چرا ما پیامبر نشدیم؟ خداوند به پیامبران لطف ویژهای داشته است تا بتوانند پیامبر شوند؛ پس چرا خدا این لطف ویژه را به ما نکرده است؟ با توجه به اینکه حضرت عیسی از بدو تولد خود را پیامبر معرفی نمودند، پس پیامبران بر اساس امتحانهای این دنیا انتخاب نشدند! به غیر از توجیه با عالم ذر دلیل دیگری بیاورید. (یازدهم تجربی / مشهد)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه):
به ما نیز لطف ویژهای نموده که رنج و زحمت نبوت و رسالت را نکشیم، اما با پیروی از آنان، با آنان مشحور گردیم.
این پرسش جدیدی نیست. هرگاه پیامبری از سوی خداوند متعال برای مردم گسیل شد، عدهای گفتند: «چرا او؟ چرا وحی به او نازل شد، چرا به ما نازل نشد و ...»؟! چنان که خداوند متعال خود در قرآن کریم به این پرسش اعتراضی پرداخته و تصریح مینماید که پیشینیان نیز عین همین سؤال را مطرح میکردند و البته میافزاید که دلایل و براهین، برای گروهی که در پی شناخت هستند و نه اعتراض، بیان شده است:
«وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ لَوْلَا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ» (البقره، 118)
ترجمه: افراد نادان گفتند چرا خدا با ما سخن نمىگويد يا براى ما معجزهاى نمىآيد؟ كسانى كه پيش از اينان بودند [نيز] مثل همين گفته ايشان را مىگفتند دلها [و افكار]شان به هم مىماند؛ ما نشانهها[ى خود] را براى گروهى كه يقين دارند نيك روشن گردانيدهايم.
پس، اصل سؤال خوب است؛ اما تفاوت در ریشه و انگیزهی مبادرت این سؤال به اذهان، سبب تفاوت نگاه و مواضع افراد گردیده و میگردد. برخی در پی شناخت ویژگیهای یک نبی یا رسول میروند و آنها را بهتر میشناسند، برخی دیگر از روی حسادت، از روی بهانهی جویی برای تکذیب و انکار، و از روی حرص و عناد چنین سؤالاتی را مطرح کردند، که چون دنبال پاسخ نبودند، بلکه قصدشان مخالفت بود، همگی منحرفتر شدند.
این پرسش و مشابه آن را – حتی در مباحث دیگری چون: چرا من در این زمان و اینجا به دنیا آمدم؟ چرا من مذکر یا مؤنث شدم و ...؟ - میتوان [و باید] از منظرهای گوناگونی مورد توجه و مطالعه قرار داد.
الف – آنگاه که از سویی میدانیم خالق عالم هستی، علیم و حکیم است و از سویی دیگر شاهدیم که نه تنها ما خالق، مالک و ربّ (صاحب اختیار و تربیت کنندهی امور نیستیم)، بلکه او در خلقت و نظام حاکم بر آن و ربوبیتش، نه با کسی مشورت میکند و نه از کسی اجازه میگیرد [که هر دو از نقص و نیاز میباشد]، از فعل او میپرسیم تا دانش و بینش ما رشد یابد، اما در کارش چون و چرا معترضانه نمیکنیم.
از اینرو، اولین و جامعترین پاسخ خداوند متعال به اینگونه پرسشها، این است که خدا میداند و شما نمیدانید. چنان که وقتی فرشتگان پرسیدند که اگر میخواهی برای خود خلیفه (جانشین – نه جایگزین) قرار دهی، چرا از نوع آدم و آن هم روی زمینی که تنازع بقا و خونریزی دارد؟ فرمود: «إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ – من داناترینم، به آن چه که شما نمیدانید / البقره، 30»؛ و در پاسخ این که «چرا او نبی شد و من نشدم» نیز فرمود: این در علم شما نیست، بلکه در علم خداست:
«وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغَارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُوا يَمْكُرُونَ» (الأنعام، 124)
ترجمه: و هنگامی که آیهای برای آنها بیاید، میگویند: «ما هرگز ایمان نمیآوریم، مگر اینکه همانند چیزی که به پیامبران خدا داده شده، به ما هم داده شود!» خداوند آگاهترین است که رسالت خویش را کجا قرار دهد! بزودی کسانی که مرتکب گناه شدند، (و مردم را از راه حق منحرف ساختند،) در مقابل مکر (و فریب و نیرنگی) که میکردند، گرفتار حقارت در پیشگاه خدا، و عذاب شدید خواهند شد.
●- شاید این پاسخ، ابتدا بسیار نقضی به نظر آید و به مذاق بسیاری نیز خوش نیاید و بگویند: «خداوند فرموده: به تو چه؟ - این که نشد پاسخ!» اما واقع این است که پاسخ بسیار عقلی است و میفرماید: وقتی او خالق، مالک و رب است، وقتی او علیم و حکیم است، وقتی او هر چیزی را به اندازههای معینی خلق نموده و بر اساس آن اندازهها هدایت مینماید [وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَى – همان که اندازه گذاشت، سپس هدایت نمود]، پس او میداند که چه کسی را نبی و رسول خودش گرداند، چه کسی را امام و حجت خویش قرار دهد، و چه کسی را مأموم قرار دهد.
ب – در نظام علیمانه و حکیمانهی خلقت، هیچ دو چیزی از هر حیث برابر نیستند؛ اما هر کدام ارزش و جایگاه خود را دارند. حال پرسش از این که چرا آنها نبی شدند و ما نشدیم، مانند این است که ماه به خود بنگرد که از خورشید نور میگیرد، سپس معترض شود که «چرا من خورشید نشدم»؟! و اینگونه چراها را در مورد تک تک اجزا و اعضای خلقت میتوان مطرح نمود.
وحی به ما نیز نازل شده و میشود:
"نبأ"، به معنای "خبر مهم و قطعی" است «عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ» و نبی کسی است که این اخبار مهم به او داده میشود، پس او از یک سو دریافت مینمود و از سویی دیگر مردمان را از آن با خبر مینماید (به آنها ابلاغ میکند).
درباره قرآن مجید، خداوند متعال یکجا از خود قرآن سخن میفرماید، مثل این که فرمود: این قرآن حکیم است – آن را در شب قدر نازل کردیم و ... – یکجا از نزول آن به به پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله سخن میفرماید، مانند: «إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ» - و یکجا تک تک ما را مخاطب وحی قرار داده و میفرماید: «لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ - در حقيقت ما كتابى به سوى شما نازل كرديم كه ياد شما در آن است آيا نمىانديشيد / الأنبیاء، 10».
پس هم « أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ » آمده و هم « أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ » و فرموده که مخاطب این نزول وحی، تمامی انسانها هستند:
« يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُبِينًا » (النساء، 174)
ترجمه: اى مردم! به درستی كه از ناحيه پروردگارتان برايتان برهانى (و دينى مبرهن و مستدل) آمد و ما نورى آشكار به شما نازل كرديم.
از تفاوتهای اصلی:
بین ما (مردم) و انبیا، رسولان و امامان، تفاوتهای بسیاری از وجوه گوناگونی وجود دارد، اما در امر "نزول وحی"، یکی از تفاوتهای اصلی این است که آنها به خاطر ایمان، تقوا، بصیرت و اخلاص فوقالعاده، نه برای خدا تعیین و تکلیف میکردند و نه معترضانه در کارش چون و چرا مینمودند و "وحی" را به هر طریقی که نازل میشد، دریافت مینمودند. هیچ کدام نگفتند: چرا برای او جبرئیل آمد و برای من یکی از فرشتگان وحی – چرا برای او فرشته آمد، اما به من در عالم رؤیا وحی نازل شد و ...؟! اما، برخی از آدمیان برای خدا تعیین و تکلیف نموده و در کارش چون و چرای معترضانه میکنند! میگویند: «چرا برای او فرشته وحی بیاید و برای من نبی و رسول»؟!
آیا انبیا و رسولان علیهم السلام، خودشان از خدا خواسته بودند که آنان را برگزیند؟!
●- در تکالیف نیز همینطور است. حضرت موسی علیه السلام مکلف شد که به خدمتگزاری حضرت شعیب علیه السلام در آید، یا حتی از حضرت خضر (عبد صالح) علیه السلام علم رشد بیاموزد، و هیچ گاه معترض نشد که «من رسول اولی العزم و صاحب کتاب و شریعتم، پس چرا ...»؟! حضرت رسول صلوات الله علیه و آله، هیچ گاه معترض نگردید و حتی نپرسید که «چرا نماز شب به من واجب است و به بقیه واجب نیست»؟!
این پرسشها، وقتی صبغهی معترضانه میگیرد، هم از نادانی است « وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ » و هم از کبر و حسادت و نیز وساوس شیطانی میباشد! وگرنه حق آن است که انسان عقل، به حکم عقل به خودش بگوید: «تو چکار داری که خداوند متعال، وحی خود را چگونه به تو میرساند، تو دریافت کن و اطاعت نما، تا رشد و کمال یابی».
رسالتهای ما:
اگر خداوند متعال به نبی و رسولش صلوات الله علیه و آله، وحی نمود که « قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ / التوحید» - « قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ – بگو کیست ربّ آسمانها و زمین؟ بگو: الله / الرّعد، 16» - « قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى – بگو: همانا هدایت الله، هدایت است / البقره، 120» - « قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِيلًا - / الإسراء، 84» - « وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا - و بگو: «حق آمد، و باطل نابود شد؛ یقیناً باطل نابود شدنی است / الإسراء، 84 » و ...؛ ایشان نیز عین همین وحی را به ما رساندند، و ما نیز موظف و مکلف هستیم که ضمن معرفت و ایمان و عمل، به دیگران برسانیم. یعنی همان دریافت وحی و مأموریت و مسئولیت حضرت رسول صلوات الله علیه و آله. خب حالا که وحی به ما رسید، چرا معطلیم؟!
ظرفیت و کمال وجودی:
خداوند علیم و حکیم، هر موجودی را به تناسب جایگاه و نقشش در کارگاه هستی و چرخهی هدایت، در اندازه (قَدر) و ظرفیتی آفریده است، و این تفاوت ظرفیتها نیز ظلم نیست، چرا که هیچ کس را بیش از آن چه داده، مکلف ننموده است.
پس، کافیست همین قرآن و وحیای که توسط رسول الله صلوات الله علیه و آله به خودمان نازل شده است را بخوانیم، حتی فقط یک آیه را بخوانیم و ببینیم چقدر از آن را میفهمیم و درک مینماییم؟! ما حتی به اندازهی ظرفیت وجودی خودمان نیز همت به تلاوت، تفکر، تعقل و سپس ایمان و عمل نمینماییم، و البته نه از ما خواسته شده که به اندازهی ایشان بفهمیم و نه مسئولیتهای محوله به ایشان، به ما محول شده است.
حال آیا ما خوشحال و شاکر باشیم که بدون این مسئولیتهای خطیر و تکالیف سنگین، خداوند متعال 124 هزار نبی – وحی – قرآن کریم – امامان علیهم السلام را برای ما فرستاده؟ یا بگوییم: چرا آنان را برای این مهم برگزیده و ما را برنگزیده است؟!
امتحانها:
امتحانها در آن چه خداوند متعال بر اساس علم و حکمت و مشیت خود، در بدو امر عطا نموده نمیباشد، بلکه در حفظ و رشد آنها میباشد. مگر حضرت آدم علیه السلام و ما را پس از امتحانات به عنوان آدمی که بالقوه خلیفة الله است خلق نمود؟ مگر ابتدا ما را امتحان نمود و سپس عقل، قلب و فطرت را به ما موهبت نمود؟! مگر ابتدا امتحان نمود و سپس انبیا، رسولان و امامان علیهم السلام و وحی، کتاب، دین و شریعت را برای ما فرستاد؟ مگر ابتدا امتحان نمود و سپس کتاب خلقت و کتاب وحی را برای رشد علمی در اختیار ما گذاشت؟ « عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ – به انسان آموخت، آن چه را نمیدانست».
پس، امتحان بدان معنایی که منظورمان میباشد، پس از اعطای نعمت است. امتحان از چگونگی مواجه و استفاده از نعمت میباشد. اگر به کسی چیزی نداده باشد، نه به آن مکلفش مینماید، و نه به آن امتحانش میکند و در مورد آن مؤاخذهاش مینماید: « لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا - خدا هيچ كس را جز [به قدر] آنچه به او داده است تكليف نمىكند / الطلاق، 7».
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
پرسش:
چرا ما پیامبر نشدیم؟ پیامبری یک لطف ویژه است، چرا به ما نشد؟ حضرت عیسی (ع) پس از کدام امتحان (در مهد) پیامبر شدند ...؟!
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9443.html
- تعداد بازدید : 4167
- 23 مهر 1397
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن