دلیل قاطع برای رد تناسخ که بسیار نیز تبلیغ می شود چیست؟ بسیاری از قائلین به تناسخ، به خدا و پاداش و کیفر اعتقاد دارند، منتهی میگویند با بازگشت روح به دنیا و در قالبی دیگر محقق میشود. (فلسفه غرب/شیراز)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): ابتدا دقت داشته باشیم که همیشه حساب «قائلین یا معتقدین» به یک اندیشه، با حساب «مبلغین» آن اندیشه جداست، چرا که در بسیاری از موارد، مبلغین خودشان به آن چه تبلیغ یا ضد تبلیغ میکنند، اعتقادی ندارند، بلکه موضوع تبلیغ خود را وسیله برای رسیدن به اهداف دیگری قرار میدهند. چنان چه میدانیم بسیاری از سایتهای فارسی زبانی که در ترویج اندیشهی وهابیت انگلیسی و یا ایجاد و تشدید اختلاف بین مذاهب اسلامی (به ویژه شیعه و سنی) میکوشند، اساساً به خدا ایمان و به اسلام اعتقادی ندارند.
حتی مبلغین اسلامی نیز از این قاعده مستثنی نمیباشند، لذا خداوند متعال در کلام وحی، حتی مؤمنین را خطاب و عتاب مینماید که چرا چیزی را که میگویید، عمل نمیکنید؟
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ * کََبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ» (الصف، 2 و 3)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد چرا چيزى مىگوييد كه انجام نمىدهيد * نزد خدا سخت ناپسند است كه چيزى را بگوييد و انجام ندهيد.
الف – مکرر متذکر شدهایم که خودمان و دیگران را عادت ندهیم که هر کس هر چه دلش خواست، بی هیچ دلیل و منطقی بیان و ادعا نماید، سپس ما به دنبال دلایلی برای رد آن تلاش کنیم. مدعی باید دلیل یا دلایلی بر اثبات مدعای خود بیاورد. نه این که او شعار دهد و ما به دنبال دلیل بگردیم. اگر صرف شعار کفایت داشته باشد، آنها میگویند که معادی نیست و تناسخ است، ما نیز میگوییم: تناسخی نیست و معاد هست. لذا همین مقدار باید کفایت کند.
ب – یافتههای انسان یا با عقل به تثبیت میرسد، یا با وحی و یا با علم (تجربی = حس تجربی). حال ادعای تناسخ با کدام یک از این سه ابزارِ شناخت به اثبات رسیده است؟ آیا دلیل عقلی بر آن اقامه شده است (هر چند وارد نباشد)، یا چنین وحیای از جانب خداوند متعال به انبیای الهی نازل شده و آنان به مردم ابلاغ کردهاند و یا حتی یک نمونه از تناسخ به معنای حلول روح انسان قبلی در قالب یک موجود زندهی فعلی (اعم از انسان، حیوان، گیاه و ...)، مشاهده و به تثبیت علمی رسیده است؟! پس فقط یک ادعا، یک خرافه، یک تخیل و یک بافتهی وهمی است که بدون اثبات یا حتی نشانههایی جهت شکِ مقدمهی یقین، بیان داشته و برای ردّش دنبال دلیل میگردند!
ج – اما در عالَم فرض، هر چیزی را میتوان فرض نمود، منتهی باید آن فرض را به عقل، وحی، علم و تجربه منطبق نمود تا معلوم شود که فرض چقدر میتواند صحیح باشد؟
حال فرض کنیم که تناسخ وجود دارد و ببینیم اگر قرار باشد که تناسخ وجود داشته باشد، باید چه اتفاقاتی بیافتد؟
ج/1- لازمه تناسخ این است که فرض کنیم، فقط یک گروه انسان، در یک دوره یا چند دورهای خلق شدهاند و آنها برخی مرتکب اعمال خوب شده و برخی دیگر مرتکب اعمال بد شدهاند؛ اما بقیهی انسانها و چه بسا حیوانات یا پرندهها و ...، بازگشت ارواح همانها میباشند؟!
ج/2- یا فرض بگیریم که انسانهایی نو به نو خلق شده و به دنیا میآیند، اما بازگشتشان دیگر در قالب انسان نیست، بلکه به موجودات دیگری مبدل میشوند.
حال برای کدام یک از دو فرض فوق میتوان دلیلی با عقل، وحی یا تجربه اقامه نمود؟
د – نمیشود برای حیات بشر در زمین، دو سنخیت کاملاً متضاد قایل شد. بالاخره یا این دنیا دار عمل است و یا دار مکافات – یا دار اختیار، انتخاب و مسئولیت است و یا دار ثواب و عقاب و نمیشود برای گروهی دار مسئولیت و عمل باشد، برای گروهی دیگر دار مکافات.
دقت شود که عمل و مسئولیت مستلزم اختیار و اراده است و ثواب و عقاب جبر کامل است و هیچ اختیاری در آن نیست و بر قاعدهی نظم تکوین الهی استوار است. نمیشود گفت: مردم یک دورهای در این دنیا اختیار و اراده داشتند و دیگر ندارند و آن چه میکنند، نتیجهی جبری آن چه در گذشته کردهاند میباشد.
ﻫ – دقت داشته باشیم که هیچ اندیشهای و مکتبی تدوین و ظهور نمییابد، مگر آن که اهداف سیاسی (ولایی و حکومتی) را دنبال میکند، چرا که هر چیزی بر قاعدهی «ولایت» یا همان سرپرستی و سلطه است. چه ولایت و سلطه الهی باشد و چه ولایت و سلطهی شیطانی.
حال با فرض قبول «تناسخ»، احوال گوناگونی که از انسانها میبینیم را چگونه تفسیر نماییم؟ به عنوان مثال اگر دیدیم که زنان و کودکان بسیاری قلع و قمع شدند، تکه تکه شدند، در آتش حرص طماعان مستکبر سوختند و یا عدهای بدبخت و بیچاره و مستضعف شدند و ...، چه بگوییم؟ بگوییم لابد در عصر دیگری به دنیا آمده و کارهای بدی کرده بودند و این طور عقوبت شدند؟! آیا بگوییم لابد همه شهدای ما، از معصومین علیهم السلام گرفته تا سایرین، لابد [العیاذ بالله] در دورهی گذشتهای بودند و خوب نبودند یا در آینده گل و بلبل میشوند؟
یا اگر دیدیم که ستمکارها، متکبرها و دیکتاتورهای جلاد به مال، منال، ثروت، مکنت و قدرت رسیدهاند و در رفاه کامل دنیوی زندگی میکنند، چه بگوییم؟ بگوییم که لابد در گذشته اعمال خوبی داشتند و یا در گذشته مورد ستم واقع شده بودند و حالا ثواب و پاداش آن را میبرند. لذا حق طبیعیشان همین شوکت و قدرتشان است و کسی نباید معترض شود؟!
این همان فلسفه توجیه جنایات مستکبران عالم است که هر گاه به شکلی ظهور میکند و هدفی جز محو کردن اعتقادات مردم به خدا و قیامت از یک سو و توجیه ظلم و جنایت مستکبران و تخدیر اذهان عمومی از سوی دیگر ندارد.
و – با قبول تناسخ، چگونه میشود به دیگران گفت که کسب علم کنید، کار و تلاش کنید، جهاد و مبارزه کنید، مدیریت بحران نموده و سعی کنید وضعیت بد را به خوب مبدل کنید و ...؛ آیا جواب نمیدهند که این سرنوشت محتوم ماست و ثواب و عقاب گذشته ماست؟
ز – آیا قبول تناسخ، مسخره و بازیچه گرفتن دنیا نیست؟ بی اختیار و بیهدف کردن انسان نیست؟ تسلیم کردنِ بدون هیچ تلاش و مقاومت او نیست؟
ح – تمام این شعارها برای بیاعتقاد کردن مردم به خدا و نیز به روز قیامت فرافکنی میشود. باور قیامت است که هدف، شور، انگیزه، جهت و میزان میدهد.
اگر باور به قیامت نباشد، چرخه تناسخ، یک دور و تسلسل باطل است. از کجا شروع شده؟ گروه اولیه چه کسانی بودند؟ چرا خوب عمل کردند؟ چرا بد عمل کردند؟ من کیستم؟ چه اختیاری دارم؟ آیا میتوانم خوب عمل کنم و به فلاح برسم یا بازتاب عمل گذشتهی خودی که نمیشناسمش هستم؟ اگر بلایی، آفتی، بیماری یا شکستی برای من پیش بیاید، بازتاب کدام عمل من در گذشته است؟ آیا اگر خوب باشم، در چرخه تناسخ، آدم خوشبختی خواهم بود یا آن که بعداً به شکل یک گل سرخ یا یک کبوتر بر میگردم و اگر آن گل چیده و آن کبوتر شکار باز و عقاب شد چه؟ ... و خلاصه این چرخه کی به اتمام میرسد و آخرش چه؟
از این رو، اگر کسی خدا را قبول دارد، او را از هر گونه فعل عبث، پوچ و بازی منزه و مبرا (سبحان) میداند و نتیجه میگیرد که عالم بیهوده خلق نشده و بازگشت (معاد)ی در کار است:
«أفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ» (المؤمنون، 115)
ترجمه: آيا پنداشتيد كه شما را بيهوده آفريدهايم و اينكه شما به سوى ما بازگردانيده نمىشويد.
«وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاء وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ * لََوْ أَرَدْنَا أَن نَّتَّخِذَ لَهْوًا لَّاتَّخَذْنَاهُ مِن لَّدُنَّا إِن كُنَّا فَاعِلِينَ» (الأنبیاء، 17)
ترجمه: و آسمان و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است به بازيچه نيافريديم * اگر میخواستیم آن را بازیچه بگیریم، قطعاً چنین میکردیم.
ط – پس برای معتقدین به خدا، تردیدی وجود ندارد که دنیا جای عمل است و نه مکافات و حتماً و یقیناً کافر و مؤمن – عالِم و جاهل – کور و بینا – ظالم و مظلوم ... و در یک کلمه حق و باطل، در این نظام علیمانه، حکیمانه و هدفمند، یکسان نیستند و بیتردید قیامت بر پا شده و هر کس به پاداش و عقاب کردههایش میرسد و خود نیز واقف میشود که این نتیجه کدام باورها و رفتارهایش بوده است، نه این که نداند اکنون که آدم بدبختی است، دار عمل است یا نتیجهی گذشته و نداند کدام گذشته – و اکنون که ببر و شیر پلنگ شده و میدرّد، قبلاً دریده شده یا ممکن است بعداً بره و گوسفندی شده و دریده شود؟ در قیامت او را آگاه کرده و به او میگویند: خودت برو کتاب خودت را بخوان. تو خودت برای داوری کافی هستی. یعنی آنجا که روز آشکار شدن حقایق و بیرون ریختن پنهانیهاست (یََوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ)، خودت میفهمی که مستحق عذاب هستی یا پاداش:
«إقْرَأْ كَتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا» (الإنسان، 14)
ترجمه: نامهات (کتاب عملت) را بخوان؛ كافى است كه امروز خودت حسابرس خود باشى.
پس به حکم وحی و عقل، حتماً قیامت برپا خواهد شد، دروغ نیست و شکی نیز در آن وجود ندارد:
«إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ * لََيْسَ لِوَقْعَتِهَا كَاذِبَةٌ ...» (الواقعه، 1 و 2)
ترجمه: آن واقعه (قیامت) چون وقوع يابد * [كه] در وقوع آن دروغى نيست ... .
«وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لَّا رَيْبَ فِيهَا وَأَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَن فِي الْقُبُورِ» (الحج، 7)
ترجمه: و [هم] آنكه رستاخيز آمدنى است [و] شكى در آن نيست و در حقيقتخداست كه كسانى را كه در گورهايند برمىانگيزد.
جدید:
یادداشت سردبیر: رابطه اراده و ولایت در انسان – لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ ...
- تعداد بازدید : 14646
- 3 آذر 1392
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی معاد
نظرات کاربران
درود تناسخ هم به لحظ عقلی قابل قبول هست هم به لحاظ علمی حالا شما گفتین(وحی)که مسلما جزو توهمات شماس و همین وحی نه به لحاظ عقلی قابل قبوله نه به لحاظ علمی. حالا من یه سوال از شمایی که به معاد معتقد هستید دارم چطور یه انسان با سن ده ،بیست،سی،و نهایتا هشتاد نود ساله این زندگی رو ترک میکنه و تا بی نهایت یا در آتش جهنمه یا در خوشیهای بهشت آیا با عقل سلیم جور در میاد و آیا این اسراف در مجازات یا پاداش نیست سوال دوم نوزادانی که بعد از تولد فوت میکنن تکلیفشون چی میشه اصلا چرا به دنیا اومدند؟؟؟؟
سایت - تناسخ، نه دلیل عقلی دارد و نه علمی و نه نمونۀ تجربی. اما این که در قیامت چه می شود و حیات ابدی چگونه است و ...، مقوله های دیگری است که پاسخ های متعددی برای آن درج شده است.