پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): اخلاق، چیز (شیء) نیست که بگوییم یا بپرسیم«چیست؟»، بلکه در یک کلمه «موضعگیریهای» انسان است که از غرایز، ملكات و صفات باطنی انسان نشأت میگیرد. خواه موضعگیری نسبت به خداوند متعال و توحید باشد و یا نسبت به یک لیوان آب یا حتی یک برگ درخت.
از این رو حدیث شریف «اِنِّی بُعِثتُ لِاُتِمِمُ مَکارِمُ الاَخلاق – من برای کامل کردن مکارم اخلاق برگزیده شدهام»، نه تنها منافاتی با هدف اصلی رسالت، مبنی بر دعوت بندگان به خداشناسی و خداپرستی ندارد، بلکه آن را شرح میدهد.
شاید ذکر مثال مبحث را روشنتر نماید. بیان شد که در یک کلام، «اخلاق یعنی موضعگیری». الف - حال ببینیم در آیات قرآن کریم، چند نوع موضع مردمان نسبت به خداوند متعال و نیز یکتاپرستی مطرح شده است:
برخی خدای عزّوجل را شناخته و به او ایمان آوردهاند – برخی او را بسیار دوست میدارند و با او رابطه محبّ و محبوب برقرار کردهاند و نه فقط عبد و معبود – برخی دیگر ایمان به قلبشان رسوخ نکرده، اما تسلیم شده و اسلام آوردهاند، برخی کافر، برخی مشرک، برخی دشمن (خصیم) شدهاند. برخی خودش را به عنوان مبدأ قبول دارند، اما به معادش ایمان ندارند – برخی دیگر (یهود) او را به عنوان خالقی که دستش بسته است (یدالله مغلولة) میشناسند – برخی او را متولد دانسته و برای او تجسم قائل میشوند (مسیحیت، یهودیت، وهابیت و ...)، برخی گمان میکنند که او را به صلیب کشیدهاند و ... .
اینها همه «مواضع» مختلف در خداشناسی و خدا پرستی است و پیامبر اکرم صلوات الله علیه فرمودند که برای «کمال اخلاق»، یعنی رساندن به بهترین مواضع مبعوث شده است.
ب – در مورد نبوت یا معاد و امامت نیز همینطور است. برخی اساساً خدا را قبول ندارند که پیامبرش را قبول داشته باشند – برخی خدا را قبول دارند و پیامبرش را قبول ندارند – برخی دیگر پیامبر را فقط نابغهای میشناسند که به خاطر رشد روحی و شخصی به حقایقی دست یافته است – برخی دیگر او را پیامبر دانسته، اما صاحب عصمتش نمیدانند و حتی ممکن است که بگویند هذیان میگوید – برخی دیگر معتقدند که او آمد و کتابی داد و رفت و دیگر وجودش هیچ تأثیری ندارد و ... .
همین دستهبندی مواضع (اخلاق)، در مورد عدل الهی، ولایت، امامت، معاد و ... نیز وجود دارد و هم چنین نسبت به تمامی شئون زندگی فردی و اجتماعی انسان، مواضع متفاوت است.
مواضع انسانها نسبت به علم، سلامتی، حیات، دنیا، آخرت، زن، مرد، ازدواج، کسب و کار ... و حتی یک لقمه نان، میتواند متفاوت و حتی متضاد باشد. یکی در مقابل نامحرم قیودی دارد و یکی ندارد، یکی در قبال لقمه حلال قیودی دارد و یکی ندارد، یکی در مبارزه با ظلم انگیزه دارد و یکی ندارد ... و همه اینها مواضع (اخلاق) هستند، لذا فرمود: «اِنِّی بُعِثتُ لِاُتِمِمُ مَکارِمُ الاَخلاق – من برای کامل کردن مکارم اخلاق برگزیده شدهام» - یعنی مبعوث شدم برای کمال نظری و کمال عملی انسان.
ج – از این رو، عمل اخلاقی، مواضعی است که منطبق با جهانبینی توحیدی – اسلامی و احکام الهی در بُعد نظری و منطبق با شریعت (بایدها و نبایدهای در احکام الهی) باشد و برای رشد، کمال و قرب او انجام پذیرد.
آیتالله جوادی آملی:
اخلاق در لغت - «غرایز، ملكات و صفات باطنی انسان «اخلاق» نامیده میشود و به رفتاری كه از این خلقیات ناشی میشود نیز «اخلاق» یا رفتاری «اخلاقی» میگویند. در یك تعریف كلی، «اخلاق» آن سلسله صفاتی است كه در نفس و روح انسان، ثابت و ریشهدار است و منشا صدور كارهای «نیك» یا «بد» میباشد. راغب اصفهانی درباره این واژه مینویسد: «خَلق و خُلق، در اصل یكی هستند، اما «خَلق» به هیأت، شكل و صورتهایی كه با چشم درك میشود، اختصاص یافته و خُلق به قوا و سجایایی كه با بصیرت درك میشود، مختص شده است» از مجموع سخنان لغویان بر میآید كه «خُلق» صفت و كیفیت درونی ثابت در نفس انسان است. همچنین اخلاق، كه مفرد آن «خُلق» و «خُلُق» میباشد، در لغت به معانی سرشت، سجیه و طبیعت به كار رفته است.
بنابراین، مفهوم اخلاق در لغت چندان اختلافی نیست، سرشت، سجیه یا طبیعت، همگی حكایت از یك امر نفسانی در انسان میكند كه بر آن «خُلق» اطلاق میشود. منظور ملكه یا هیئت نفسانی است. در نگاهی دیگر، واژه «اخلاق»، برای مشخص كردن معیارهای «رفتار نیك» به كار میرود... . عمل اخلاقی به طور صریح یا غیرصریح، مجموعهای از هنجارهای مشترك و مناسب را مورد ارجاع واستناد قرار میدهد. از این رو، باید گفت: اخلاق مجموعه صفات روحی و باطنی انسان است و گاه به بعضی از اعمال و رفتاری كه از خلقیات درونی انسان ناشی میشود، نیز اخلاق گفته میشود. «اخلاق» را از طریق آثار آن میتوان چنین تعریف كرد: «گاه فعلی كه از انسان سر میزند، شكل مستمری ندارد; ولی هنگامی كه كاری بطور مستمر از كسی سر میزند؛ مانند كمك به همنوعان، این عمل، یك ریشه درونی و باطنی در اعماق جان و روح او دارد، آن ریشه را خلق و اخلاق مینامند. از این رو، ابن مسكویه در كتاب «تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق»، میگوید: «خلق همان حالت نفسانی است كه انسان را به انجام كارهایی دعوت میكند، بیآنكه نیاز به تفكر و اندیشه داشته باشد.» فیضكاشانی نیز میگوید: «بدان كه خوی عبارت است از هیئتی استوار با نفس كه افعال به آسانی و بدون نیاز به فكر و اندیشه از آن صادر میشود.» از اینرو، اخلاق را به دو بخش تقسیم میكنند: «ملكاتی كه سرچشمه پدید آمدن كارهای نیكو است و اخلاق خوب كه «ملكات فضیله» نامیده میشود، و آنهایی كه منشأ اعمال بد است و به آن اخلاق بد و «ملكات رذیله» میگویند. »
کلمات کلیدی:
قرآن مبعث