شهید مظلوم، آیت الله دکتر بهشتی: نتایج قانونمندِ ترک امر به معروف ونهی از منکر در جامعه اسلامی
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات / در محضر استاد:
متن ذیل بخشی از سخنرانی شهید مظلوم، آیتالله دکتر بهشتی، در بارهی نتایج قانونمندِ ترک امر به معروف ونهی از منکر در جامعه اسلامی میباشد:
شهید آیت الله دکتر بهشتی (ره):
در جلسه قبل روایتى را خواندم. این روایت در صفحه 398 از جلد 11 وسائل [الشیعة] چاپ جدید آمده است. روایت هجده از شیخ طوسى رحمة الله علیه است - «قال، رُوىَ عن النبى، صلى اللّه علیه و آله و سلم، انّه قال لا تزال امتى بخیر ما امروا بالمعروف، و نهوا عن المنكر، و تعاونوا على البرّ، فاذا لم یفعلوا ذلك نزعت منهم البركات، و سلّط بعضهم على بعض، و لم یكن لهم ناصر فىالارض و لا فى السماء.»
از پیامبر، صلوات الله و سلامه علیه، روایت شده است كه فرمود: امت من (امت اسلام) همواره تا وقتى كه امر به معروف و نهى از منكر كند و در راه برّ و نیكى یار و یاور یكدیگر باشد در خیر و نیكى و خوبى به سر خواهد برد. اما به محض آنكه این كارها را رها كردند بركتهاى الهى از آنها برداشته میشود و گروهى از آنها بر گروه دیگر مسلط و چیره میشوند. آنگاه نه در زمین و نه در آسمان یار و یاورى برایشان نمیماند.
از نهجالبلاغه نیز مطلبى هست كه در ضمن سفارش و وصیت مولى على، علیه السلام، به دو فرزندش حسن و حسین، سلام الله علیهما، آمده است. پس از آن كه ضربت مرگبار ابن ملجم بر فرق مبارك وارد آمد، ایشان خطاب به دو فرزندش، و بلكه خطاب به همگان میگوید: «لا تترُكوا الامرَ بالمعروف و النهىَ عن المنكر فَیوَلّى علیكم شِرارُكم ثُمّ تَدعونَ فلا یستَجابُ لَكُم.»(نامه 47) امر به معروف و نهى از منكر را ترك مكنید! اگر امر به معروف و نهى از منكر را ترك كردید، حكومت در میان شما به دست مردم پلیدِ بد خواهد افتاد. آنها زمام قدرت و حكومت را در جامعه شما به دست خواهند گرفت؛ آن وقت شما دائماً دعا میكنید كه اى خدا، ما را از شر دنیا و آخرت خلاص كن. اما این از آن دعاهایى است كه اجابت ندارد؛ براى اینكه آن مردمی از شر دنیا و آخرت خلاص میشوند كه بجنبند. مردمی كه نجنبند، مردمی كه بار مسئولیت را تحمل نكنند، مردمی كه وظیفه بزرگ پاسدارى از حق و قانون را رها كنند، باید در انتظار قدرتهاى خودكامه بیمبالات نسبت به هر نوع قانون خدایى و خلقى باشند. «لا تتركوا الامر بالمعروف و النهى عن المنكر فیولّى علیكم شراركم ثمّ تَدعونَ فلا یستَجابُ لكم.»
گاهى اوقات تعبیرهاى قرآن و تعبیرهاى حدیث از نظر سبك بیان مطلب قابل ملاحظه و توجه است. به این معنا كه گاهى طرز تنظیم عبارت در بیان یك مطلب بیشتر در صدد بیان یكى از سنتهاى خدا و قانونمندیهاى ثابت اجتماع است.
در آیات قرآن و در احادیث این موضوع زیاد به چشم میخورد. این عبارت نهجالبلاغه با همان شیوه بیان یك قانون اجتماعى و قانونمندى از این مطلب یاد میكند. امر به معروف و نهى از منكر را رها نكنید، چون در این حالت نتیجه اجتنابناپذیر این خواهد بود كه شرار شما والى و زمامدار و فرمانروا و داراى قدرت در میان شما میشوند. این یك قانونمندى است.
برخوردارى از حكومت حق و عدل مشروط است به رعایت كامل امر به معروف و نهى از منكر. هر نوع قدرتى را كه شما در جامعه فرض كنید در معرض خطر انحراف از حق است. این شما و جامعه هستید كه باید با توجه به اهمیت و نقش بسیار مؤثر صاحبان قدرت و كسانى كه بر منصبهاى گوناگون اجتماعى تكیه زدهاند در سعادت خود بكوشید. فرد فرد شما باید بدانید راه رسیدن به سعادت و راه رسیدن به حكومت حق و عدل این است كه شما از طریق امر به معروف و نهى از منكر به چنین هدفى برسید.
قانونمندى بعدى مربوط به وقتى است كه مردم چیزى را میخواهند اما براى رسیدن به آن تكان حسابى نمیخورند؛ بعد داد و بیداد راه میاندازند و براى محرومیت از حق و عدل روضهخوانى میكنند. این هم یك جور روضهخوانى است: روضهخوانى و مرثیهخوانى براى اینكه از زندگى زیر سایه فرمانروایى حق و عدل محروماند. این روضه را در مقالاتشان، در اشعارشان، در كتابهایشان، در جلساتشان، در سخنرانیهایشان، در گفتگوهاى دو نفرى و سه نفرى میخوانند؛ در حالى كه چه بسا همانها كه این روضه را میخوانند عملاً خودشان در انحراف زندگى اجتماعى از مسیر حق و عدل سهیماند. اینها باید بدانند از یك چنین روضهخوانى و روضه خواندنها و بعد به دنبال آن دست را تا عالیترین درجه به سوى آسمان بلند كردنها، مطابق نظام عقیده و عمل اسلامی، كارى ساخته نیست.
«تدعون» قانونمندى بعدى است. میافتید به دعا كردن؛ خواه این دعا به سوى خدا باشد، خواه خواهش و التماس از قدرتهاى دیگر؛ نتیجه یكى است: «لا یستجاب لكم». چقدر این مطلب شبیه و نزدیك است به یكى از قانونمندیهاى اجتماعى جامعهشناسى علمی پیشرفته امروز كه میگوید اصلاحات و انقلابها قابل صادر كردن و وارد كردن از خارج نیست. هیچ گاه هیچ كس نمیتواند دگرگونیهاى آرام و اصلاحاتى و رفرمی، یا دگرگونیهاى تند و ریشهدار و سریع و انقلابى را از جاى دیگر به جامعهای صادر كند یا از جامعهای آن را وارد كند. این خود آن جامعه است كه باید دگرگون شود تا نظامش دگرگون شود – : « إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ - خداوند سرنوشت قومى را تغيير نمىدهد تا آنها وضع خود را تغيير دهند. » (الرّعد، 11).
حدیث دیگر حدیثى است كه آن هم در وسایل، در جلد یازده صفحه 394، از امام هشتم على بن موسى الرضا، سلام اللّه علیهما. در این حدیث هم همین مضمون از امام رضا آمده است: «لتأمرنَّ بالمعروف و لتنهنّ عن المنكر، او لَیستعمَلَنَّ علیكم شرارُكم فیدعوا خیارُكم فلا یستجابُ لهم.» امر به معروف خواهید كرد و نهى از منكر، وگرنه عُمّال (كارگزاران) اجتماع شما به شرار و بَدان اجتماع تبدیل میشوند و آن وقت اگر در گوشههاى اجتماع هم آدم خوبى پیدا بشود و همیشه دعا كند، یا همواره به خیر و نیكى دعوت كند، گوش كسى به دعوت آنها بدهكار نیست. چون آن قدر كه عمال و كارگزاران جامعه به فكر و عمل جامعه جهت میدهند، خطبا و داعیان جامعه نمیتوانند آن اندازه به فكر و عمل جامعه جهت بدهند.
در این احادیث دقت كنید. احادیث مختلفى نقل كردم. از پیغمبر نقل شد، از على علیهالسلام نقل شد، از على بن موسى الرضا علیه السلام نقل شد یعنى در تمام ادوار یك مطلب و یك تعلیم است؛ هم در دوران پیغمبر، هم در دوران على علیهالسلام، هم در دوران امام رضا علیه السلام مسأله یكى است. یك قانون ثابت وجود دارد، و عجب قانون ثابتى است!
در مطالعاتى كه در این زمینه داشتیم حتى یك جا هم نتوانستم پیدا كنم كه بگویم در آنجا بر این قانونمندى استثنا میخورد. «لتأمرنَّ بالمعروف و لتنهنَّ عن المنكر او لَیستعمَلَنَّ علیكم شراركم فیدعوا خیاركم فلا یستجاب لهم.» احساس میكنم كه توضیح بیشترى در این زمینه مفید است؛ چون این مسأله از مسائل ظریفِ علمی اجتماعى است.
كمی دقت بفرمایید! دور و بر زندگى خود را نگاه كنید؛ ببینید چطور میشود كه اگر در جامعهای امر به معروف و نهى از منكر و پاسدارى عمومى از حق و عدل كساد و راكد شد و عملى نشد، نتیجه اجتنابناپذیرش این است كه همه مسئولان و كارگزاران جامعه، آرام آرام به افراد بد آن جامعه تبدیل میشوند.
چرا و چطور؟ وقتى حكومت، حكومت حق و عدل است، وقتى كارهاى اجتماعى و سیاست داخلى و خارجى یك جامعه بر محور حق و عدل میچرخد، وقتى خصلت و سرشت حكومت یك جامعه خصلت و سرشت الهى، خصلت و سرشت عدل و انصاف و حمایت از حقوق عامه و حق خدا و خلق خداست، در چنین حالتى عناصر خوب و پایبند، عناصرى كه خدا را میشناسند، عناصرى كه خداترساند، رغبت میكنند تا كارى را در این حكومت بپذیرند. طبیعى است كه در چنین نظامی وقتى براى هر كارى آگهى كنند اول آدمهاى با پدر و مادر، آدمهایى با پرنسیپ اصولى، آدمهاى خداترس باایمان، آدمهایى كه دلشان در عشق خدمت به خدا و خلق میتپد پیشقدم میشوند.
«نوریان مر نوریان را جاذباند». اما میپرسم: اگر حكومت حكومتى باشد كه سرشتش، سرشت عدل، حق، خدانگرى، خداخواهى، خدمت به خالق و خلق نباشد، در چنین نظامی وقتى آگهى استخدام پخش میشود اول چه كسانى به آن سمت میروند؟ چه كسانى با رغبت بیشتر و با آزادى عمل بیشتر سراغ نامنویسى براى قبول یك پست و سمت و منصب میروند؟ آنها كه با ایمانترند؟ آنها كه اصولیترند؟ آنها كه مقیدترند؟ آنها كه وظیفهشناسترند؟ نه! در چنین نظامى از همان اول عناصر پاك و سالم اصلاً رغبت نمیكنند سراغ كار دولتى بروند. حالا اگر آنها را تشویق كردیم، گفتیم اى آقا بالاخره كار مربوط به این جامعه است، بالاخره گوشت خودت، پسرت، پدرت، دخترت، مادرت، زیر دندان این پست، این سمت، این مسئول، این رئیس، این كارمند است؛ باید بروى و اقلاً در حد خودت در آنجا خدمت كنى؛ لااقل به چهار نفر مراجعه كننده توجه كنى و حق او را رعایت كنى. اگر او را با این تشویقها آماده كردیم و به سمت كار هُل دادیم و او هم رفت و مشغول كار شد، و تحت تأثیر این تشویق قرار گرفت و خواست خدمتى كند؛ اما مگر میتواند؟! میبیند از همان اول كه میرود تا پستى را بگیرد میگویند: این پست سرقفلى دارد؛ چند میدهى؟! خوب، بالاخره پول را یك كارى میكنیم. بالاخره مسأله دادن پول را از یك رهبرى، راهنمایى، حاكمى میپرسد و تحت شرایط خاصى هم ممكن است یك نفر رهبر و حاكم به او بگوید برو پول بده و كار را بگیر. بالاخره به خاطر رسیدن به هدف خدمت به مردم یك لقمه چرب و نرمى هم جلو یك حیوان درندهای كه بالاى سرت ایستاده بینداز.
اما، فردا میبیند كه مسأله به اینجا ختم نمیشود. توقعات دیگر هم هست. میبیند این مقام بالا از او میخواهد حق و ناحق كند؛ از او پورسانت میخواهد؛ درصد میخواهد؛ از او میخواهد به ناحق رأى بدهد؛ از او میخواهد ضعیفكشى و قوىپایى كند. آن جناب هم دیگر در میآید. بعد میآید فریادش را بر سر آن آقایى میزند كه تشویقش كرد و گفت: «برو آقا، چرا گفتى من بروم؟ به من گفتى جهنم برو! من جهنم همین جا پیش چشمم حاضر شده!» - چه باید به او گفت؟
گاهى اوقات كار از این هم بالاتر میرود. مقام مافوق از او یك نوع پذیراییهایى هم میخواهد كه براى او غیر قابل تحمل و فسادبار است. «هان فلانى! دیشب در فلان شبنشینى نبودى؛ در فلان پارتى شركت نداشتى؛ به اتاقت كه آمدیم چرا ویسكى نبود؟ چرا تو این قدر امّلى؟ چرا ادب كارمندى ندارى؟ چرا پذیرایى سرت نمیشود؟» - كفر آقا در میآید! اگر سایه شوم ناموس شرّ بر زمامدارى جامعه افتاد یك قانونمندى است. هر قدر هم تلاش بكند این كارها آرام آرام به دست شرار میافتد: آدمهاى بد، بیبند و بار، بیقید و بند، بیتقوا، غیر اصولى. كارها به صورت اتوماتیك به دست این قبیل افراد میافتد و آدمهایى كه داراى نوعى فضیلت و كمالاند خود به خود از گردونه خارج میشوند و با تشویق و تبلیغ و ترغیب هم نمیشود آنها را به آن سمت برد.
رفقایى كه اهل تحلیل بیشتر باشند میتوانند مطلب را از این سرنخ شروع كنند. روایت از امام باقر علیهالسلام است. خیلى جالب است. – آرام آرام كه جلو میرویم میبینیم كه از بیشتر ائمه در این زمینه روایات هست و دیگر كسى خیال نمیكند كه این مطلب مخصوص شرایط زمان یكى از پیشوایان است.
از ابى عصمت كه قاضى مرو بوده، این روایت از امام باقر، علیهالسلام نقل شده است. میفرماید: «قال یكون فى آخر الزمان قومٌ یتَّبع فیهم قوم مراؤن (الى اَن قال) ولو أضرت الصلوة بسایر ما یعملون باموالهم و ابدانهم لرفضوها كما رفضوا أسمی الفرائض و اَشرفها. انّ الامر بالمعروف و النهى عن المنكر فریضة عظیمة بها تقام الفرائض. هنالك یتم غضب اللّه عز و جل علیهم، فیعُمّهم بعقابه، فیهلك الابرار فى دار الاشرار، و الصغار فى دار الكبار. انّ الامرَ بالمعروف والنهى عن المنكر سبیل الانبیاء و منهاج الصلحاء، فریضة عظیمة، بها تقام الفرائض و تأمن المذاهب و تحلّ المكاسب و تُرَدُّ المظالم و تعمَّر الارض، و ینتصف من الاعداء و یستقیم الامر.»
این روایت از طریق جابر از امام باقر، علیه السلام، روایت شده است. در آن دورههاى آخر، در آن دورههاى انحطاط، مردمی پیدا میشوند مرید و دنبالهرو یك دسته دیگر؛ یك دسته مرید و یك دسته مراد. یك دسته دنبالهرو یك مشت آقا و پیشوا. این مرادها و آقاها، این پیشواها، كسانى هستند كه در میدان قرائت و عبادت خیلى خوب میدرخشند. مردم آنها را افراد خوبى میدانند. مراسم مذهبى خیلى اهمیت پیدا میكند. قرآنخوانها و برگزاركنندگان مراسم هم خوب میدرخشند. اما این عناصر درخشنده كه كارگزاران برگزارى هر چه جالبتر مراسم ظاهرى دین و خوانندگان درونتهى جالب قرآن كریماند، مردمی هستند خام و بی مخ. چرا؟ چون اینها امر به معروف و نهى از منكر را لازم و واجب نمیدانند، مگر آنجا كه در هر ضررى بر رویشان بسته باشد. اگر گردى به دامنشان نشیند و اگر از گل بالاتر به ایشان نگویند، آن وقت امر به معروف و نهى از منكر را لازم میدانند.
وقتى میگویند آقا، چرا امر به معروف و نهى از منكر نمیكنید، براى خودشان عذرها، بهانهها و مجوزهایى میتراشند. اینها مردمی هستند كه اگر روزى نماز هم به منافع مالى یا شخصى و آسایش بدنیشان ضررى برساند و مزاحم منافعشان شود، آن را هم رها میكنند؛ همان طور كه شریفترین، پرارجترین و برترین واجبات، یعنى امر به معروف و نهى از منكر را رها كردند. معلوم میشود كه برترین تكالیف و واجبات امر به معروف و نهى از منكر است.
آگاه باشید! امر به معروف و نهى از منكر واجبى بزرگ است كه واجبات دیگر در پرتو آن انجام میشود و نگهبانى میشود. نتیجه اینكه وقتى این كار را كردند، وقتى این وضع پیش آمد، آن وقت در چنین شرایطى خشم خداى عزّ و جلّ بر چنین مردمی تمام و كمال به حد اعلا میرسد و همه را در برمیگیرد؛ در نتیجه، نیكان در سراى بدان نابود میشوند و حتى اگر چند آدم خوب هم هستند مشمول این عقاب میگردند و كودكان بیگناه، در سرزمین بزرگان بیتعهد و بیتفاوت نابود میشوند.
امر به معروف و نهى از منكر راه و روش انبیاست. روش نیكان و شایستگان و صلحاست. واجبى بس بزرگ است كه واجبات دیگر به بركت آن انجام شدنى است. امنیت راهها، (ببیند امر به معروف و نهى از منكر تا كجا میرود!) امنیت راهها، رو به راه بودن و حلال بودن كسب و كارها، بیغل و غش بودن كسب و كارها در پرتو آن به دست میآید؛ ستمها و تجاوزها در پرتو آن برطرف میشود؛ حقوق از دست رفته در پرتو آن به صاحبانش باز میگردد؛ آبادى و عمران زمین در پرتو آن به دست میآید؛ انتقام از دشمنان در پرتو آن گرفته میشود؛ كار اجتماع، امر اجتماع و زمامدارى اجتماع در پرتو آن سرراست میشود. میبینید شعاع عمل و اثر امر به معروف و نهى از منكر تا كجا میرود!
مسائل معنوى، حیات روحى جامعه، مسائل اخلاقى، فضیلت، عدالت اجتماعى و عدالت اقتصادى، امنیت و سلامت و روال زندگى در گرو چیست؟ در گرو جنبیدن و احساس تعهد كردن و امر به معروف و نهى از منكر را كوچك و ساده نشمردن.
روایتى دیگرى هست كه هم در نهجالبلاغه آمده و هم در كتاب وسائل. «و اِنَّ الامرَ بالمعروفِ و النهىَ عن المنكر لخُلقان من خُلق اللّه سبحانه و انهما لا یقَرّبان مِن اجل و لا ینقُصان مِن رزقٍ». ( نهج البلاغه، خطبه 156) - امر به معروف و نهى از مكر از كتاب خداى عز و جل است. «إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِيتَاء ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» .(النّحل، 90)»
بدانید امر به معروف و نهى از منكر نه اجل و مرگ را نزدیك میكند نه رزق و روزى را میكاهد! اى انسان، این قدر در دایره زندگىات تنگنظر مباش! وظیفهگزار باش! خدا از بنده بیچاره زبون خوار كه به خوارى تن در میدهد خوشش نمیآید؛ بندهای كه از مرگ یا تنگى زندگى و معیشت میترسد.
روایتى است از پیغمبر اكرم، صلوات اللّه و سلامه علیه، در جلد یازدهم وسائل صفحه 397 آمده است: «قال النبى، صلى اللّه علیه و اله و سلّم، انّ اللّه عَزّ و جلّ، لیبغض المؤمن الضعیف الذى لا دین له. فقیل: و ما المؤمن الضعیف الذى لا دین له؟ قال: الذى لا ینهى عن المنكر.» خدا از بنده مؤمنى كه ضعیف و زبون و خوار است و دین ندارد بدش میآید. مؤمنى كه دین ندارد! شنوندهها تعجب كردند؛ عرض كردند یا رسول اللّه، كیست آن مؤمنى كه دین ندارد؟ فرمود آن انسانى كه در صف مؤمنان است اما مؤمنى است بیتفاوت و بیرگ؛ نهى از منكر نمیكند؛ هر چیز بد و زشتى در برابر دیدگانش بود بیتفاوت از كنار آن رد میشود.
در روایت دیگرى از امام صادق علیه السلام… ببینید امام صادق در عصر خودش امر به معروف و نهى از منكر را مسئول چه وظیفه بزرگ و عهدهدار كدام نقش حساس معرفى میكند. روایت از امام صادق است – لابد اگر نمیگفتم از امام صادق است شما فكر میكردید از امام على در زمانى است كه شمشیر به دست دارد. على و فرزندان على و پیغمبر پیشواى همه، و قرآن، كتابى كه همه آنها براى تبلیغ و ابلاغ و تبیین آن آمدند، همه در این زمینه همصدا هستند.
روایت امام صادق، علیهالسلام در صفحه 395 از جلد یازده وسائل، روایت شماره 9 مذكور است. روایت این است: «ما قُدِّست امةٌ لم یؤخَذ لضعیفها من قویها غیر متعتع.» جامعه و امتى كه در آن حق ضعیف از قوى چنان با قدرت گرفته نشود كه قوى با تواضع و خضوع حق ضعیف را به او بپردازد، جامعهای كه چنین شیوهای در آن جارى و سارى نباشد، جامعه مقدس و منزه و پیراستهای نیست، بلكه جامعهای است آلوده. آنها كه فكر میكنند فقط یكى دو نفر از ائمه ما ائمه شیعه هستند كه راستى راستى امامتشان چشمگیر است، (امام على و امام حسین) و بقیه انگار همه صلح كلى شده بودند، خوب است كه این روایات را ببینند. اگر امام صادق در زمان خود رهبر شمشیر به دست یك نهضت سازندهی چنین نظامی نبود، نه براى آن بود كه به چنین نظامی توجه نداشت و نه اینكه میترسید جانش را بر سر این كار بگذارد؛ براى آن بود كه میدانست نهضتها گاهى راهى بس دور و دراز دارند تا به ثمر رسند.
- تعداد بازدید : 2230
- 16 اردیبهشت 1393
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: در محضر استاد