پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): متن و ترجمه آیۀ مورد بحث، به شرح زیر میباشد:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ» (الأنفال، 24)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد! دعوت خدا و پيامبر را اجابت كنيد هنگامى كه شما را به سوى چيزى مىخواند كه شما را حيات مىبخشد! و بدانيد خداوند ميان انسان و قلب او حايل مىشود، و همۀ شما (در قيامت) نزد او گردآورى مىشويد!
تقابل عقل و قلب!
این تقابل عقل و قلب که به قول شما از قدیم میگفتند و هنوز هم عدهای میگویند، سخنی بسیار عوامانه و بیمنطق میباشد. اگر عقل و قلب با هم تقابل داشته باشند، نه شناختی حاصل میگردد و نه ایمانی به دست میآید و محکم میگردد.
عقل:
"عقل" انواع و اقسام دارد که کارکرد هر کدام نیز متفاوت است، مانند عقل شناختی – عقل ریاضی - یا عقل معاش، اما اینجا بحث ما روی همان "عقل شناختی" میباشد.
خداوند سبحان برای هر شناختی، نیرو و ابزاری به انسان داده است، مانند حواس پنجگانه برای شناخت محسوسات؛ و برای شناخت معقول نیز نیروی عقل را داده است که البته به نور علم میبیند. لذا کتاب خلقت و کتاب وحی را در اختیار گذاشت و فرمود هر دو را بخوانید و در نشانهها و آیات هر کدام تفکر و تعقل نمایید تا به شناخت و نتایج عقلی بیشتری برسید.
قلب:
"قلب"، مانند: "نَفس"، معانی متفاوتی دارد که شاید اصل آن، همان "جان آدمی" باشد.
کار اصلی قلب، "فهم و درک" میباشد، چنان که فرمود: «لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا – برای آنها قلبهاییست که با آن فهم نمیکنند -یا- دلهايى دارند كه با آن [حقايق را] دريافت نمىكنند/ الأعراف، 179».
ایمان، کفر، حب و بغض نیز کار قلب است، چرا که نتیجه فهم و باور میباشد.
در آیۀ دیگری، کار قلب را نیز "تعقل" بیان نموده است، یعنی شناخت و فهم آن:
«أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ» (الحج، 46)
ترجمه: آيا آنان در زمين سير نكردند، تا دلهايى داشته باشند كه حقيقت را با آن بشناسند (درك كنند)؛ يا گوشهاى شنوايى كه با آن (نداى حق را) بشنوند؟! چرا كه چشمهاى ظاهر نابينا نمىشود، بلكه دلهايى كه در سينههاست كور مىشود.
●- بنابراین، عقل و قلب در یک معنا جدای از هم نیستند که بخواهند با هم تقابل کنند؛ و به فرض تفکیک موضوعی در امر شناخت و فهم نیز تقابلی با هم ندارند. چنین نیست که عقل حقیقتی را بشناسد و قلب حقیقت دیگری را درک و فهم نماید و با هم تقابل داشته باشند. اما هر دو با "نفس امّاره"، تقابل دارند؛ اگر نفس به کنترل عقل و قلب درآید، فقط وسیلهای مناسب برای حیات روح در دنیا و انجام کارهای اوست، اما اگر عقل محبوس و قلب بیمار شود یا بمیرد، هوای نفس حیوانی بر مملکت وجود حاکم میشود و حیات را حیوانی میکند.
●- أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ
هیچ لزوم و ضرورتی ندارد که ما بیجهت از خودمان "مرء" را "عقل" معنا کنیم و سپس نتیجه بگیریم که بین عقل و قلب تقابلی وجود دارد.
در این آیه، بحث راجع به الله جلّ جلاله و مالکیت اوست، نه "مرء و قلب"! میفرماید: «أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ».
این آیه، توصیف دیگری از همان است که فرمود: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ – من از رگ گردنش به او نزدیکترم / ق، 16».
بحث از مالکیت و ربوبیّت الهی است. میفرماید: اگر تو روح، جسم، عقل، قلب، عواطف، احساسات، اعضا و ... داری، همه را من خلق کردم و به تو دادهام، پس همه در مالکیت و ربوبیت من میباشند.
من حائل بین تو و قلبت هستم، یعنی وقتی میگویی: "جان من، روح من، عقل من، قلب من و ..."، یادت باشد که همه مالِ خداست؛ لذا در ابتدای آیه، به اجابت دعوت خود و رسولش متذکر میشود که با همین عقل و قلبی که مال اوست، حاصل میگردد؛ و در انتها به بازگشت همه به سوی خودش تصریح دارد.
کلمات کلیدی:
پاسخ های کوتاه آیات قرآن سوره انفال