میدونم جهان آخرتی هست و حساب و کتابی هست. اما یه کم یقینم به این موضوع ضعیفه؛ میخوام مثالهایی بزنید تا یقینم به آخرت و حساب و کتابی که در پیش داریم صد در صد بشه. چون یه احساسی بهم میگه نکنه چیزی نباشه. میخوام منو به یقین کامل برسونید. (دیپلم ریاضی)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): نه ما و نه هیچ کس دیگری جز خداوند متعال، نمیتواند شما و یا دیگری را به "یقین" برساند. اجازه دهید، به جای مثال، توضیحی ایفاد گردد.
عقل، قلب، فطرت، احساسات، عواطف، وهم، خیال، تصور، حس و ...، همه ابزارهای "شناخت" آدمی میباشند و البته که آدمی برای هر کاری و رسیدن به هر نتیجهای، باید ابتدا خودش و ابزارهایش و کاربرد آنها را بشناسد.
به عنوان مثال: در یک مقوله یا عرصهی "عقلی"، احساسات یا گمانها، جایگاهی برای تبعیت ندارند و اگر کسی در این عرصه، به آنها توجه نماید، از محیط و فضای "عقل" خارج شده و وارد محیط و فضای احساسات یا گمانها، ظنّها، شایدها و تخیلات میگردد!
این مهم، فقط منحصر به توحید و معاد نمیباشد؛ فرض کنید که کسی مقابل آیینه بایستد و در حالی که خودش را میبیند، بگوید: «شاید این من نیستم" و سپس این "شاید" را بیشتر بپذیرد؟! این دیگر نه کار عقل است، نه علم، نه مُدرکات حسی ...، بلکه کار "وهم" است و رویکرد و تبعیت از ظنّ و گمان:
« وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا » (یونس علیه السلام، 36)
ترجمه: و بيشترشان جز از گمان پيروى نمىكنند [ولى] گمان به هيچ وجه [آدمى را] از حقيقت بىنياز نمىگرداند. آرى، خدا به آنچه مىكنند داناست.
عقلانیت:
آدمی، اجسام و اجرام و ویژگیهای آنها را با حواس پنچگانه درک میکند، اما "حق و حقایق" را [اگر چه درباره محسوسات و علوم تجربی باشد]، با عقل درک نموده و با قلب میفهمد. ابزار عقل، دلیل و برهان میباشد، نه حدس، گمان، خوشایندها، ناخوشایندها و ... .
"عقل"، روی نشانههایی (= اسما و آیاتی) که توسط چشم و گوش ظاهر و یا باطن (سمع و بصیر) دریافت نموده "فکر" میکند و کارش با مفاهیم و براهین است.
به عنوان مثال: در عالَم ماده، آب را میبیند، جوش آمدن در مجاورت حرارت و یا منجمد شدنش را در مجاورت برودت میبیند و سپس با برهان، "علت و معلول" در پدیدهی جوش آمدن یا یخ زدن را میشناسد، و هرگز دچار وهم نمیشود و نمیگوید: «شاید آب در برودت به جوش میآید»! چنان که فرمود: مؤمنان همین زمین و آسمان (عالم ماده) را میبینند و با عقل و قلب گواهی میدهند که خدایا تو اینها را بیهوده نیافریدی [پس لابد سرانجام در کار هست].
علل تردید:
اما، در عین حال باید دقت کنیم که تنها علت انکار، تکذیب، شک و تردید، عدم برخورداری از براهین عقلی در شناخت نمیباشد؛ بلکه تردیدها، علل گوناگونی دارند.
گاه انسان، گمان میکند که خودش یا دیگران، بسیار عاقل و عالِم هستند! بنابراین اگر منکر حقیقتی میشوند و یا در آن تردید میکنند، لابد از دلایل عقلی و علمی کافی، برای شناخت برخوردار نگردیدهاند و احیاناً اگر کسی به آنها دلیل عقلی ارائه کنند، میشناسند و باور خواهند نمود.
اما، اصلاً چنین نیست؛ چرا که "عقل" به هزاران علت دیگر، تعطیل، محجوب و مدفون میگردد. کافیست که "نفس حیوانی" غرش کند و صاحبش سریع تسلیم گردد. در چنین شرایطی، او دیگر نه تنها با "عقل و دلایل عقلی" کاری ندارد و حتی "علم" را نیز کنار میگذارد، بلکه به خودش افسار میزند و رکاب آن را به دست حیوان نفسش میدهد.
در چنین شرایطی، برای او، نه تنها برهان عقلی، بلکه شهود عینی (دیداری) و مثالها نیز هیچ فایدهای نخواهند داشت، چنان که بعد از شنیدن دلایل و براهین عقلی انبیا علیهم السلام، گفتند: «مجنون» است، و پس از دیدن معجزات با چشم سر نیز گفتند: «ساحر = جادوگر» است! و خداوند متعال فرمود که مشکل آنها از قلبهای بیمارشان است [نه شناخت عقلی].
●- بنابراین، انسان عاقل، پس از آن که "شناخت"، دیگر دچار ظنّ و گمان نمیگردد؛ و به جای پیروی از شناخت عقلی، از ظنّ و گمان پیروی [تبعیت] نمینماید. اگر به این نتیجه رسید که گفت: «میدانم و تصدیق میکنم که معادی هست»، هیچ گاه نخواهد گفت: «حالا شاید هم نباشد»!
ایمان کار قلب است:
شناخت عقلی و علمی، مقدمه ایمان و یقین هستند، اما ایمان و یقین، کار قلب است که پس از "فهم" حاصل میگردد.
عقل آدمی، یا میشناسد و یا نمیشناسد؛ اما نه ایمان میآورد و نه تکفیر و تکذیب مینماید. کسی که میگوید: «خدایی هست»، او و خلقت را شناخته است، و کسی که میگوید: «خدایی نیست»، او و خلقت را نشناخته است؛ اما دلیل نمیشود که این شناخت را فهم نیز بنماید و به آن ایمان بیاورد. مگر ابلیس لعین خداوند متعال را نمیشناخت؟! در قرآن کریم فرمود: آن عده از یهودیان که نبوت پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله را انکار و تکذیب میکردند، او را کامل میشناختند، حتی بیشتر از فرزندانشان!
بنابراین، ممکن است صدها دلیل، برهان، بینه، مثال و حتی معجزه برای اثبات توحید و معاد آورده شود، ولی شخص در عین درک همهی آنها، ایمان نیاورد. چون قلبش محجوب و بیمار شده است.
میفرماید: وقتی سخن از وحدانیت خداوند سبحان به میان میآید، "قلب" آنان که به آخرت ایمان ندارند مشمئز میشود، نه این که دلایل عقلی و مثالهای روشنشان به چالش کشیده میشود:
« وَإِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَإِذَا ذُكِرَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ » (الزّمر، 45)
ترجمه: هنگامی که خداوند به یگانگی یاد میشود، دلهای کسانی که به آخرت ایمان ندارند مشمئزّ (و متنفّر) میگردد؛ امّا هنگامی که از معبودهای دیگر یاد میشود، آنان خوشحال میشوند.
حال علت چیست؟ علت این است که "قلب" ابتدا محجوب و محبوس گردیده و سپس بیمار و فشل شده و در نهایت دچار تنگی شده و ورودیاش بسته شده است «خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ».
معاد:
معاد، از ریشه عود، به معنای بازگشت میباشد. بنابراین، حرکت به سوی معاد، رفتن نیست، بلکه بازگشتن است، و هنگامی "بازگشتن" مصداق دارد که حرکت از نقطهای آغاز شده باشد و در ادامه به همان نقطه برگردد (إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ).
مثال: اگر نقطهی آغاز حرکت خورشید را طلوعش از شرق در نظر بگیریم، در مداری حرکت میکند و حتی به غرب میرود، اما دوباره همان نقطهی طلوع در شرق باز میگردد – اگر به بدن (جسم) انسان دقت کنیم، از خاک پدید میآید و دوباره به خاک بر میگردد و خاک میشود – اگر به حرکت بذر یک گیاه دقت کنیم، پس از قرار گرفتن در درون خاک، تغذیه از خاک، آب و نور، رشد میکند، گیاه کاملی میگردد، گل و میوه میدهد و اوج بازگشت آن زمانی است که دوباره بذر (یا تخم) دهد. پس تمام عالم ماده نیز خود دلیل بر چرخهی بازگشت میباشد.
به حرکتهای معنوی انسان دقت کنیم: کسی که جویای علم است و برای حصول آن تلاش مینماید، اگر موفق شود به چه میرسد؟ به همان "علم". یعنی حرکت از "علم بود و به علم بازگشت"؛ همینطور است، حرکت برای رسیدن به قدرت، زیبایی، سلامت و ... . آخرش به اولش بر میگردد.
●- بنابراین، "معاد" یک مقولهی ثانوی میباشد، یعنی در امتداد اصل اول که "توحید" است، تعریف میگردد. بیتردید برای کسی که خداوند متعال را نشناخته است، سخن گفتن از معاد و دلیل آوردن برای آن بیهوده است؛ چنان که از نبوت و ولایت، یا احکام نیز نباید سخن گفت.
پس، اصل اول در شناخت معاد و سپس ایمان و یقین به آن، شناخت خداوند سبحان و ایمان به اوست. هر چقدر این شناخت و ایمان کاملتر و قویتر باشد، شناخت و ایمان به معاد نیز کاملتر و یقینیتر میگردد.
●- موحد با عقل، قلب و زبان خود میگوید: خدا هست، سبحان است، علیم و حکیم است؛ پس کار بیهوده نمیکند. اگر معادی نباشد، عالم خلقت، بازیچه و بیهوده میگردد، اما تمامی اجزای عالم، از کوچکترین عنصر گرفته، تا کهکشانها، تا عوالم مجرد و غیر مادی (عقل، محبت) نشان میدهند که بیهوده آفریده نشدهاند؛ پس حتماً هدف و مقصدی هست که همگان به سوی آن روان هستند.
●- اما "عقل" انسان موحد و مؤمن نیز نمیتواند بشناسد که حالا این مقصد کجاست؟ چگونه است؟ در آنجا چه خبر است؟ چه میشود و ...؛ اما همین عقل، حکم میکند: او که خلق نموده و هدایت میکند، باید "خبر، علم و آگاهی" دهد. پس باید فرستادگانی داشته باشد که به آنان وحی ابلاغ گردد و آنها نیز به ما تعلیم دهند.
●- بنابراین، به رغم تمامی این براهین عقلی و مثالهایش، اولین و محکمترین دلیل معاد برای کسی که خداوند متعال را شناخته و به او ایمان آورده است، همان قول اوست که فرمود معاد هست، واقعهای قطعی و بسیار عظیم است و هیچ تردیدی نیز در برپایی آن وجود ندارد؛ و البته از چگونگیهایش نیز خبر داد - و برای کسی هنوز او را نشناخته و به او ایمان نیاورده است، سخن از "بازگشت به سوی او"، منطقی ندارد و معقول نمیباشد، مقبول هم نمیافتد.
پس هر چقدر ایمان و یقین در توحید، بیشتر و کاملتر باشد، ایمان و یقین به معاد، بازگشت به سوی او، رسیدن هر کسی به نتیجه و حاصل تلاشش، کاملتر و یقینیتر میگردد.
کسی که به خداوند متعال ایمان آورد، به وحی او (کتاب) نیز ایمان میآورد:
« ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ » (البقره، 2)
ترجمه: این است كتابى كه در [حقانيت] آن هيچ ترديدى نيست؛ [و] مايه هدايت تقواپيشگان است.
و کس که به توحید، نبوت و کتاب ایمان آورد، به خبر و وعدهای که حقتعالی داده است (چون معاد و احوالش) نیز ایمان میآورد.
« وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ » (البقره، 2)
ترجمه: و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان میآورند؛ و به رستاخیز یقین دارند. (البقره، 4)
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
پرسش:
میدانم آخرت و حساب و کتاب هست، اما به خاطر ضعف ایمان، گاه تردید میکنم که شاید چیزی نباشه! لطفا با مثالهایی مرا به یقین برسانید.
پاسخ:
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9202.html
لینک عضویت در پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس - شبهه)، در پیام رسانها
- تعداد بازدید : 2849
- 6 اردیبهشت 1397
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی معاد