پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): نام مؤلف کتاب «بصائر الدرجات»، "ابو جعفر، محمد بن الحسن بن فرّوخ الصفار القمی" میباشد.
هنگام نقلی از آیه یا حدیث، به ترجمه نمیشود بسنده نمود، چرا که گاه ترجمه، از روی ناچاری به خاطر کمبود کلمات جایگزین، کامل و گویا نمیباشد، بلکه باید حتماً عین آیه یا حدیث بیان گردد. اما در هر حال اصل موضوع روشن است و در پاسخ به آن پرداخته میشود:
حوادث:
بحث پیرامون "مسائل جدید" است که در اصطلاح به آن "حوادث" و یا به فارسی "رخدادها" گفته میشود؛ و بدیهی است که تمامی رخدادهای عالم [در گذشته و آینده]، در ظاهر قرآن کریم و سنت (حدیث) نیامده است. آیا امروزه میتوانید از قرآن و حدیث، مطلبی راجع به "بانک، بیمه، قوانین راهنمایی و رانندگی و ..."، بیاورید؟! بلکه در قرآن مجید و حدیث، اگر چه به فرعیات بسیاری تصریح شده است، اما اصول کلی ارائه داده شده که هر رویداد، رخداد، موضوع یا مسئلهی جدیدی به آنها ارجاع شده و نتیجهگیری میشود. کار فقه و اجتهاد همین است.
از اینرو، امام زمان، حضرت مهدی علیه السلام فرمودند که در حوادث و رخدادهای جدید، به راویان حدیث (نه آنان که فقط نقل می کنند، بلکه آنان که حدیث را فهم و نقل میکنند، یعنی فقها) مراجعه نمایید:
«أَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعوُا فیها إِلى رُواةِ حَدیثِنا، فَإِنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیْکُمْ وَأَنَا حُجَّةُ اللّهِ عَلَیْهِمْ» (کمال الدین، ج2، ص484)
ترجمه: و امّا در رویدادها (مسائل و رخدادهای جدید - روز)، به راویان حدیث ما (فقها) رجوع کنید. آنان، حجت من بر شمایند و من، حجّت خدایم بر آنانم.
پس ما از فقها میگیریم، آنان قرآن و حدیث، و اهل عصمت علیهم السلام، از خداوند متعال. نه این که قرآن کریم و حدیث در اختیار ما نیست، اما هر گاه در آن تحقیق و تفحص نماییم، خودمان نیز عالِم و فقیه میگردیم و این سلسله مراتب، همیشه بر قرار میباشد.
علم و معلم:
معلم حقیقی، برای همگان خداوند علیم و حکیم است. چنان که فرمود: «عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ – به انسان آموخت، آن چه را او نمیدانست / العلق، 5».
بنابراین، حتی همان مطالبی که در قرآن حکیم و یا سنت و حدیث آمده است را خداوند متعال باید تعلیم نماید، و او کسانی را تعلیم میدهد که خودشان بخواهند از او یاد بگیرند «ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ / البقره، 2»؛ وگرنه قرآن کریم در اختیار همگان هست، احادیث نیز همینطور، حال آیا هر کسی که آنها را بخواند، عالم، آگاه، بصیر و متقی میشود؟! در هر حالی که دربارهی قرآن مجید که کلام وحی برای هدایت همگان است، فرمود: «وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا – و بر ظالمین، جز بر خسرانشان نمیافزاید / الإسراء، 82».
پس، حتی هنگام خواندن کتاب خلقت، یا کتاب وحی [قرآن مجید] و یا احادیث نیز خداوند متعال باید تعلیم دهد؛ که این تعلیم، با الهام به قلب است؛ وگرنه دانشمند علوم طبیعی، یا مفسر قرآن کریم، یا محدث بسیار است، و بسیاری از آنان نیز هر چه بیشتر آیات الهی در خلقت یا کتاب را میخوانند، گمراهتر میشوند!
علم و الهام:
علم هیچ کسی به جز خداوند علیم، ذاتی و عین ذاتش نیست. نه پیامبر اکرم و سایر انبیای الهی، نه امیرالمؤمنین و سایر ائمهی اطهار و اوصیای الهی صلوات الله علیهم اجمعین، و نه دیگران، هیچکدام علیم بالذات نیستند و علم ذاتی ندارد، پس هر چه هست را خداوند علیم و قادر تعلیم مینماید؛ چنان که اساساً هر چه علم هست، تجلی علم خداوند علیم میباشد؛ و آدمی، علم را خلق نمیکند، بلکه اخذ و کشف مینماید.
این تعلیم، هم از طریق کتاب خلقت است، و هم از طریق وحی، و هم از طریق الهام. لذا به هر سه تصریح نمود و نفرمود: «فقط و فقط، وحی و قرآن مجید». حتی وقتی میفرماید: «همه چیز در کتاب هست»، اصل منظور لوح محفوظ است که با تنزیل در قرآن کریم آمده و آن را نیز خدا باید تعلیم دهد.
وحی و الهام:
الهام نیز خودش نوعی وحی است و مانند وحی، شدت و ضعف مرتبه و چگونگی دارد. خداوند متعال در قرآن کریم فرمود که به مادر موسی علیها السلام وحی نمود، به حضرت مریم علیهاالسلام وحی نمود، در حالی که پیامبر نبودند؛ و حتی فرمود که به زنبور عسل وحی مینماید. اما آن وحیای که مربوط به دین و شریع است، فقط به انبیایش نازل میگردد.
الهام نیز همینگونه است. فرمود به همگان وحی میکنم، بدی و خوبی هر کسی را به خودش الهام میکنم: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا / الشّمس، 8»؛ و البته "الهامات خاص"، مختص انسانهای کامل (انبیا، اوصیا و اولیای الهی) میباشد.
امیرالمؤمنین علیه السلام و حوادث:
حال به حوادث بپردازیم؛ امیرالمؤمنین علیه السلام، یک شخص عادی نیست، بلکه اولین وصی و جانشین خاتم الانبیاء و المرسلین صلوات الله علیه و آله - امام منصوب خداوند - حجة الله - ولیّ الله و امیرالمؤمنین میباشند؛ و هر سخن، تصمیم یا عملکرد ایشان، نقش هدایت کنندهای برای جامعهی بشری، تا آخرالزمان دارد.
●- حال در ماجرای پایانی صفین و توطئهی قرآن به سر نیزه بردن و سفاهت یاران بیبصیرت، چه کند؟! ایشان به نقطهی پیروزی رسیده، میتواند هیچ محلی به این توطئه و انفعال یاران بیبصیرت نگذارد و به مالک فرمان دهد که کار را تمام کن و برگرد! عواقب آن برای عصر خودش و تا آخر الزمان چه میشد؟! فرمود: «مالک! اگر میخواهی مرا زنده ببینی برگرد»!
●- در ماجرای "حکمین" چه میکرد؟! آیا میفرمود: طبق آیات قرآن کریم و سنت نبوی، همه غلط کردید! یا حکمیت را با میل، اراده و اختیار میپذیرفت؟! اکنون که چنین ننموده و بسیار با حکمت و بصیرت تصمیم گرفتهاند، خوارج پس از مواجه با نتایج سوء توطئههای خود گفتند: «تو امام بودی و باید به هر قیمتی که شده نمیپذیرفتی، پس حالا بیا مقابل جمع استغفار کن، وگرنه از دین خارج شدی و ...»!
●- در ماجرای خوارج چه میکرد؟! از یک سو همسر پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، و یا صحابهی دیرینهای چون طلحه و زبیر، فرماندهی جنگ علیه ایشان را بر عهده گرفتهاند، و از سویی همان مسلمانانی که زمان ابوبکر، عمر و عمثان، به ایشان فشار میآوردند که طبق دستور قرآن، باید با خلیفهی وقت بیعت کنی و اگر نکنی، از دین خارج شدهای، اکنون خودشان علیه خلیفة اللهی که پیامبر اکرم (ص) بر امامت و خلافت ایشان بیعت گرفته بود، لشکرکشی کردهاند! به اینها میگویند: مسائل جدید و یا حوادث روز.
●- در مسائل علمی و حقوقی نیز همینگونه است. مگر تدوین قواعد ادبیات عرب، در قرآن و سنت نبوی (ص) آمده است، مگر علوم ریاضی و حروف ابجد و ...، آمده است؟!
●- آنگاه که نزد خلیفه دوم میروند و میگویند: «رودخانه طغیان کرده، سیل سرازیر شده، چه کنیم»؟! و وی میگوید: «از من کاری ساخته نیست، نزد علی بروید»! ایشان چه کنند که سیل فروکش نماید؟! پس الهام میشود که چه کنند.
●- وقتی دو زن نزد ایشان آمده و هر دو ادعای مادری یک فرزند را دارند، چگونه برای آنها حکم کنند؟! بگویند: «من در علم لدنی خود میدانم که کدام مادر حقیقی هستید»؟! آیا شیوهی قضاوت این است؟!
بله، از آیات قرآن کریم، میتوان فهمید که دل مادر حقیقی، به هنگام احساس خطر برای فرزندش از جا کنده میشود و میریزد: «وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَى فَارِغًا ...»، اما ایشان چه فرمانی دهد که قلب مادر حقیقی بریزد؟!
●- وقتی یک دو قلوی به هم چسبیده را میآورند و میپرسند: «آیا این یک نفر حساب میشود و یا دو نفر»؟ بر اساس ظاهر کدام آیه یا حدیث پاسخ دهند که آنها نیز فهم نمایند؟! پس اگر فرمود: «یکی را بخوابانید، اگر دیگری نیز خوابید، یک نفرند و اگر نخوابید، دو نفرند»؛ این علم پیچیدهای است که امروزه به آن دست یافتهاند، آن هم نه کامل. خب این علم و تعلیمش، الهام خداوند است.
●- مقصود نهایی:
در حال مقصود نهایی از بیان روایت فوق، این است که همگان بدانند: همانگونه که پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، از خودشان "منطق و سخنی" نداشتند و هر چه میفرمودند، مبتنی بر وحی بود؛ امامان علیهم السلام که از سوی خداوند متعال منصوب شدهاند نیز هر چه فرمودند، از خودشان نبوده، بلکه عین وحی بود که حالا یا در قرآن و حدیث آمده و یا الهام شده است؛ الهامی که عین منطق وحی است.
مقصود این است که ای مخاطبان، بدانید که هر چه امام باقر علیه السلام میفرماید نیز عین کلام وحی و فرمان خداست؛ ولی مظلومیت ایشان در آن شرایط سخت از یک سو و جهالت و نادانی مردم چقدر بوده که فرمودند: «امیرالمؤمنین، چنین بوده است»، تا اهلش بفهمند ایشان نیز چنین میباشند و تمامی ائمهی اطهار علیهم السلام چنین هستند.
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
پرسش:
طبق روایت امام باقر (ع): خداوند به امیرالمؤمنین، آنچه از رخدادهای جدید در قرآن و حدیث نیامده بود، را الهام مینمود! آیا تمام مسائل در قرآن نبوده؟
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9521.html
پیوستن و پیگیری در پیامرسانها:
کلمات کلیدی:
قرآن ولایت (امام علی)