ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: بارها به این سؤال از جنبههای گوناگون پاسخ داده شده است. در عین حال به صورت خلاصه به نکات ذیل اشاره میگردد که باید حتماً مورد توجه قرار گیرد:
الف – یک بار قبول کنیم که خداوند متعال برای علم، حکمت، اراده، مشیّت و خلقتش، نه از کسی اجازه میگیرد و نه با کسی مشورت میکند. آن قدر شعار دروغین دموکراسی را در گوش ما فریاد زدهاند که برخی گمان میکنند، رأی و نظر آنها، در هر امری که باشد، چه غلط و چه درست باشد، صائب و نافذ است، حتی در مقابل خداوند متعال. لذا مقابل خدا گردنکشی که میکند که «نمیخواستم چنین شود - من میخواستم چنان شود – من با این موافق نیستم – به نظر من اگر خدا چنین میکرد و یا چنان میگفت بهتر بود و ...». خدا نیز در وجود خودشان و هر ذرهای این عالم به آنها نشان میدهد که «کارهای نیستید»، خالق، رب و مالک اوست. به فرض که دوست نداشتید به دنیا بیایید، اما اگر گمان میکنید که نظر، رأی و اراده شما باید همه جا نافذ باشد، کاری کنید که نمیرید.
ب – برخی دانسته یا از روی نادانی، در این استکبار آن قدر پیش میروند که معترض میشوند: «من اصلاً نمیخواستم خلق شوم، پس چرا خدا من را خلق کرد؟!». اینها حتی توجه ندارند که اولاً قبل از خلق شدن اصلاً نبودند که بخواهند یا نخواهند و ثانیاً چنان چه بیان گردید، خدا از کسی اجازه نمیگیرد و در علم و اراده و حکمت او نیز نقصی وجود ندارد که با مشورت آن را جبران و تکمیل نماید.
ج – خلقت، از روی تنهایی یا نیاز به ذکر، عبادت و پرستش و یا هر کسری دیگری که فرض شود انجام نگرفته است، چرا که فرض هر گونه نقص، کمبود، کسری، نیاز (که همه نیستی هستند)، به مثابهی نفی و انکار خداوند سبحان است، چرا که اینها همه صفات مخلوق هستند. بلکه، «خلقت» تجلی اسمای الهی است. وقتی حیّ، علیم، حکیم، جمیل، قیوم، قادر، رئوف، رحیم، جواد، کریم ... و در یک کلمه «الله جلّ جلاله» که همان هستی و کمال محض است، تجلی کند، میشود عالَم که همه خلق اوست.
د – در میان تجلیات الهی، یکی هم «آدم» است که مظهر اتمّ اسمای الهی است؛ چنان چه اراده و اختیار خود را فقط در او تجلی داده است. لذا او را اشرف مخلوقات و «خلیفةالله» نامید. و البته باید توجه داشت که هر انسان دو پایی آدم نیست، اما تمامی استعدادهای آدم شدن در او سرشته شده است و به صورت تکوینی (خلقت) و نیز تشریعی (دین و شریعت) هدایت میشود تا به کمال رسیده و «آدم» شود و اگر به میل و اراده و اختیار و انتخاب خود، در مسیر آدم شدن قرار نگیرد، همان حیوان است، برخوردار از جسمی حیوانی و نیز شهوات (میل، نیاز و خوشامد نفسی) و غضب (بدآمدن نفسی) حیوانی.
ﻫ – وقتی بشر در برخی از امور و از جمله انتخاب راه و ارادهی عمل، اختیارِ انتخاب و امکان تصمیم و اراده دارد، معلوم میشود که دنیا بهشت نیست که در آن هیچ مشکلی نباشد. اما باید دقت کند که مشکلات، معضلات، مصیبتها و گرفتاریها نیز همه خیر و سبب رشد میشوند، به شرطی که بینش و دانش انسان صحیح و منطبق با قوانین نظام هستی باشد. همان نظام و قوانینی هستی که توسط دو نبی، که یکی درونی (عقل) است و دیگری بیرونی (انبیا) به انسان شناسانده و تعلیم شده است.
ﻫ/1 – آگاهی کم است که در مواجه با مشکلات، زود حکم میدهیم از جهنم بدتر است و البته جهنم را خودمان برای خودمان در همین دنیا ایجاد میکنیم و در آخرت واردش میشویم.
دنیا در مثل به مانند یک کارگاه تولیدی میماند. اگر الماس را تراش ندهند، برلیان نمیشود – اگر چوب را تراش ندهند، مبلمان نمیشود – اگر زمین را نشکافند و تراش ندهند، نه آبی بیرون میآید و نه کشاورزی صورت میگیرد و نه معادن کشف میشود که به قیمت آن افزوده شود – اگر پنبه را که گیاه است و از زمین میروید نریسند، نخ و پارچه نمیشود و اگر پارچه را قیچی نکنند و سوزن در آن فرو نکنند، لباس نمیشود تا ارزش افزوده پیدا کند.
دنیا برای انسان، دارِ ارزش افزوده است و البته رشد، کمال، ارزش افزوده و قرب الهی، زحمت دارد. با تنبلی [که سبب نق زدن و متهم کردن دیگران نیز میشود] هیچ کاری پیش نمیرود و هیچ فایدهای حاصل نمیگردد و هیچ رشدی صورت نمیپذیرد.
و – خدا فرمود: اراده کردهام تا مظهر اتمّ اسمای خودم را بیافرینم. در مخلوقی به نام «آدم» تجلی کنم. ظرف پذیرش این تجلیات را در او ایجاد نمودهام؛ خودم نیز تکویناً و تشریعاً هدایتش میکنم، شاخصهی مهم او «عقل، قلب، اراده و اختیار» است که در برخی امور به او دادهام. به او جهت گذر از دنیا، جسم دادم و برای علم، شهود، فهم، درک و معرفت به عوالم دیگر، عقل و وحی دادهام.
منتهی در همان هدایت تکوینی و نیز تشریعی به او متذکر شدهام که «ای آدم! تو فقیر و نیازمند هستی؛ لذا عاشق کمال نیز هستی، چون فطرتاً عاشق منی – پس دقت کن که هیچ چیزی جز خودم کمال نیست و همه مخلوق و محدود هستند، پس جز من را هدف نگیر و به سویی به جز قرب من حرکت نکن، و به چیزی جز من تعلق نداشته باش (بندگی نکن)، چرا که همه فانی هستند و تو نیز فانی خواهی شد و اگر بنده من باشی، من باقی هستم و تو نیز باقی خواهی شد.
ز- پس اگر فرمود: «جز برای عبادت خلق نکردهام»، معنایش این نیست که به عبادت من و تو نیاز دارد، چرا که اساساً هر کس که نیازی داشته باشد، او خدا نیست. بلکه یعنی این رشد و کمال فقط و فقط در سایهی هدف گرفتن من، حاصل میگردد.
ح – انسان وقتی با کاستیها و مشکلات جبران آنها مواجه میشود و میفهمد که «ندارد»، به جزع و فزع میافتد و حتی دنیا را بدتر از جهنم میخواند، به هر دری میزند و به هر فقیر دیگری متوسل میشود، اما گاه نمیخواهد به آن غنی روی آورد – و وقتی به او داده میشود، گمان میکند که غنی شده است و دارد، از خودش و زندگیاش راضی میشود و بالبتع دچار تکبر شده و طغیان میگردد، مگر کسانی که عقل دارند، دانش و بینش آنها نسبت به عالم هستی، مبدأ و معادش صحیح است، ایمان آورده و عمل صالح انجام میدهند. اینان از حزن و خوف در امان میمانند.
کلمات کلیدی:
اعتقادی ذکر