پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس - شبهه):
نباید هر نوع اندیشه و گرایشی را «عرفان» نامید! «عرفان» از «معرفت» گرفته شده، پس هر کسی شناخت (معرفت) بیشتری به حقایق داشته باشد و البته به تناسب شناخت خود عمل نماید، عارفتر است.
*- برخی از روی جهالت و تنبلی از یک سو و توجیه قصورها و تقصیرهای خود از سویی دیگر و هم چنین به منظور بزرگ جلوه دادن خود به رغم خروج از اسلام، یک قاعدۀ مخالف با وحی و عقل وضع کردهاند و میگویند: «رشد، کمال و قُرب الی الله، سه مرحله دارد که عبارتند از: شریعت، طریقت و حقیقت» و سریع مدعی ورود به طریقت و گذر از آن و رسیدن به حقیقت میشوند، تا به شریعت عمل ننمایند!
«شریعت»، یعنی «قوانین و حقوقی که حق تعالی وضع و ابلاغ نموده است و آن که تسلیم حق (مسلمان) شده و امید به لقاء الله و بهشت دارد، باید انجام دهد؛ اما بر اساس این قاعدۀ مندرآوردی، «شریعت الهی» که دعوت تمامی انبیای میباشد، در پایینترین مرحله قرار میگیرد.
*- بله، تا کسی تسلیم حق نشود و به تکالیفش [که حداقل آن، انجام واجبات و ترک محرمات است] عمل ننماید، به جایی نمیرسد؛ اما معنایش این نیست که اگر کمی رشد و پیشرفت کرد، میتواند ترک کند و نافرمانی پیشه کند!
«طریقت» به زعم آنان، یعنی: «پس از مدتی پایبندی به شریعت، قدم در راه سیر و سلوک میگذاری» و سپس اداها، اذکار، نرمشها و رفتارهای عجیب و غریبی را به عنوان «روش سیر و سلوک در عرفان»، برای خود ساختهاند که هیچ مبنای دینی و عقلی ندارد؛ غافل از این که هر نماز، تلاوت، دعا و عمل صالحی که با ایمان در راه خدا انجام شود، گامی در سیر و سلوک میباشد.
«حقیقت»، میگویند: «عارف پس از مدتی طی طریقت، به حقیقت میرسد، جز خدا را نمیبیند و در این مرحله، دیگر تقید به احکام شرع براى او مطرح نیست»!
چند پرسش:
1- آیا انبیاء، رسولان، امامان و اولیای الهی به این مرحله نرسیدند که تا نفس آخر پایبند و مقید به شریعت و انجام دستورات الهی بودند؟!
میگویند: «خیر؛ رسیده بودند، اما برای آموزش به مردم و نیز گمراه نشدن آنها و ...، به نماز و روزه و سایر احکام شریعت پایبند بودند»! این یک افترای بزرگ است، چرا که میگویند: «عبادت آنها از روی معرفت و اخلاص در بندگی نبوده است!»
2- آیا این سه طریق، مبنای وحیانی و دینی دارد و یا در سیره و سنّت پیامبر اکرم و اهل عصمت علیهم السلام بیان و یا دیده شده است، و یا از خودتان دین و مذهب ساختهاید؟! کجا فرمودهاند که اگر وارد سیر و سلوک (طریقت) شدید، شریعت را کنار بگذارید؟!
3- مرز شریعت کجاست که اگر به آن رسیدیم، بدانیم وارد مرحله طریقت شدهایم و مرز طریقت کجاست که اگر بدان رسیدیم، بدانیم که دیگر خیلی عارف شدهایم و لزومی ندارد به شریعت عمل کنیم و به سیر و سلوک ادامه دهیم؟!
4- چه کسی تأیید میکند که شما به این مراحل رسیدهاید؛ آیا برای خودتان نوشابه باز میکنید و به خودتان مقام و مرتبنی میدهید که اجازه مییابید، شریعت را کنار بگذارید؟!
5- شریعت که فقط نماز و روزه نیست که شما به بهانۀ رسیدن به طریقت و حقیقت ترک میکنید، قوانین محرم و نامحرم، ازدواج و یا زنا، تجارت حلال یا حرام، جهاد در راه خدا و ...، همه «شریعت» است، آیا همه را کنار میگذارید و میگویید: «ما به حقیقت رسیدهایم و دیگر لزومی ندارد که رعایت کنیم؟!»
6- آیا تمامی آیات احکامی خداوند سبحان در قرآن مجید را برای خودتان منسوخ و تعطیل میکنید؟!
الف - بیتردید تا کسی از معرفت بالا، ایمان راسخ، تقوای کامل و اخلاص تمام برخوردار نباشد، به پیامبری برگزیده نمیگردد و به او وحی نازل نمیشود و مأمور به تزکیه، تعلیم و تربیت، ابلاغ وحی و شریعت، هدایت مردمان و ... نمیگردد، حال آن که در اولین وحی و دستور به حضرت موسی علیه السلام، فرمود: «نماز بخوان»:
«فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِی یا مُوسَى»
- من پروردگار توام! كفشهایت را بیرون آر كه تو در سرزمین مقدس طوی هستی!
«إِنِّی أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَیكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى»
- من پروردگار توام! كفشهایت را بیرون آر كه تو در سرزمین مقدس طوی هستی!
«وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یوحَى»
- و من تو را (برای مقام رسالت) انتخاب كردم، اكنون به آنچه بر تو وحی میشود گوش فرا ده!
«إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِی»
- من الله هستم، معبودی جز من نیست، مرا پرستش كن و نماز را برای یاد من به پادار.
نتیجه:
●- خداوند سبحان امر هدایت بندگانش را به خودشان نسپارده که از سوی خود مکتب و مذهب بسازند و بدتر آن که ساختۀ خود را به خدا، اسلام و قرآن مجید نسبت دهند! بلکه برای ما پیامبر، کتاب و امام فرستاده است؛ بنابراین، صراط مستقیم هدایت، همانست که آنها فرمودهاند، تعلیم دادهاند، نشان دادهاند و خود نیز بدان عمل نمودهاند.
پس هر طریق و مذهب دیگری، باطل و انحرافی میباشد.
●- انسان، هر چه عالِمتر شود، عابدتر و زاهدتر شود، تقوایش بیشتر شود و جز خدا را نبیند و عاشقتر شود، تکلیفش بیشتر میشود، نه این که کلاً تکالیف از او ساقط شود!
●- فرض کنید در قیامت، از جناب مدعی عرفان بپرسند: «خب چه کردی، چه آوردی؟!»، و او بگوید: «من چون عارف و عاشق شده بودم، نه تنها کاری نکردم، بلکه شریعت، انجام واجبات و ترک محرمات» را نیز کنار گذاشتم!»
●- الگوی برتر مؤمن، عارف و عاشق، امیر المؤمنین، فاطمة الزهراء، امام حسن، امام حسین و سایر امامان، و حضراتی چون ابو الفضل العباس، زینب کبری و مجادهدان و شهدا علیهم السلام میباشند که نه تنها ترک شریعت ننمودند، بلکه تکالیف بیشتری را بر عهده گرفتند.
کلمات کلیدی:
پاسخ های کوتاه