«ایکس - شبهه»: البته علل در ادیان دیگر [که عمدتاً به صورت تشکیلاتی و سازمانی اداره میشوند] متفاوت است، اما اسلام به نکات بسیار حایز اهمیتی توجه دارد که از جمله موارد ذیل است:
الف: در اسلام سطحینگری نسبت به هیچ موضوعی در زندگی و از جمله «دین» و «ازدواج»، وجود ندارد، چرا که جهان و انسان را خداوند حکیم خلق نموده و آن را بازیچه نیافریده است، لذا از سادهترین مباحث مانند چگونگی غذا خوردن یا خوابیدن، یا پوشیدن و ...، تا جدیترین مباحث مانند عبادت، تجارت، جنگ، صلح، اسارت، شهادت ... و لقاء الله، هر یک از اهمیت و نقش و تأثیر خاص خود در رشد و کمال انسان برخوردارند.
«وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنهَُمَا لَاعِبِينَ»(الأنبیاء، 16)
ترجمه: و ما آسمان و زمين و آنچه را ميان آن دوست ببازى نيافريديم.
ب – در میان تمامی مقولات زندگی فردی و اجتماعی بشر، «دین» از جایگاه اولیتر و مهمتری برخوردار است، چرا که «دین» آیین، روش و برنامهی زندگی است که منطبق با هدف میباشد. لذا چون خلقت را بازیچه نیافریده است و لابد هدفی حکیمانه از آن را اراده نموده است، برای رسیدن به آن نیز برنامه «دین» را فرستاده و میفرماید: شما نیز دین را به بازی نگیرید:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذينَ اتَّخَذُوا دينَكُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ الْكُفَّارَ أَوْلِياءَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ» (المائده، 57)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آورديد، كفار و اهل كتابى را كه دين شما را سخريه گرفته و بازيچهاش مىپندارند دوستان خود مگيريد و از خدا بپرهيزيد اگر مردمى با ايمانی هستید.
ازدواج [در اسلام] فقط رابطه حیوانی و فیزیکی دو بدن نیست، بلکه باید ایجاد «همسری» نماید یعنی طرفین «هم سر» یک دیگر شوند. و بدیهی است که هدف و دین غیر مسلمان با مسلمان متفاوت است و این دو نمیتوانند با مساعدت یک دیگر به سوی یک هدف حرکت کنند.
ج: ازدواج در اسلام، نه تنها یک عادت تن یا رفتار سنتی نیست، بلکه مقدسترین کانون اجتماعی است که باید با هدف گرفتن «الله» صورت پذیرد. و رسیدن به این هدف مستلزم اجرای روش، برنامه و بایدها و نبایدهای الهی در اسلام است. پس اگر قرار باشد هر یک از زوجین به یک هدف و روشی معتقد و عامل باشند، هیچگاه این هدف محقق نخواهد شد.
د: در ازدواج یک مسلمان و یک غیر مسلمان، جایگاهها، روابط و تأثیر و تأثرها نیز دگرگون میگردد. به عنوان مثال اگر طرف مسلمان زن باشد، اسلام نمیپذیرد که قیمومیت و ولایت یک مسلمان بر عهدهی غیر مسلمان باشد و البته در هیچ امری ولایت یک غیر مسلمان بر مسلمان پذیرفته نیست. و اگر طرف مسلمان مرد باشد نیز، شیرازهی زندگی او به هم میریزد، چرا که نه فقط در اصول و اهداف، بلکه در تمامی بایدها و نبایدها (احکام) یا باید رعایت احکام غیر اسلامی را بنماید و یا مستمر با همسرش اختلاف و بگو مگو و جنجال و مخالفت داشته باشد.
ھ – در مسئلهی تعلیم و تربیت اولاد نیز این آشفتگی نقش میگذارد. آیا فرزند به دین اسلام تربیت شود و یا غیر اسلام؟ اگر طرف مسلمان زن باشد، جایز نیست که مسلمان برای غیر مسلمان فرزندی را حمل کرده و به دنیا بیاورد و او را تحت قیمومیت یک غیر مسلمان قرار دهد... و اگر طرف مسلمان مرد باشد نیز، شکی نیست که اولاد تربیت را از مادر میگیرد. و مهمتر آن که نقش «محبت» که مادر سمبل و اسوهی آن است، در تعلیم و تربیت و تبعیت، به مراتب بیشتر از نقش عقل و درایت است. چنان چه خداوند متعال به رغم همهی دلایل عقلی برای پرستش او و تبعیت از پیامبر اکرم (ص)، محبت را ریشه و عامل اصلی «تبعیت» قلمداد نموده و میفرماید به مردم بگو اگر خدا را دوست دارید، از من تبعیت کنید:
«قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ»(آلعمران، 31)
ترجمه: بگو: اگر شما خدا را دوست داريد پس، از من پيروى كنيد تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان را بيامرزد و خدا آمرزگار مهربان است.
و –در خاتمه دقت شود که خداوند متعال به جز «توحید» را برای هدفگذاری انسان نمیپذیرد و کلیهی ادیان، اگر چه اهل کتاب و ادیان الهی خوانده میشوند، اما تحریف شده و به سوی شرک رفتهاند. چنان چه موسی یا عزیر را پسر خدا و عیسی را خود خدا یا «پدر، پسر، روحالقدس» میخوانند. لذا بدیهی است که هم هدفی و هم سویی موحد با غیر موحد، محال است و بالتبع عشق، محبت، تبعیت، پذیرش ولایت، پیوند، باور، صمیمت و ... [که از لوازم حتمی یک ازدواج موفق و تشکیل خانوادهای موحد است] نسبت به یک غیر موحد و غیر مسلمان، انسان را از هدف دور و از مسیر «صراط مستقیم» خارج مینماید.
کلمات کلیدی:
حقوقی و احکام