُ لَا يَهْدِي)، نفرمود که ارتباط خدا با انسان، برای انجام این هدایت به "قرآن کریم" به عنوان یک جلد کتاب ظاهری محدود میباشد؛ اگر چه تمامی معارف، در قرآن کریم بیان شده است.
*- اگر قرآن کریم را با تأمل و تدبر بخوانیم، متوجه میشویم که به صراحت بیان نموده: نه پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، به صورت مستقل هدایت کننده است، نه قرآن کریم، نه هیچ کس یا هیچ چیز دیگری، بلکه "هدایت"، فقط و فقط در اختیار خالق، مالک و ربّ (خداوند سبحان) میباشد که به طرق متفاوت، انجام میدهد.
انواع ارتباطات:
●- «وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ – و او با شماست، هر کجا که باشید / الحدید، 4»
شاید برخی از انسانها به صورت مقطعی و یا دائمی، دچار غفلت شوند و به او توجه نکنند، اما او خالق، مالک و هادی است، و هر لحظه و در همه جا هست. همیشه با شماست.
●- «فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَرَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَالَمِينَ - پس حمد و ستایش مخصوص خداست، پروردگار آسمانها و پروردگار زمین و پروردگار همه جهانیان!»
او رب است و ربوبیت میکند. ربوبیت یعنی صاحب اختیاری و تربیت امور. هدایت نیز همان ربوبیتی است که به صورت تکوینی و تشریعی انجام میپذیرد؛ پس به پیامبر و کتاب خلاصه نمیشود.
●- «لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ ... - براى او (انسان) فرشتگانى است كه پى در پى او را به فرمان خدا از پيش رو و از پشت سرش پاسدارى مىكنند... / الرّعد، 11»
هدایت که فقط نظری و تئوری نمیباشد که به "کلام و کتابت ظاهری" خلاصه شود. هزاران هزار عامل طبیعی و غیر طبیعی نیز میتوانند مسببات هدایت یا گمراهی را فراهم آورند. پس نظام آفرینش و هدایت، بسیار گسترده است.
اتصال:
امر اتصال، بسیار مهم است و هدایت (حتی در امور مادی و توسط بشر) نیز با برقراری "اتصال" صورت میپذیرد. از این رو، به این امر مهم در هدایت تکوینی و تشریعی، باید توجه ویژهای شود. صلاة وصل است – صلوات وصل است – صله وصل است و ... :
الف - همان گونه که فرمود: «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا - خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، بر او درود فرستید و سلام گویید و کاملاً تسلیم (فرمان او) باشید.» فرمود:
«هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا» (الأحزاب، 43)
ترجمه: او کسی است که بر شما درود و رحمت میفرستد، و فرشتگان او (نیز) برای شما تقاضای رحمت میکنند تا شما را از ظلمات (جهل و شرک گناه) به سوی نور (ایمان و علم و تقوا) رهنمون گردد؛ او نسبت به مؤمنان همواره مهربان بوده است!
ملاحظه: توجه شود که فرمود این صلوات و اتصال برای هدایت میباشد (لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ).
ب - « أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ » (البقرة، 157)
ترجمه: اینها، همانها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده؛ و آنها هستند هدایتیافتگان!
ملاحظه: در این آیه، تأکید شده است که خداوند متعال خودش یک صلوات (وصل) اختصاصی و ویژه در ربوبیتش، با اهل هدایت (هدایت پذیران) دارد.
●- از دیگر اسباب هدایت، "الهام" میباشد که فرمود:
« وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا » (الشمس، 7 و 8)
ترجمه: و سوگند به نفس (جان آدمی) و آن كس كه آن را درست كرد * سپس پليدكارى و پرهيزگارىاش را به آن الهام كرده است.
حجتهای درونی و بیرونی:
خداوند منّان، برای هدایت بشر، ابتدا در وجود انسان "حجت"های درونی [عقل و فطرت] قرار داد و سپس در بیرون برایش "حجت"هایی [رسولان، وحی و امامان] فرستاد. و بدیهی است که تا انسان به دعوت حجتهای درونی خودش، پاسخ مثبت ندهد و از عقل و فطرت تبعیت ننماید، به حجتهای بیرونی نیز پاسخ مثبت نخواهد داد؛ پس، تبیعت نمینماید و هدایت نمیشود.
قرآن کریم (کتاب):
در مراتب "حجت"های بیرونی، "انسان"، قبل از کتاب است. کتاب را انسان میآورد، مینویسد، تعلیم میدهد و ...؛ پس الگوی قابل تبعیت، همان "انسان" است. در قرآن کریم میخوانیم که ابتدا رسول را با بینهها و براهین روشن و قاطع فرستاد و سپس به همراه او کتاب و میزان را نازل نمود. لذا دستور به تبعیت و الگوپذیری از "انسان" را داد:
« لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ... » (الحدید، 25)
ترجمه: ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند.
با توجه به این که چیزی به عنوان کتاب، به این شکلی که در اختیار ما قرار دارد، نازل نشده، بلکه همان "کلام الله = وحی" نازل شده و از بیان لفظی، به صورت نوشتار درآمده است، باید دقت کنیم که "کتاب"، همان ثبت علم و کلام است، و برای تعلیم و تدریس میباشد، نه این که خود کتاب، عامل مستقلی برای هدایت و تنها وسیله ارتباط هدایت کننده با هدایت شوندهها میباشد.
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
چرا خداوند برای ارتباط با انسان و هدایت او (به وسیله قرآن) از زبان استفاده کرده است، در حالی که زبانها ناقص و متغیر میباشند؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8033.html
- تعداد بازدید : 2122
- 21 شهریور 1395
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن