پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه):
تکبر، منیّت است، نه عقلانیت. اکثریت نیز در یک جمع خوب، خوب هستند و در یک جمع بد، بد. اگر وارد بخش زندانیان جنایی شوید، اکثریت جانی هستند؛ و اگر به کتابخانه بروید، اکثریت اهل مطالعه هستند. انتخاب برای همراهی و پیروی از هر کدام نیز در اختیار خودتان است و درجهی عقلانیت بستگی دارد، نه کثرت تعداد هر کدام!
پس اگر در ذهن خلط مبحث نگردد و در دل نیز موضعگیری پیشداورانه اتخاذ نگردد و با مباحث نظری یا منطقی (هر چه که باشد)، برخورد احساسی نشود، همه مسائل و مباحث، راحتتر روشن میشود.
اکثریت نادان و ناتوان:
●- یک قاعدهی کلی وجود دارد و یک قواعد موضوعی. در قاعدهی کلی دقت شود که "دانایی" همان "علم" میباشد که البته به "عقل" نیز گفته میشود. حال بیاندیشید که چه در مباحث نظری، و چه در اخلاق عملی، و چه حتی در علوم تجربی و دانشهای گوناگون، چه موضوعی وجود دارد که "اکثریت" آن را بدانند؟! آیا اکثریت مردم جهان، فلسفه، منطق، حکمت، حقوق، روانشناسی، جامعهشناسی و ... میدانند، یا علم به قرآن و حدیث و تفسیر و ... دارند؟! یا اکثریت حقوق کیفری، جزایی، بینالملل و حقوق تجارت میدانند، یا اکثریت مردم احکام اسلامی (که فقه همان حقوق است) را از منشأ مبدأ و منبع میدانند؟!
●- در مقام عمل، آیا همگان یا اکثریت، پزشکی و مهندسی و یا حتی کارگری میتوانند؟ یا همگان مدیریت و کارمندی میتوانند؟ یا همگان خلبانی و کاپیتانی میتوانند؟ یا نانوایی میتوانند؟ و یا فرماندهی و سربازی در جنگ و جنگیدن در جبهههای جنگ سخت و نرم میتوانند؟
پس همیشه اکثریت، نمیدانند و نمیتوانند. حتی در علوم مربوط به ازدواج، تشکیل خانواده و روابط خانوادگی، تعلیم و تربیت، عشق و محبت و ایثار و تعاون و ...، که از زمان خلقت حضرت آدم و حوا علیهم السلام متداول بوده، هست و خواهد بود، "اکثریت نمیدانند".
حال آیا اگر آن اقلیتی که در موضوعی کارشناسند و میدانند، بگویند: "اکثریت نمیدانند"، تکبر است؟!
قرآنی:
اما، وقتی منظور یا موضوع بحث، آیات قرآن کریم است، باید دقت شود که چه چیز را فرموده "اکثریت نمیدانند"، و یا اکثریت کدام گروه را فرموده که این موضوع خاص را نمیدانند؟!
فرض شود که مثلاً اگر موضوع زمان وقوع معاد باشد، نه تنها اکثریت، بلکه هیچ کس جز خداوند متعال نمیداند – یا آنها که میگویند: «ما به دین آبا و اجداد خود هستیم»، به صورت کامل و همگی (نه اکثریتشان)، از دین هیچ نمیدانند، حتی رشد و آینده نگری نمیدانند – بسیاری از بتپرستان، در ضمن شناخت "الرحمن"، مشرک بودند، چرا که حق را نمیدانستند، بسیاری از اهل کتاب و مسلمانان نیز مبتلا به شرک و گناه میشوند، چون حق را نمیدانند و ...:
«أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ هَذَا ذِكْرُ مَنْ مَعِيَ وَذِكْرُ مَنْ قَبْلِي بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُمْ مُعْرِضُونَ» (الأنبیاء، 124)
ترجمه: آيا به جاى او، خدايانى براى خود گرفتهاند؟! بگو برهانتان را بياوريد اين است يادنامه هر كه با من است و يادنامه هر كه پيش از من بوده [نه] بلكه بيشترشان حق را نمى شناسند و در نتيجه از آن رويگردانند.
اکثریت کم خرد:
چطور میتوان مدعی شد که "اکثریت" عاقل هستند، در حالی که توجه اکثر مردمان، به بدن بیشتر از عقل است، و شناختشان از مواد خوراکی یا پوشاک تن، به مراتب بیشتر از راهی است که پیش گرفتهاند و مقصدی است که خواه ناخواه به آن میرسند؟!
●- پیرمرد حکیمی میگفت: «مردم از هر چه که دارند ناراضیاند، به جز عقلشان! یکی میگوید: کاش قدم بلندتر بود - دیگری میگوید: کاش چشمم درشتتر بود – آن یکی میگوید: کاش ثروتم بیشتر بود ... - و کمتر کسی میگوید: کاش عقلم بیشتر بود»!
شما با اکثریت مردم جهان، در امریکا، اروپا، آسیا و ... مصاحبه کنید و بپرسید: "عقل چیست و چند نوع است و هر کدام در کدام حوزه فعالیت دارند»؟! اکثریت مردم، معده و کارکردهایش را بیشتر میشناسند تا عقل و کارکردهایش در حوزههای گوناگون!
بنابراین، عقل تجریدی، عقل نظری، عقل ریاضی، عقل عملی و ... متفاوت است. چه بسا مردمان کافر در "عقل معاش" نسبت به بسیاری از مسلمانان، قویتر باشند. اما دلیل نمیشود که "عقل نظری" و "عقل عملی" آنها نیز قوی باشد و حتی کمی بزرگ شده باشد.
قرآنی:
خداوند سبحان به آدمی فضیلت "عقل و عقلانیت" را داده و بسیار برای آن ارزش و حرمت قائل است و در کلام وحی نیز بسیار به آن تأکید نموده و توجه داده است.
*- گاه به یک پدیدهی یا قواعد مادی [که با علوم تجربی برای همگان قابل درک و احساس میباشد] توجه داده و یک پرسش عقلی مطرح میکند، چرا که علوم تجربی نیز باید نتیجه عقلی داشته باشند:
«وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَفَلَا يَعْقِلُونَ» (یس، 68)
ترجمه: و به هر کس عمر [بیشتر] دهیم، از خلقتش میکاهیم (در خلقت شکسته میشود)، آیا نمیاندیشید؟!
*- گاه به اخلاق عملی اشاره نموده و رفتاری را مانند «مسخره کردن نماز و عبادات» را از بیخردی میشمارد؛ چرا که هم ضرورت اتصال (صلاة) عقلانی است و هم مسخره کردن با رد نمودن، انکار، شبهه، سؤال و انتقاد فرق دارد و از بیعقلی است؛ آن هم مسخره کردن عبادت خداوند سبحان، توسط کسانی که خودشان از گوساله گرفته تا طاغوت و یا هوای نفس را بندگی و عبادت میکنند:
«وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ» (المائده، 58)
ترجمه: و هنگامى كه آنان را [با ذان، یا دعوت و تبلیغ و ...] به نماز مىخوانيد، آن را به مسخره و بازى مىگيرند زيرا آنان مردمى اند كه نمىانديشند.
گاه به خلقت زمین و آسمان و قوانین حاکم بر آنها [که در همین علوم تجربی و مادی قابل شناخت است] و یا تاریخ و ... اشاره نموده و میفرماید: اینها همه نشانه (آیه) است، برای آنان که عقل دارند و با دیدن نشانه، متوجه جهت و مقصد میگردند. و این در حالی است که نه تنها اکثریت، بلکه همگان این نشانهها را به صورت روزمره و هر لحظه میبینند، اما هیچ تعقلی نمینمایند!
ژست اکثریت:
غرب با چماق اکثریت، که در دست اقلیتی بوده و هست، نظام سلطهی خود را قالب و حاکم نمود، و امروزه که این ظالمان مستکبر، با افتادن پردهها، رسوایی و منفور شدن در نگاه اذهان عمومی مواجه شدهاند، زمزمهی این که "اکثریت نمیدانند و نمیفهمند" را حتی در مباحث نظری به راه انداختهاند تا بهرهاش را در سیباست عملی ببرند! لذا به بهانه بازگشت به ارزشهای ارسطویی، اشاعه شعار نادانی و ناتوانی همگان و ضرورت حکومت نخبگان، توسط جامعه گرایان (امثال سندل) آغاز شده است!
اعتبار اکثریت:
بیتردید نزد هر عاقل و خردمندی، میداند که "اعتبار اکثریت" تا جایی است که مقابل "عقل" و بالتبع "عدل" قرار نگیرد.
●- در امریکا، اکثریت موافق حمل سلاح هستند، و سرمایهداران در صنعت اسلحهسازی و فروشندگان و قاچاقچیان بسیاری با تکیه بر این میل غیر عقلانی اکثریت، جیب خود را پر میکنند و وقتی کودکان، دانشآموزان، دانشجویان و حتی رهگذران ترور میشوند، ترامپ میگوید: «باید مجوز حمل سلاح به معلمان داده شود»!
●- از سویی دیگر، در امریکا و اروپا، اکثریت با قوانین رسمی کردن ازدواج همجنسگرایان که بار حقوقی دارد و به آنان حق میدهد که مانند یک خانوادهی سالم، کودکان را به سرپرستی بگیرند را قبول ندارند و ظلم در حق کودکان میدانند – و یا اکثریت با این جنگ افروزیها و زیادهخواهیها و نژادپردستیها و ... مخالفند – اکثریت با سلطهی نظام سرمایهداری و ... مخالفند؛ اما اقلیت قدرتمند هیچ وقعی برای این اکثریت قائل نمیباشد.
*- در هر حال، اعتبار اکثریت تا جایی است که مغایر با علم و عقل نباشد و بیاعتباریش در مغایرت با "وحی" نیز به همین دلیل مغایرت با عقل میباشد. چون واقعاً بیعقل هستند آنانی که گمان دارند، چون کثرتی دارند، میلشان به احکام الهی نیز نافذ میباشد، و یا گمان دارند که اکثریت آنها، نظام خلقت را بر هم زده و موافق رأی مقطعی و گذرای آنان میگرداند.
قرآنی:
میفرماید: نه تنها اکثریت، بلکه تمامی کافران، بلا استثناء عقل ندارند. البته بحث از همان عقل نظری و شناختی میباشد که البته زیر ساخت عقل عملی نیز قرار میگیرد. میفرماید: «عقل ندارند که کافرند»، اما چه بسا عقل معاش داشته باشند، خوب هم داشته باشند.
عقل ندارند، چون کفر یعنی پوشاندن حق و کافر کسی است که حق را میپوشاند، در واقع شناخته که میپوشاند؛ و آنقدر عقل و فطرت خود را پوشانده که حتی خودش از کمترین آثار آنها محروم شده است! او با لجاج و تعصب شدید، تمامی راههای ورودی علم، دانش، حکمت، تجربه، دعوت شدن به حق و ... را نیز به روی خود میبندد؛ و البته عقل ندارد که چنین میکند:
«وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لَا يَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ» (البقره، 175)
ترجمه: و مثل [دعوت كننده] كافران چون مثل كسى است كه حيوانى را كه جز صدا و ندايى [مبهم چيزى] نمى شنود بانگ مى زند [آرى] كرند لالند كورند [و] درنمى يابند (نمیاندیشند).
تکبر:
تکبر این نیست که حق را بگویید حق است و پای حق بایستید، و باطل را بگویید باطل است، و مقابلش بایستید، اگر چه اکثریت مخالف شما باشند!
فرض کنید که تک و تنها و یا به همراه چند نفر انگشتشمار، وارد منطقهای از هندوستان، چین، ژاپن و ... شدهاید، و در روز معینی جمع کثیر چند میلیونی را میبینید که برای بتپرستی به سوی معابد میروند – و یا در روز یا شب خاصی در امریکا و اروپا قرار دارید که جمع چند میلیونی را میبینید که تا صبح در خیابانها میچرخند و شراب میخورند و اکثراً مست هستند، اسمش را هم شب کریسمس گذاشتهاند و یا ...!
*- حال آیا اگر بگویید: اکثریت اینها عقل ندارند، ایمان ندارند، کافر هستند، فاسد هستند، نمیفهمند چه میکنند ...، و من از اینها پیروی نمینمایم و بر ایستادگی در موضع حق و عقلانیت انسان و عدالت و اخلاق شخصی و اجتماعی پایداری و استمرار میورزم، معنایش "تکبر" است؟! یا آن که کافران جاهل و متکبر القا میکنند که اگر از ما که اکثریت هستیم پیروی نکنی، بسیار متکبری؟! خب این نیز یک تاکتیک در جنگ روانی میباشد!
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
پرسش:
آخر نفهمیدیم که اکثریت نادان، بی ایمان، گناهکار و بد هستند یا خوب؟! آیا نظرشان مهم هست یا خیر؟ آیا نادان خواندن اکثریت، نشان از تکبر ما ندارد؟!
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9313.html
کلمات کلیدی:
قرآن