پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات" (ایکس - شبه):
اسمها و مفاهیم
اسمها، کلمات و مفاهیم آنها، همه "نشانهها و آیات" میباشند، نه خود آنها؛ و تفاوت "اسم با آیه" این است که اسم، نشانهایست که به شخص یا چیزی دلالت دارد، اما "آیه" نشانهایست که نسبت به موضوع آگاهی بخشد و به سوی آن راهنمایی و هدایت مینماید.
به عنوان مثال: الله، خالق، رحمن و ...، اسمهایی میباشند دارای مفاهیم، که به خداوند سبحان اطلاق میگردند، اما زمین و آسمانها و هر چه در آنهاست، آیاتی میباشند که به او دلالت و به سوی او هدایت مینمایند؛ البته برای کسی که تعقل مینماید.
«إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ» (البقره، 164)
- در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و شد شب و روز، و كشتیهايى كه در دريا به سود مردم در حركتند، و آبى كه خداوند از آسمان نازل كرده، و با آن، زمين را پس از مرگ، زنده نموده، و انواع جنبندگان را در آن گسترده، و (همچنين) در تغيير مسير بادها و ابرهايى كه ميان زمين و آسمان مسخرند، نشانههايى است (از ذات پاك خدا و يگانگى او) براى مردمى كه عقل دارند و مىانديشند!
●- بنابراین، اگر اسمها، کلمات و مفاهیم آنها خلق نشوند، آدمی نمیتواند در عقل و فهم خود تجزیه و ترکیب انجام دهد، سخن بگوید، به چیزی اشاره و استدلال نماید، علم را بیان و منتقل نماید، نیازش را به صورت مشخص بیان دارد و ... .
●- پس، هر اسمی، با حقیقت وجودی آن متفاوت است، علامتی است که به آن اشاره دارد، نه این که خود آن باشد؛ چنان که اسمها و کلماتی چون: آدم، آب، نان، هوا و ...، به این موجودات اشاره دارند، نه این که خود آنها باشند.
●- حتی اسمهای خداوند متعال و مفاهیم آنها، همه مخلوقات او هستند و به اشاره دارند، نه این که خود او باشند.
نیستیها
نقصها، کاستیها و یا به تعبیری حتی شرور، خلق نمیشوند؛ بلکه عدم هستند، و اگر خلق شوند که دیگر نیستی به آنها اطلاق نمیشود؛ مثلاً چیزی به عنوان جهل خلق نشده است، بلکه نبود عقل و علم را جهل میگویند - چیزی به عنوان باطل خلق نشده است، بلکه نبود حق را باطل می گویند - و چیزی به عنوان ظلم، خلق نشده است، بلکه عدم رعایت عدل را ظلم میگویند و ... .
از اینرو فرمود: «او حق است؛ هر چه او خلق کرده نیز حق است و هر چه از جانب او باشد نیز حق است - بالتبع بازگشت به سوی او نیز حق است»:
«وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَإِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ» (الحجر، 85)
- ما آسمانها و زمين و آنچه را ميان آن دو است، جز بحق نيافريديم؛ و ساعت موعود [قيامت] قطعاً فرا خواهد رسيد (و جزاى هر كس به او مىرسد)! پس، از آنها به طرز شايستهاى صرف نظر كن!
«وَبِالْحَقِّ أَنْزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا» (الإسراء، 105)
- و ما قرآن را بحق نازل كرديم؛ و بحق نازل شد؛ و تو را، جز بعنوان بشارت دهنده و بيم دهنده، نفرستاديم!
بنابراین، هر چه خلق شده، حق است، و "باطل و ظلم" در مقابل حق و عدل قرار دارند. در کلمات و مفاهیم "باطل و ظلم" نیز نه باطلی وجود دارد و نه ظلمی؛ بلکه فقط کلمات و مفاهیمی هستند که به چیزی یا امری اشاره و دلالت دارند. چنان که کلمه و مفهوم "ایمان"، خودش ایمان نیست، و کلمه یا مفهوم "کفر" نیز، خودش کفر نیست، بلکه به ایمان و کفر اشاره و دلالت دارند.
هستی و مواضع
هستی و خلقت [که حق است]، با مواضع آدمی متفاوت است. اگر کسی از عقل و علم فاصله گرفت، جاهل میماند - اگر از حق دوری نمود، به طرف باطل میرود - و اگر عدالت را رعایت ننمود، مرتکب ظلم میشود - اگر نظم را رعایت ننمود، بینظم میشود و ... .
*- در خلقت کوه، قله، درّه و آدمی، هیچ بطلان و ظلمی وجود ندارد، اما اگر کسی به جای استفادۀ طبیعی و علمی از این نعمات، خودش را از بالانی قلّه به درّه پرت نماید، به خودش و جامعه ظلم نموده است.
●- کلمات و مفاهیم آنها نیز مُعرف این مواضع و حالات میباشند و نه خود آنها. کلمات و مفاهیمی چون: مؤمن، متقی، صادق، مخلص، صالح ...، فقط معرف این کمالات میباشند، چنان که کلمات و مفاهیمی چون: کفر، شرک، نفاق، ظلم، فساد و ...؛ معرف این حالات و مواضع میباشند، نه خود آنها.
کلمات کلیدی:
پاسخ های کوتاه