پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه):
چه کسی تا به حال گفته «شاخههایی از فلسفه، انسان را به بیخدایی، و شاخههایی به خدا و پیامبر میرساند؟!»
"فلسفه"، شاخهای از "علم" میباشد؛ یعنی ما علوم را برای فراگیری بیشتر و تخصصیتر، دستهبندی نمودهایم و گفتهایم: کار اعداد و حساب، با علم حساب و ریاضی میباشد – کار زبان و دستور زبان، با علم ادبیات میباشد – کار مسائل مربوط به شکلها، با علم هندسه میباشد – کار کار علوم مربوط به طبیعت، با علوم تجربی میباشد ... و کار شناخت عقلی، با علوم عقلی میباشد که امروزه نام "فلسفه" را بر آن نهادهاند.
"فلسفه"، علمی در حوزۀ "شناخت" میباشد که بحث از "وجود" و چگونگیهای آن را بر عهده دارد؛ و این شناختی کلی، ریشهای و جهت دهنده است که هیچ یک از علوم دیگری چون: ریاضی، تجربی و ...، عهدهدار آن نمیباشد.
"فلسفه"، شناختی عقلی بر اساس "برهان و قیاس عقلی" میباشد که از "وجود و عوارض آن" بحث میکند و در ابتدا هیچ کاری با مصادیق آن ندارد.
"فلسفه"، میگوید: "وجود" در برابر "عدم" قرار دارد، حال یا واجب است و یا ممکن، یا ازلی (قدیم) است و یا حادث، یا ابدی است و یا فانی، یا ثابت است و یا متغیر و ... .
در این بخش از علوم شناختی، این که شیئی وجود خارجی دارد یا خیر، واجب است یا ممکن و ...، با براهین عقلی به اثبات میرسد، و فلسفه در ابتدا کاری ندارد که شما اسم آن "واجب الوجود" را "الله" میگذارید، یا "خدا"، یا "God " و یا ...؛ حتی میتوانید هیچ نامی نگذارید و فقط بگویید: "او – هو". مثل این که بگویید: اویی وجود دارد که زنده است، خالق، علیم، حکیم و قادر است، این او ازلی و ابدی است و مثل و مانندی ندارد، چون عقل قبول ندارد که چند "واجب الوجود" وجود داشته باشد، چرا که آنگاه همگی محدود و متکثر میشوند، و این از ویژگیها ممکنات میباشد.
در قرآن کریم، آیات بسیاری وجود دارد که اثبات وجود خداوند متعال، فقط به ضمیر "او – هُو" اشاره نموده و هیچ اسم دیگری را نیاورده و یا اسم مورد نظر را پس آن آورده است، مانند: «هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ – اوست کسی که آسمانها و زمین را بیافرید / الحدید، 4»؛ و یا:
«هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ» (الحشر، 23)
- او الله است که إلهی جز او نيست، حاكم و مالك اصلى اوست، از هر عيب منزّه است، به كسى ستم نمىكند، امنيّت بخش است، مراقب همه چيز است، قدرتمندى شكست ناپذير كه با ارادۀ نافذ خود هر امرى را اصلاح مىكند، و شايستۀ عظمت است؛ خداوند منزّه است از آنچه شريك براى او قرار مىدهند!
●- بنابراین، چنین نیست که شاخهای از فلسفه، انسان را ایمان برساند و شاخهای دیگر به کفر برساند! بلکه هر کسی دلایلی برای ایمان و یا کفر خود اقامه مینماید که یا عقلانی هست و یا نیست. لذا این پرسش مانند این است که کسی بپرسد: «چرا برخی از شاخههای علوم ریاضی، فیزیک و شیمی، انسان را به صنعت و تکنولوژی نجاتبخش و راحتیآور میرساند، اما شاخههای دیگری از این علوم، انسان را به ساخت سلاحهای کشتار جمعی میرساند؟!»
بنابراین، ایجاب برخورداری از علومی چون ریاضیات، فیزیک و شیمی، این نیست که کسی بمب اتم بسازد، بلکه این چگونگی استفاده از این علوم است که ریشه در جهانبینیها، باورها، اعتقادها، اهداف، مواضع و اخلاق آدمیان دارد.
●- فلسفه میگوید: اگر میگویی واجب الوجودی باید باشد و هست، باید برای اثبات آن برهان عقلی اقامه نمایی، و اگر میگویی لزومی ندارد که باشد و نیست، برای آن نیز باید برهان عقلی اقامه نمایی.
فلسفه میگوید: اگر میگویی جهان خارج از ذهن وجود دارد، و یا اگر میگویی وجود ندارد، برای هر دو باید برهان و قیاس عقلی اقامه نمایی.
فلسفه میگوید: اگر بر این ادعا هستی که عالم هستی از هیچ پدید آمده، قوانین علیت حاکم نیست و اگر باشد هم ضرورتی ندارد که به علت غایی برسد، و دور و تسلسل نیز ممکن است وجود داشته باشند ...، یا اگر مدعی هستی که ماده ازلی است، همیشه بوده و حادث (پدیده) نیست و ...؛ باید برهان عقلی اقامه نمایی.
مصادیق: حال اگر کسی بحث مصداقی کرد و مثلاً گفت: خداوند متعال واجب الوجود و سبحان (مبرا از نقص و نیستی) است؛ پس او هستی محض است؛ پس کثرت به آن راه ندارد ...؛ و یا گفت: این طاغوت یا این بت، إله است - این شیء معین وجود دارد یا ندارد – ماده ازلی است و همیشه بوده و ...؛ فلسفه یا همان "علوم عقلی"، با دلایل و براهین عقلی، اثبات کرده و تصدیق میکند و یا نفی و رد کرده و نمیپذیرد.
مشارکت و همافزایی - پرسش و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال و انتشار توسط شما.
پرسش:
مگر ما چند تا فلسفه داریم که میگویند: «شاخههایی از فلسفه، انسان را به واجب الوجود و خدا میرساند، و شاخههای دیگری به کفر و الحاد میرساند»؟!
پاسخ (نشانی لینک):
http://www.x-shobhe.com/shortanswer/11338.html
کلمات کلیدی:
پاسخ های کوتاه اندیشه و مباحث نظری