«ایکس - شبهه»: هر اندیشه، مکتب و دینی، اصولی دارد که ستونهای ساختار آن را تشکیل میدهد و فروعی دارد که مبتننی و متکی بر آن اصول میباشد. به عنوان مثال اگر اصول «دیالیکتیک» را از اندیشه هگلی، یا اصول «سود و قدرت» را از اندیشه ماکیاولی یا اصول نگاه به انسان مبنی بر «انسان گرگ انسان» را از اندیشهی هابس حذف کنیم، کل ساختمان و نظام فکری و آن چه بر آن بنا کردهاند (اصول و فروع) و تمامی مکتبشان فرو میریزد.
دین اسلام نیز همینگونه است و بر اصولی که آن را اصول عقاید مینامیم [توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت] استوار است. این اصول در واقع گویای جهانبینی و هستیشناسی و انسانشناسی در یک دین، مکتب و اندیشه است و فروع، احکام و قوانین منطق با آن نوع نگاه به مبدأ و مقصد عالم هستی و حرکت انسان است. لذا اگر کسی یا اندیشهای میخواهد نقدی به اسلام وارد کند و یا حتی آن را مورد هجمه قرار دهد، باید اصول را هدف بگیرد.
اما از آن جا که میدانند «اصول» یا همان جهانیبینی و هستیشناسی در اسلام منطبق با بدیهیات عقلی و فطری و نیز مستدل و خدشهناپذیر است و به لحاظ عقلی یا علمی قابل نفی یا حتی تردید نیست، و بالعکس اصول در سایر مکاتب مبتنی بر نظریهها بوده و همه رد شدهاند، سعی دارند که اذهان عمومی را با پرداختن به فروع در اسلام که مقولهای تخصصی است مشوش و شبههناک کنند.
البته این ترفند فقط به اسلام و اندیشهی اسلامی اختصاص ندارد، بلکه به منظور تسلط جهانبینی و فقه «پست مدرنیسم» تحت عنوان «نفی مفاهیم کلی»، در همهی جهان و حتی امریکا و اروپا نیز فرافکنی میگردد. ژان بودریار در کتاب «اغواگر» مینویسید: «ما با قواعد بازی کاری نداریم، چون در اختیار ما نیست و انگیزه ایجاد نمیکند، بلکه با قوانین بازی کار داریم که خودمان آنها را وضع کرده و تغییرشان میدهیم».
هر چند هستی و حیات اصلاً بازی نیست، اما منظور او از قواعد همان اصول است که در واقع در اختیارشان نیست و قابل نفی و انکار نیز نمیباشد. منتهی مترصدند که قوانین را خود وضع کرده و تغییر دهند، نه خالق جهان و انسان، تا منافعشان در هر عصر و نسل و جامعهای محفوظ و مثبوت بماند.
تبیین، شناخت، منابع و چگونگی استخراج و استنباط احکام، فقه یا قوانین، در هر اندیشهای، مقولهای متفاوت است که ورود به آن عرصه، مستلزم اختصاص سالیانی از عمر در تحصیل و کسب علوم مربوطه میباشد. اگر چه بحث از قوانین یک روش توپبازی، مانند فوتبال یا والیبال یا بسکتبال باشد. لذا شاهدیم که حتی تشکیلاتی چون «فیفا» درست میکنند تا مبادا کسی از سر خود قانونی وضع کند، یا قانونی را رعایت نکند و یا تفسیر به رأی نموده و یا انتقاد کرده و نپذیرد. و جهت عدم رعایت آن نیز مقررات سختی وضع میکنند. از همین مسئله ساده تا پیچیدهترین قوانین اقتصادی، سیاسی، جنگی و ... همین طور است. اما نوبت به اسلام که میرسد، با به کارگیری ابزاری چون اینترنت یا سایر رسانهها، میخواهند احکام، فلسفهی احکلام و نقد و بررسی آن را در میان مردمی ببرند که هیچ تخصصی در آن ندارند! تا در مقابل سؤالات مختلف و یا شبهات، مغلوب یا منکوب گردند و بدین بهانه و وسیله، اصول را نفی کنند. این یک روش ضد تبلیغ نوین علیه اسلام و به ویژه تشیع است.
مثال: دقت فرمایید که مقولهای چون «سلامتی» و ضرورت برخورداری و حفظ آن، یک بدیهی عقلی و فطری است. اما هنگام به مخاطره افتادن آن، فرد باید یا خودش متخصص باشد و یا به متخصص مراجعه نماید. همین طور است مقولههای دیگری چون مهندسی، حقوق، بازرگانی یا ... . حال اگر بیماری به پزشک مراجعه نموده و ناراحتی خود را بیان نماید و پزشک نیز پس از انجام آزمایشات چگونگی بیماری را تشخیص دهد و نسخهای تجویز نماید، هیچ کس سؤال نمیکند چرا؟ و اگر هم سؤال کند، پاسخی نمیگیرد. اگر به پزشک بگویید سر درد یا پا درد دارم، چه کنم؟ یا بگویید برای چاقی، لاغری، سفت شدن عضلات چه کنم؟ ورزشی یا دارویی تجویز مینماید. اما اگر متعاقب تجویز سؤال کنید که این ورزش یا دارو چه تأثیری دارد، چگونه و چرا – یا چگونه مفید بودن آن را توضیح داده و اثبات میکنید؟ میگوید: بروید 8 تا 16 سال پزشکی یا داروسازی بخوانید تا به جواب برسید.
حقوق و قوانین نیز چه در اسلام - که از آن به حقوق و احکام یا فقه از آن نام میبرند - و چه در سایر نظامهای اجتماعی و سیاسی همینطور است. آگاهی اجمالی از حقوق عمومی، مستلزم دست کم چهار سال تحصیل تخصصی میباشد و تخصص در حقوق جزا، حقوق مدنی، حقوق کیفری، حقوق تجارت، حقوق بینالملل و ... نیز چند سال تحصیل اضافه میخواهد. اما نوبت به اسلام که میرسد، بدون این که از اصولش چیزی بدانند، مسئلهای را در سایتها یا وبلاگها یا کتب و سخنرانیها طرح میکنند و با ایجاد شبهه از اذهان عمومی میپرسند چرا؟! و اگر دقت کرده باشید، معمولاً حتی سؤال، دادهها و مفروضات آن سؤال را نیز به غلط طرح میکنند، تا ضمن القا و جوّسازی، از پاسخ احتمالی نیز ممانعت به عمل آورند. به عنوان مثال در یک سایت طرح میکند «این چه قانونی است که یک شخص میتواند تغییرش دهد، و احکام ثانویه را جایگزین نماید؟» خوب اگر دقت کنید کلیه بندها و ساختمان این سؤال غلط است. در فقه اسلام (تشیع) نه فرد قانون میگذارد و نه فرد میتواند تغییر دهد و نه کسی میتواند از سوی خود و خارج از چارچوب تعیین شده و حکم بیان شده در اسلام، قانونی را به عنوان احکام ثانوی وضع و جایگزین نماید. و سؤال کننده نیز نه تنها هیچ آشنایی اولیه با اصول اسلام ندارد، بلکه اساساً از احکام، فقه، منابع و نحوهی استنباط و استخراج احکام فقهی نیز هیچ نمیداند.
در هر حال این یک روش ضد تبلیغ است. شما نیز هر کجا با سؤال احکام و فلسفهی احکام مواجه شدید، بفرمایید: یا تحصیل کن و مجتهد شو و یا تقلید کن. بر شما تحقیق و شناخت اصول واجب است و نه احکام. مانند سایر عرصهها و امور زندگی.
کلمات کلیدی:
حقوقی و احکام